Monday, December 27, 2010

بد آموزي

دوستي براي من نامه اي نوشته بود با توصيه هاي من (آرش) آمار طلاق بالا ميره و مردم همه بايد از هم جدا بشوند و به هر چيزي زندگيشونو به هم بزنند و برند خونه پدرشون و بهتره من راه حلهايي بدم كه جلوي طلاقو بگيرم

من اولا اينجا راه حل نميدم نظرمو ميگم نظرم رو هم از خودم نميگم بر اساس شنيده ها بر اساس خوانده ها و آنچه كه تنها خوشم آمده مطرح ميكنم و نه قصد و نيت شفا دارم بلكه هر بار هم ميخونم ميبينيم چقدر خطا داشتم و ابدا قصد تائيد و تضغيف كسي و فردي ندارم

در رابطه با جواب اينكه آمار داره بالا ميره و جامعه بايد نياز به يك صحبتي داشته باشه كه اين آمار رو كاهش بده من بايد به شما بگم نگران آمار نباشيد

ما توي قضيه اي يا قانوني داريم به نام اشباع جنايت عمومي در قضيه حقوقي به اين معنا جرم و جنايت به يك حدي كه در جامعه برسه خودش متوقف ميشه يعني طلاق هم ميره بالا مي ايسته يعني خود مردم تدابير رو مي انديشند و جلوش مي ايستند حتي در گذشته بيماري مسري همه رو ميكشت از 100 بعدش تا مرز 2000 تا بعد به يك جايي مي ايسته پس نگران صحبتهاي من نباشيد من حرفم اگر خوبه شما نگران نباشيد ئ نياييد مانند عادت همه ما چيز درست و خوبي رو بد و بدتر جلوه بديد

اين گرفتاري ماست هميشه دوست داريم يك چيز خوبو و حرف خوبو بد جلوه بديم چون بد آموزي داره

مردي كه ميزند خيانت ميكند خوب توقع چي داريد ولي خوب ما بايد قبول كنيم كه در جامعه اي سخت هستيم وي اين سختي هميشه اثر بدي روي ما دارد و فكر ميكنيم خيلي چيزا طوري نيست نه مسئله امروز نيست مسئله تاريخ گذشته هست.

مقداري محيط و شرايط و جايي كه زندگي ميكنيم توي تاريخ ما هم ما رو بي ترديد خشن و تند كلا بار آورده تاريخ ما دستخوش حكمراناني بوده كه اينها اكثرا ايراني هم نبودند و همش زور و خشونت رو بروي فرهنگ ما و ژن ما جا انداختند ما كلا نوكر و كلفت پرور بار آوردند پس وقتي ميبينيم يك زن مانند برده مي خواهد بر خلاف ميلش مطابق خواسته هر كسي حتي وشهرش عمل كنه بله من نبايد هم تعجب كنم بنابراين چاره اي نيست و من خودم هم بيخود تعجب ميكنيم پس بايد به خانواده ما هم كشيده بشه همين حالت پس تعجب نداره خواهر و برادر دعوا كنند نه عزيزان خارج از اين كشور دعواي خواهر و برادر اصلا عادي نبود چه برسه به جنگ يا خيانت مرد به همسر و خواهر به برادر كه بايد توي خون و پوست ما باشه بياييد بدونيد ما مردماني كلا خشن هستيم و حتي توي مسائل عاشقانه تير به قلب ميخوره و تير مژگان شماست كار دستو من ميده و دلخوني من كارسازه حتي توي عشق حرف دردو رنجه حتي توي هنر هم ميبينيم ما اصولا توي جامعه ايران هستيم و حتي توي مدرسه من بارها ديديم ميدويديم همو اذيت كنيم يك ديوانه ميديدم اذيتش ميكرديم و سگ ميديديم به قول دهخدا ميگفت من از واق واق و زوزه درد سگ لنگ مي فهميدم كودكان مسلمان از مدرسه به خانه مي آيند

كسي كه ميره صحنه اعدام و شلاق كسي رو نگاه ميكنه و يا بچه رو هم ميبرند اون صحنه هار رو ببينه يك چنين بار خشونت آميزي رو چگونه مي توان توضيح داد؟جز اينكه فرد يك روان رنجور،آسيب ديده،بيمار،پر از خشم درد و خشم و پرخاشگري بايد داشته باشه اگر جز اين باشه ابدا از لحاظ روانشناسي نميتونه تماشاي اعدام بكنه بدون هيچ گونه توجيهي .فكر اين صحنه ها و تجسمش يك آدم نرمال رو ميتونه شش ماه توي رختخواب بياندازه چه به اينكه جمع شويم بريم ببينيم يا جمع شويم ببينيم

