Friday, December 30, 2011

درد دل

بعضي وقتها ما يك دوست داريم كه به طور مكرر با ما در تماسه و همش در رابطه با مسائل بد و ناراحت كننده به طور هر روز بعنوان يك دوست به حساب با ما صحبت ميكنند و هيچ چيز جديدي هم هيچ زمان اضافه نميشود دوست دخترم چنين كرد و فلاني چنين و يا مادرم چنين برادرم چنين و كلي صحبت و بدبختي از بدي ديگران.

 
به نظر من اين مسئله را اگر نگاه كنيد در افرادي ميبينيد كه بيكار و تنها هستند و دنبال يك گوش مفت هم ميگردند

اين افراد دو چيز را هم فكر ميكنند يا فكر ميكنند ما بيكار هستيم مانند خودشان و يا حالت منيك يا شيدايي دارند كه معمولا دوست دارند وراجي كنند

چون افرادي كه دچار بيماري رواني هستند معمولا چنين هستند يا به قول من هر وقت ميبينيشان دارند گريه ميكنند حرف ميزنند و حرفهاي تكراري دائم

جواب اين افراد زياد سخت نيست كه بگيد من گير هستم و گرفتار و هفته اي بيست دقيقه بيشتر وقت ندارم هيچ طور هم نميشه

اين حرف را ميزنيد البته شايد بترسيد شخص ناراحت بشه ولي بشه چون وقتي من چرخ ماشينمو روي پاي شما گذاشتم و شما اگر بگيد بردار من ناراحت ميشم بايد بزاريد پاي شما سياه بشه و از بين بره چون من ناراحت نشم؟

اين نميدونم چه دوستي و قوم و خويشي ما تو ايران داريم كه همش وحشت از اين داريم كه ديگران در مورد ما قضاوت بد بكنند من بايم عده اي رو كه وجودشان و صحبتشان بدم مياد هر روز تحمل كنم كه انسانها ديگر بگن من خوبم

و فلسفه اين انسانهايي كه هر روز ساعتها وقت ما را ميگرند اين است كه تو صميمي ترين هستي و من با تو درد دل مي كنم

و من هم هميشه به شما توصيه ميكنم درد دل بي فايده ترين كارهاست درد دل را پهلوي يك دكتر بايد كرد نه پهلوي يك دوست 

بعد هم ما كه دستشويي مردم نيستيم كه هر كي دلش درد گرفت بياد روي ما بشينه و خودشو تخليه كنه كه آروم بشه . ببينيد از اين آشكارتر تر و بي ادبانه تر نميتوان گفت ما و من وسيله درد دل نيستم

ما بايد اينو بفهميم كه ما وقت نداريم كه همش دردر دل يكي را بشنويم كه همش تكراري و بيخوده و گيرم كه بگيم بسه و رابطه طرف هم با شما قطع ميشه بشه فوقش ميره ميگه بچه قوم من دوست چند سالم به من گفت من وقت حرفهاي تو رو ندارم هر روز ساعتهاگوش كنم و رابطه اش قطع شده و ميگن كي ميگه: فلاني و بعد چند آدم عاقل و باهوش به شما راي ميدهند كه شما هم مهربان هستيد و فهميده و مسئول و فقط چند خل و چل كه بعضي وقتها زياد  به چشم هم ميخورند به اين نتيجه ميرسند كه ما مانند آنها خول و چل نيستيم و فوقش مي آيند كامت ميزارند كه تو هنوز نمي فهمي و مانند ما نيستي كه زهي سعادت 

درد دل اصلاعلاج نيست

درد دل فقط و فقط يك ماده مسكن موقتي است كه درد ما را موقت پنهان ميكند و تنها بدبختي ما را بيشتر ميكند

دوره درددل ديگه  گذشته  ما اگر ميتوانيم دواي درد باشيم درسته نه هم درد يا وسيله درد و دل

در اين موارد به دوست خود خيانت نكنيد بزاريد بره درست همون مشكلات را حل كند خيانت به دوست اين نيست كه به وي خيانتي كنيد خيانت اينه بزاريد اين سم و زهر رو هر روز بخوره ولي شما اگر بياييد بگيد اين سمو نميزارم بخوري منم كمكت نميكنم درست ميشه



شايد بگيد بارها گفتم تكرار نكن دردت زيادتر ميشه اما قبول نميكنه خوب طبيعي هست اونا معمولا قبول نميكنند چون بيكار و بي حوصله هستند

چون نميشه كسي رو قانع كني كه نفس نكش و دنيا بيهوده است آدم بيكار هم همينه 

ما در برابر كار بد كسي متعهد نيستيم ما قرار نيست دوستي  و عاشقي بكنيم و در كنار دوستي باشم كه كار بد و غلط بكنه و ما همراهش باشيم و حرص بخوريم و درد بكشيم كه بگيم دوستم بود معشوقه ام بود واقعا براي آدمها معناي دوستي اينه؟

