Friday, January 22, 2010

آخرين پست

با سلام


روزي بتهون داشت بزرگترين سمفوني خودشو اجرا مي كرد چون گوشش سنگين و كر بود از روي دست زدنهاي مردم مي فهميد كه كارش خوبه و مردم دوست دارند اين بار ديد مردم نمي فهمند چه سمفوني وي اجرا مي كند دست نمي زدند وي چون ارزش كار خويش را ميدانست اما تشويق نمي شد و ناگهان چون حس كرد مردم دست نميزنند پس نمي فهمند كار وي جاي تشويق دارد و چون گوشش كر بود نا گهان برخاست و گفت من براي اين افراد نمي زنم و سن را ترك كرد اين جمله يكي از معروفترين جمله ها شد

من گاهي اوقات چيزي نوشتم و خودم بلند شدم و گفتم مثال قشنگي زدم و ماندگار شد
 كامنتها رو مي خوندم كه چيزي ياد بگيرم شايد كسي چيزي ياد من دهد و هر چه بيشتر خواندم به اين نتيجه رسيدم كه

عزيزان من ديگه براي اين گروه نمي نويسم

از روزي كه شروع كردم به نوشتن هر روز يك شر و توهين براي خودم خريدم هر كس يك چرندي گفت هر كس يك جمله مرا به من نسبت داد يا به خودش گرفت

در متن قبلي من حدود 5 كامنت رو پاك كردم ببينيد چه نوشته اند كامنتها شده ملاك شخصيت من و هر كس
 مي خواهد تو نشان و علم كردن بدي من  از ديگري سبقت بگيرد آخر چه فرقي بين شما كه منو به كسي و دختري نسبت ميدهيد و ان فرد كه مرا نامردو ناتوان جنسي خطاب مي كند است شما وي را تقبيح مي كنيد اما ببينيد چه 
كرده ايد افسوس كه خواننده هاي من كساني بودند كه هيچ نفهميدند جز دو سه نفر من هر روز 20 تا ايميل داشتم كه به من توهين مي كردند امشب اينقدر به من اس ام اس توهين و فحش داده كه اي نامرد پست فطرت معلومه تو با يكي هستي  و سوال كه با كي هستي بگو با كي رابطه داري بگو كه من هر بار نگاه كردم به موبايلم 15 اس ام اس بود كه نتيجه كامنت گذاشتنهاي دوستان بود يكي مي امد روزي به من فحش ميداد حالا جور ديگر اين بار عمل كرد و گرفت گفت من رابطه خصوصي با آرش دارم همه چي ريخت به هم صد افسوس در بين اين علما كم كم 5 تا از اين افراد استاد دانشگاه هستند


اينجا جاي بود كه من انچه كه مي خواستم بگم مي گفتم شايد يك نفر از يك جمله اش استفاده كنه اما ببينيد چه شد يكي دو تايي بودند كه كامنت درست مي گذاشتند بقيه شروع كردند به توهين و فضولي


اين شما و اين اخرين خطوط شايد روزي باز بنويسم اما ديگر نياز به استراحت دارم بايد استراحت كنم