بايد بپذيريم ما در ميان مردم خشن هستيم و نظام باورها بعضي وقتها ميتونه اونو تثبيت بكنه كه اون حتي رابطه هاي بين دختر و پسرها هستند كه خدا رو شكر محيطهاي علمي ايران بيشتر دخترها الان دانشجو هستند و اميدوارم اين آگاهي جا بيافته

شما برخورد فيزيكي رو توي مردم وحشتناكه حتي تصورش مگر واقعا طور ديگه حس و فكر كنيم

بچه ها رو نبايد گذاشت با هم دعوا كنند حتي اگر مادر غذا درست نكنه  و فقط نزاره با هم دعوا كنند چون اين خون بچه ها رو ميريزه و بايد برخورد فيزيكي جمع بشه در آمريكا اولين بار كه گفتند مردي زنش رو بزنه صاف ميره زندان و بعدش ميتونه بياد بيرون بعدش بره دادگاه ميدونيد چي شد مطالعات نشون داد 68 درصد آزار زن كاهش پيدا كرد مجازات جرم رو كاهش ميده و شايد البته پنهان كنه ولي قوانين ميتونه كار كنه

جامعه ما مرد سالاره اصلا من ميبنيم پدر سالاره اصلا خانواده پدر حرمت و احترامشون بيشتره پدر تباريه عمه مهمتر از خاله هستش و جايگاه ما جايي است كه پدره بعد وقتي دخترتو ميبري جاي خانواده شوهر بايد قبول كني ما اين هستيم جامعه مرد سالار اين نيست كه به زن اگه اهميت بده خيلي خوبه چون اون مادر بعدش ميايد اين دردو رنج رو درون پسر ميريزه پس مرده هم داغون ميشه

ما بايد از قوانين به طوري رعايت كنيم و اگر ميخواهيم اين آمارها كه اعتراض ميكنيد بايد قبول كنيم كه بايد به زنها و همسر احترام گذاشت و جالبه از هر مردي بپرسي شايد مادرش رو بزرگترين و بهترين موجود بدونه و حقهايي هم براي دختر و خواهرش بخواد ولي اسم زن و جنش زن مياد يادشون ميره مادرشون هم زنه و خوهرشون هم زنه و همشون مادرن ولي حس نميكنيم اين زن من هم مادره و ميشه و نبايد بهش ظلم و ناراحتش كرد

حرمت نفس زن ايستادن روي پاي خودشه.دانايي و خودكفايي تنها راه است و بايد حد و مرز رو خودشون بدانند و حد مرز رو خودشون تعيين كنند ما باور داريم كه شوهر من مهمه و من بايد به تمام خواسته هاي وي عمل كنم پس شما قبول داريد شوهر آدم خيلي مهمه پس ما بايد زن يك آدم مهم باشيم مطابق خواسته هاي وي واقعا تفكرفاجعه است.يعني زن قراره خودش مهم باشه نه زن يك فرد مهم بشه.

Wednesday, December 22, 2010

شوهر مهربون يا عصباني

امروز يك چيز جالب به دستم رسيد خلاصه جواب ميدهم

آدم عصباني هيچ زمان مهربون و رئوف نيست من واقعا نميفهمم اين چرنديات از كجا مياد اگر مرد حامله ديديده شده من ترديد ندارم يك آدمي كه با همسر و دوست دخترش كه تلفن روش قطع ميكنه و چيزي ميشكنه يك آدم مهربوني خواهد بود؟ مانند اينكه من بگم طرف خيلي مرد بود اما دو قلو حامله بود اين حرف همينقدر براي فردي كه شخصيتها رو ميشناسه مسخره به نظر مياد.

من ميگيم طرف زود عصباني ميشه بعد ميگيم اما مهربون بود خيلي رئوف و مهربون.