 
ما بايد مشكل را حل كنيم نه همش در موردش صحبت كنيم در گذشته دواي درد نبود و راهي نبود و بعلت ناداني و ناتواني راه حل درد دل بود براي عده اي كه هر كس يك حرف ميزد كمي بياييد بخوانيد همان علمايي كه اون دوران بودند راه حلهايشان كافي است يك گربه را بخنداند

درد دل شنيدن فقط بيمار را بيمار تر ميكند

بارها من به مسئله  افراد خود شيفته اشاره كردم كه يعني چي به طور خلاصه توضيح ميدهم

 
همه افراد خودشیفته، خودمدار، خود پرست، خود محور، خود بزرگ بین، خود را خوب نمی دانند و دوست ندارند. و حتي از خود بدشان می آید و در موارد شدید از خود متنفر هستند. و همین نظر را در مورد دیگران دارند و علاقه ای به دوست داشتن دیگران ندارند. این افراد، بر خلاف باور عمومی، از خود متنفرند ولی تصمیم گرفته اند که مانند افراد خود ناپسند نباشند. بلکه از طریق خودپسندی و خودخواهی و خودشیفتگی هرچه را که می توانند از دیگران بگیرند و از آن خود کنند و چون ظاهرا مواظب و مراقب خود هستند، به نظر می رسد که خود را دوست دارند و خود را خوب می دانند. ولی در موارد خطیر و حساس شرایط ویژه، کاملا آن جنبه بد و منفی و میل و فکر خودکشی و نابود کردن خودشان به ذهنشان می آید كاملا در مورد افرادي كه الكل ميخورند و معتاد هستنيد دقيق شويد ميبيند اينها خودكشي تدريجي ميكنند
اين افراد صفاتي دارند از قرار ذيل كه چند عدد را جمع كردم اينجا بخوانيد:.

به فردیت خود اهمیت می دهند ولی همیشه دیگران را در ارتباط و خدمت خود می بینند. صحبت از استقلال می کنند ولی به دیگران وابسته اند و مایلند از وجود دیگران استفاده کنند.

ظاهر و باطن خودشیفته بسیار متفاوت است، ظاهرا به گونه ای هستند و واقعا به شکلی دیگراند. بیشتر اوقات آنچه را که نشان و نمایش می دهد، با خودش شباهت و نزدیکی ندارد.

ویژگیهای افراد خود شیفته:

- شخص خودشیفته احساس و باور و اعتقادی به بزرگی خوبی و اهمیت و به درد بخور بودن خودش دارد که در گفتارش نیز به راحتی دیده میشود. فکر می کند تاثیر زیادی بر دیگران و زندگیشان دارد. با تمام وجود این احساس را دارد. دیگران را کمتر و کوچکتر از خود می بیند.

- خود را استثنایی و منحصر به فرد می داند. مثلا: نام او، بهترین اسم است، زمان تولدش بهترینه، شهر یا محلهء تولد ش جایگاه خاص تاریخی دارد و 500 سال قبل فرد مهمی در آنجا متولد شده. توقع دارد دیگران او را استثنایی بدانند، ورودش به مهمانی باید کاملن محسوس باشد.

- فکر می کنند همیشه حق با آنهاست. دیگران باید نظر آنها را در مورد رنگها و طعمها بپذیرند و باید به حقانیت او اعتراف کنند. جایی برای گفتگو در این موارد اختلاف نمی دانند.

- همیشه از دیگران استفاده و سوء استفاده می کنند. مدتی به شما توجه و محبتی می کنند تا شما را به کاری بگیرند و بعد از مدتی بنا به دلایلی و به بهانه ای شما را رها می کنند. به خود حق می دهند که دیگران را میتوانند مورد استفاده قرار دهند. مثلا اگر شما یک ساعت وقت به آنها بدهید، اگر آنها برای مدت بیشتری از شما کمک خواستند، آنها فکر می کنند شما حق اعتراض ندارید.

- اصولا توانایی همدردی و همدلی ندارند و خود را جای دیگران نمی توانند بگذارند. از بچه های چند ماهه و چند ساله توقعات بسیار زیادی دارند. اگر ظاهرا سخن از همدردی می کنند، ولی کاملا سطحی و ظاهری است و آن حال و احساس را در آنها نمی بینید. وقتی از شما تشکر می کنند، طوری آن را ادا می کنند که خودشان در آن مطرح باشند /خودنمایي
- موضوعها و مسایل خودش مهم و منحصر به فرد هستند. هیچ کسی تجربه های او را نداشته. همه چیزهای مربوط به او بی همتاست. مهمترین شب سال، تاریخ تولد اوست. مسایل عمومی خود را عجیب می داند. اگر کسی دروغ به او گفت، می گوید چطور یک نفر به دیگری دروغ می گوید یا خیانت می کند (انگار که اولین بار است چنین اتفاقی می افتد). چرا با من چنین شد، چرا من باید بیمار بشم، چرا عزیزان من باید مریض شوند.

