Wednesday, September 19, 2012

تقصير ديگريست


شايد در محيط ايران و شايد در چيزي كه من در جلسه اي در يكي از كارخانه هاي مشهد در جلسه اي با كارشناسان خارجي ياد گرفتم كه شايد بتوان گفت خيلي هم درست بود اين مسئله بود كه ما در ايران براي هر ناكامي براي هم مشكل و شكست چيزي كه به طور فرهنگي ياد گرفتيم اين است كه مقصر يا متهم را پيدا كنيم  و تمام تقصير را بندازيم به گردن وي خانمي از دوست پسرش گله ميكند كه اگر امروز من بدبخت شدم كرده وي بود و زجري كه برده دختري از پدرم و مادرش و بديهاي آنها نام ميبرد كه علت آنها بوده اند نميدونم كي ميتوانيم ما از اين مسئله خلاص شويم و فرار كنيم من نميدانم

اصلا همه اين حرفها درسته شكي هم نيست خانواده مقصر بدبختي من و افراد هستند ولي ما بايد بدانيم كه ما بعنوان يك قرباني چاره اي نداريم جز اينكه دو تا موضوع مشخص شود كه ما روزي سنم فلان قدر بوده و نسبت به خانوادم و پدرم و مادرم حس و احساس تعريف شده اي داشتم ولي امروز سي سالمه يا 25 سالمه و دنيايي از واقعيت و دانايي و اصول اخلاقي و منطق دارم و حس و احساس من جاي خودش هستند و در نتيجه ما چنين قراري نداريم كه من بشوم فردي ده ساله با همون حس و بعدش بشم سي و چند ساله باز با مادرم

اصلا من آسيب ديديم از ديگري از خودم به عمد غير عمد ،اشتباه بوده،غريبه كرد آشنا كرد ولي من قراره از خودم مواظبت و مراقبت كنم وقتي فرد در مورد كرده من در گذشته صحبت ميكنه يا حتي در مورد صدمه از گذشته نشانگر اين است كه هنوز من كارد و چاقويي كه به من زده شده در وجودم نگه داشتم و در نياوردم و وقتي ما حرمت نفس پايين داريم يعني ما از كودكي اين حس رو داريم كه من خوب نيستم و دوست داشتني نيستم و تلاشي هم نبايد كرد ولي غافل از اينكه ما هم خوب هستيم و هم دوست داشتني

اگر درست نگاه نكنيم گرفتاريم

چطوري من حرمت نفس داشته باشم بابا يعني خارهاي كه به پاي شما رفته برويد در بياريد نه اينكه ميخي به پاي شما رفته نگهش داريد و به همه نشون دهيد و وقتي ميبينيد كه بعضي ميگويند ميخش هم بزرگ نيست بريد شب ميخ رو بزرگتر كنيم و وقتي هم ديديم كسي ميگه خوب معلوم نيست چقدر اين ميخ تو پاته بريم فشارش هم بديم كه بزنه از اون طرف بيرون كه كسي هم جرات نكنه اين سوال توي ذهنش بياد ما همش در ايران عزيز اين كار رو ميكنيم هزارها بار من ديديم دخترها و زنها همش نالان هستند كه اگر مادرم يا پدرم يا فلاني نبود من اين مشكلات رو نداشتم ما با خودمون ببينيد چه ميكنيم و كي بايد متوقف بشه نميدونم ولي بايد بشه درست يا غلط يا هر چي بايد متوقف بشه

من روزي كه اتوموبيلي يا ماشيني زد به پاي من خوب من اولين كار و مهمترين كارم چي ميتونه باشه اينكه صد درصد بايد برم پامو مداوا كنم اين وظيفه اول منه ولي اينكه اون راننده كه زده بايد پيدا بشه خوب بوده يا بد بوده يا بايد پشيمون بشه يا نشه اينها واقعا چه اهميتي داره اينها زماني معنا داره وقتي است كه پاي من خوب بشه و من سر پا بشم شايد معنا پيدا كنه غير اون نه