ما فكرمون بدبختيمون اينه كه به نسبتي كه شخص شخصيت مهرخواه و مهر طلب داره وي را فردي مهربان خطاب ميكنيم در صورتيكه فرد مهر خواه كاري كه ميكنه زياد خوشحال نميشه ولي توي اين شرايط آروم اين پيام رو براي شما مي فرسته ببين من در حالت عادي خوبم،لطفا منو دوست داشته باش و اين افراد وقتي كاملا بهش نزديك ميشويد و توي خونه و زندگيش هستيد ميبينيد كه به شما بعنوان يك همسر دوست دختر ديگه اصلا ديگه به اين مسائل اهميت نميده پس نگيد طرف مهربون بود لباسش رو ميداد به مردم ولي عصباني بود و حرفي ميزدم كه اعتارض بود تلفن رو من قطع ميكردآنهم با اولين اعتراض و من حق اعتراض به هيچ چيزي نداشتم اين افراد وقتي از تو خيالش راحته يك دفعه خشمشو ميريزه بيرون يا قهرشو ميريزه بيرون حالا شما طلبكار ميبينيش و حالا آدم ناراضي ميبيني حالاآدمي ميبيني پر از توقع و انتظار

در حاليكه آدم مهربان هميشه سپاسگزار كسي هست و دست كسي رو ميبوسه كه كسي بهش اجازه ميده اين به اون كمك كنه نه اينكه بگه من منتظرم حالا تو واسه من چه ميكني؟

روزي از مهربوني مردي صحبت كنيد كه وي به شما كاري رو با لذت خوشحالي و كيف و حظ كردن و به به گفتن براتون انجام ميده محبت به كسي تازه متشكره كه به من اين فرصت را دادي و طلبكار هيچ زمان نيست مانند مادري كه زندگي رو ميزاره كه تشكر از خدا و طرف ميكنه كه لذت مادر بودن بهش داد

من هميشه ميگم كه ما توي ايران همه ميخواهيم مهرخواهي كنيم كه شما منو خوب فرض كنيد من وقتي كسي محبتي ميكنه اول با خودم هميشه فكر ميكنيم كه وي مهرخواهي ميكنه يا مهربونه مانند اين است كسي تو خيابون ميگه خانم كيفتونو بديد من براتون بيارم بايد نگاه كني يا فكر ميكني طرف شارلاتانه يا مهربونه؟ دقيقا همينه ظاهرا هر دو يك جور شروع ميكنند و مانند همين مثال

ما ديديم به دوستمون چيزي ميگه ميگيم خفه شو زر نزن كوره خر، تازه ميخنده چون ميدونه دوستشي و دوست داره اما به يكي ديگه بگه نكن بشين يارو بهش بر ميخوره چون نيت رو ميدونه

جالبه من سوال ميكنم بديهاي طرف چي بود ميگه قهر ميكرد خشمگين ميشد و عصباني ميشد بعد ميگم حسنش چي بود ميگيد مهربون بود .كه بابا نيست اين كه متضاد موارد بديشه.

ميگيد دست كمك داشت بي برو برگرد به همه كمك ميكرد كه عملا با مسئله بالا باز جور در نمي ياد نوكرتم من اگه بگم من يك فرم پر كردم براي آمريكا بعدش يكي از سفارت ميگه من ميام براتون منزل اين كار رو ميكنيم مهم اينه كه ما ببينيم اين كارو براي چي ميكنه؟شايد براي اين نيست كه كمي براي خودش يا يكي حتي يك گدا آدمي مهمي نزد نفس خودش بشه؟چون از دورن خالي هست و يا مردم اينور اونور بگند بابا جان اين به خدا اسمش مهرباني نيست مهرباني وقتيه كسي كاري ميخواد ميكنه و خيلي خوشحاله كه اين كارو كرد بابا جان كسي كه زود قهر ميكنه خشمگين ميشه و همش فكر ميكنه ديگران محبتي كردند بايد ميكردند ان با مهربوني تناقض داره وا .. با..باور كنيد بيماران و گدايان محب اين افراد با خويش چقدر مهربان هستند با اطرافيان بعدش به من نگوئيد مهربان بود باسش را به گدايي داد من سكوت ميكنم چون دلم نميخواهد حمله كنم كه غرض ورزي برداشت بشه

اخه من رو شما مثلا ده روز ببينيد كه حالم خوبه يك شب ببينيد من مست مست هستم خوب نمگيد ايشون مشروب نميخوره چون ده روز نخورده بود جلوي من