- نیاز شدید به توجه دیگران دارد. باید مرکز توجه باشند. بحثهایی را که مطرح می شوند را به رشته خود مربوط می کنند و آنها را از دیدگاه رشته خود بررسی و مطرح می کنند. وقتی توانایی نواختن آلت موسیقی یا گفتن لطیفه بامزه ای ندارد، با خنده زیاد از لطیفه ای بسیار بیمزه، توجه دیگران را به خود جلب می کنند. از مردم انتظار احترام و اطاعت دارند. (پدر و مادرها: هرچه من گفتم بد و غلط را باید انجام بدهی). به دنبال بردگی و مرید و شاگرد شدن هستند. دوست دارند دیگران در خدمت آنها باشند. در ازدواج، می خواهند فرد را برای تمام وجودش داشته باشند.

 بسیار شکننده و حساس هستند. ظاهرا محکم هستند، ولی یک حادثه و اشتباه، یا کثیف بودن کراوات، یا اشتباه بودن کراواتی که زده اند، یا حرفی که آنها زده اند، توسط کسی که آگاه هست، تصحیح شود، به هم می ریزند. خشم و کینه و تنفر همیشگی نسبت به افراد پیدا می کنند.

شايد بشود صفات زيادي اورد مثلا اين افراد ديگران را زود اگر بهشان حرفي بزنيد بيسواد و احمق ميدانند و توهين ميكنند
بهرحال ما همه كمي خودشيفته هستيم ولي كمي علمي تر و مستند تر نوشتم


Monday, December 26, 2011

تمايل جنسي پسربچه

بعضي وقتها كودكان پسر ميبينيد كه نسبت به يك سري تحركات جنسي واكنش يا حتي حركاتهاي تحريك پذير نشون ميدهند با عروسك خود و حتي در ماههايي كه ما فكر نميكنيم با خودشون يك تحريك جنسي درست ميدهند و پدر مادر حيرون هستند كه بچه را بزنند يا كتك بزنند يا بترسونند يا هر نوع برخورد غلط اثر خاص جنسي خود را دنبال خواهد كرد كه نبايد انجام بگيرد و اين حركتها و نشان دادن آنها از سنهاي كم و حتي زماني كه عقل آنها نميكشه ميبينيد خودشان را متمايل به آلت جنسي خود ميكنند ولي خوب من يك مورد را برايم تعريف كردند منو مجاب كرد اين اطلاعات را جمع كنم و لا اقل فقط چند خط بنويسم براي شما كه پدر يا مادر روزي خواهيد بود
اولا بعضي بچه ها كه از چند ماهگي اين كار را ميكنند كه كلا اصلا شايد خارش دارند كه ميتواند عفونت اون منطقه باشد كه ابدا جنبه جنسي ندارد چون جنبه جنسي در چند ماهگي رشدي نكرده و گيرم كه اصلا شما ميبيند مورد صد درصد مسئله جنسي و ريشه و حركت جنسي دارد اصلا اهميتي ندارد بلكه شما پسري داريد كه بدن خودشو كشف كرده و متوجه شده نوعي از برخورد با دست يا ماليدن سبب احساس خوبي داره و نوعي اصطكاك لذت اور داره كه مسئله اصلا جدي و نگران كننده نيست بلكه بچه رو بايد در اين زمان بايد مشغول چيز ديگري كرد يا حواسشو پرت كرد و هيچ واكنشي نشون نداد

كلا بچه ها از سن دو سال ونيمي بدن خودشونو كشف ميكنند و متوجه ميشوند با دست و بدن يا هر چيزي يك حالي رو حس ميكنند كه كلا مغزي هم هست كه اولين گرايشهاي جنسي نيز از سن دو نيم و سه سالگي پيدا ميشه بعدش هم ادامه پيدا ميكنه و با گذشت زمان بيشتر ميشه و خود راضايي كمي طبيعي به نظر مياد چون ما چيزي رو مانند غذاي شيريني رو به چيز ديگه ترجيح ميدهيم چون احساس خوبي دست ميده همانطور از يك غذا اينطوري هم ميشه اما براي بچه اي كه خيلي هم زود اين مسئله اتفاق مي افته علت اينه كه اون قسمت از مغز كه مربوط به اين مسائل هست زودتر از بچه ديگري كه بايد توي سن يا ماه فلان تكميل بشه تكميل شده و ميتواند چيزهاي ديگر هم باشه و قرار نيست پدر و مادر كاري و عكس العمل نشون بده شايد بيشتر و بدتر بشه ولي بچه ها ميتوانند اين تمايلات را لذت بردن از بدن چند برابر باشه  ببينيدآيا كسي اگر تو خانواده فرد از لحاظ جنسي خيلي فعال باشند اين مشكل هم ميشود توي نوه اش مشاهده كرد و اگر در خانواده حالت منيك و شيدايي كه نقطه مخالف افسردگي هم باشد اين ارث را براي نوه يا بچه هاي آن نسل ميگذارد
منظورم اينه كه نوه اي كه مثلا كسي توي خانوادش هست كه با سه ساعت خواب شاد و پر انرژي هست ميتواند اين نتايج را داشته باشند و اين مسئله بايد بعدا به روانشناس صحبت كرد وبي اعتنا و نگران نباشيد كه وي چكار ميكند و بهتره مشغولش كنيد
و كمي بزرگتر شد به يك روانشناس كودك كه البته من در ايران نديديم ببريدش