ما كاري كه ميتونيم بكنيم كه اون آسيبي كه خورديم چه روحي و چه رواني بريم درست بكنيم چون چه پدر من و مادر من يا شوهر يا دوست پسر و دختر سابق من ضربه اي به من زدن حتي اگر امروز فرشته هم بشن براي من و ضربه اي كه من توش خوردم كوچكترين اهميتي نداره چون من بارها وقتي به صحبتها گوش ميكنم ميبينيم طرف ميگه زد داغون كرد ولي مهربون بود خيلي مهربون بود چه اهميتي داره؟من آسيب رو خوردم اون فرشته بشه من بايد به فكر درمون آسيبم باشم

يا مثلا بگم اون رانندهاي كه به من زد بدبخت بچه اش مريض بود از چراغ قرمز گذشت و الا مردي بسيار با شخصيتي بود اخه نوكرتم اين مسئله فرقي به حال پاي شكسته من نداره ما بايد تاكيدم هر روز با ديگرانم اينه كه هميشه به خودخواهي و متهم ميشه كه اهميتي هم نداره اينه كه من اول بايد از خودم مراقبت و محافظت كنم و وقتي حالم خوب شد اگر حوصله و توانستم ميتونم دنبال مقصر و متهمان زندگيم

من اگر دوستي ميخي زير پاي من گذاشت من نبايد اون ميخو دويست بار ديگه به خودم فرو كنم ما كودك دروني خودمو كه مجروح هست بايد از راهرويي كه صدمه ديديم ياد بگيرم چطوري خوبش كنيم و در نودو نه درصد مهم نيست ديگران چه كردند و چه ميكنند ولي ما زخم گذشته رو نگه نميدارم من اديبي رو ديديم كه براي من نظر نوشته بود كه افرادي كه گذشته رو فراموش ميكنند محكوم به تكرار آن هستند در مواردي استثنايي اگر معنا داشته باشه كه واقعا هم نداره و به تاريخ و جغرافي هم ربط داده بود ولي من بزاريد بگم افرادي كه گذشته را به ياد مي اورند محكوم به تكرار و اعمال ان هستند اين يك واقعيت علميست

ما ميتوانيم داد بزنيم و فرياد كنيم شايد از پا در نيائيم اما اگر ذهن من متوجه مردم و كاراونها باشه چرا از پا در مياييم چون من حتي اگر ميخي هم آقا و خان ايكش به من زده قرار نيست من مجبورش كنم خونريزي كنه كه اونو مقصر جلوه بدم و بگويم من بخاطر تو سالها زجر بردم و سختي كشيدم

گذشته اي گذشته و بايد عضو آسيب ديده را ترميم كرد ما وظيفه ام اينه مراقب خودم باشم ما ماشينهاي گرون ميخريم بعضي وقتها براي امنيتي كه داره

من نيمتونم به فردي كه مشكي پوشيده و صورتشو هم سياه ميكنه و توي شب جلوي ماشينم ميپره كمكي بكنم چه ضرورتي داره همش حرف از اينكه عاشق اين هستيم كه روز و شب روضه اي بخوانيم و گريه كنيم و ديگران هم حضور داشته باشند

ببينيد ما براي گذشته گريه ميكنيم ولي به فجايع و چيزهاي كه در اطافمان هست كه گريه دارد اهميتي هم نميدهيم واقعا رقت باريم

نشانه در گذشته ماندن است مهم نيست پدر و مادر من فرشته شوند يا شيطان دوست پسرم امروز مريض است يا سالم اينها هيچ كدام توي امروز من اثر ندارد بلكه اصلا ندارد فردي كس ديگري زخمش زده زخمش را درست نكرده با برخوردهاي زخم خورده اش در روابط و زندگيش نميداند چه آسيبي  ميزند و همان بدي به شكل امروزيش را انجام ميدهد من دستو پا شكسته بايد بدانم نميتوانم بازي را مانند ديگران جلو ببرم