روزي كه طرف من قهر ميكنه و عصباني ميشه و تلفن روي من قطع ميكنه شما نميتوني بگي وي مهربون بود و دست خدمت به ديگران داشت نه عزيزان اين افراد دست نمايش براي خالي بودن و تهي بودن درون خودشون دارند دست تظاهر ذاتي داره و چون هميشه درون خونه كم بوده بدنبال پاداشي هست براي نفس تهي خودش يا جلوي ديگران مسئله خود دلسوزيه نه ديگر دلسوزي

و وقتي پاداش نبينه ستايش نبينه و تائيد نبينه روي شما قطع ميكنه رابطه رو قطع ميكنه

به من نگيد توي جمع خيلي احترام به من ميذاشت حسنش اين بود نه اينو هم من قبول ندارم شما تا به حال شنيديد كه پسري بخواد خانمي رو گول بزنه خيلي بهش احترام بزاره؟خوب كارش نشانه احترامه؟ خوب بهش محل نزاريد توي تنهاي بهت ميبيني فحش ميده و همه نقاط ضعفت رو برات ميشمره

من خودم توي زندگيم احترام نميخوام چون معناش كوچكي و بزرگيه من هميشه حرمت ميخوام يعني روزيكه شما غلط ترين و بدترين حرف رو داري ميزني من فكر كنم عاديه اين احترامه يعني پذيرفتن نظر غلط و عجيب و غريب و بد و زشت شما كه عاديه چون روزي كه طرف اگر به نظر خودش و حرف خودش احترام ميزاره كه اسمش احترام نيست اسمش خودخواهي و مريضيه و پر توقعيه و بزرگ بينيه

آدمها روزي به هم احترام ميزارند كه به نظر هم احترام ميزارند من توي مهمونيها و توي مجالس ابدا دولا و راست نمي شوم و ابدا مواظب همه چيز نيستم و همش هم احوال پرسي همه رو هم نمي كنم چون اگه اينطور عمل كنم شايد مودب جلوه كنم اما در واقع من نشان ميدم از قضاوت ديگران واقعا ميترسم كه اگه مثلا زود رفتم سر ميز شام بگويند خيكي بود شكمو بود. نه عزيز نمونه اين كارا اگه بوده بازي بوده نه عمرم من اگر با شخصي كه دوستش داشتم وقتي تنها هستيم پا روش گذاشتم كه چي ميخوره و نميخوره من اونجا نشون ميدم كي هستم و ما بخاطر اضطراب و خجالتي مبادي آداب هستند و فكر ميكنيم تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد ولي در واقع ميترسند دهن باز كنند خراب كنند آيا اينها مبادي اداب هستند؟

يك آدم سالم هميشه حرف و عقيده اش را ميزنه و شايد هم بعدا با عقيده خودش روزي برسه مخالفت كنه اما افرادي بودند كه با من مي گويند تو روخدا مواظب باشيد از آرش در مورد خودش اظهار نظر نخواد كه ويرانش ميكنه.

با يك آدم عصبي آيا بايد با چنين آدمها رابطه رو ادامه داد با اين آدمهاي مهربون و دست و دل باز كه درون خونه شما رو ميكوبند و شما ميترسيد وي قهر كند ؟

آخه بابا جان شما ناراحت نشويد مانند آدمي هستيد كه ميگوئيد بايد ازدواج كرد و تحمل كرد و چون لجباز هستيد و بدبختي اينه چون شما وي را فردي خوب معرفي كرديد بعلت لجبازي گير كردي نميخواي از حرفت بيايي پايين

ولي شما نگاه نميكنيد كه آنچه منو ميكشه هزار تيكه بدن درست من نيست يك تيكه بدن من كه مشكل داره منو ميكشه اينكه شما هزار كار خوب براي من انجام ميدي مهم نيست وقتي عصباني ميشوي و منو ميزني اينجا كار خرابه

شما بايد ياد داشته باشيد جمع رياضي نزنيد براي صفات يك فرد چون يك چيز به تنهايي خودش مسئله هست

خودش بايد قابل قبول باشه من اگه همه چيزم خوبم ولي يك رگم گرفته نگو به من همه رگات و صد هزار مويرگ كه سالمه .

برخورد شما بستگي به هدف شما داره شما كارفرمايي عصباني هستي من ميندازمت بيرون ولي وقتي كارفرما هستي شايد دستت رو هم ببوسم پس هدف فرق داره روزي كه همه هدف ازدواج هست و بدست آوردنه خوب ميگي چه كنم؟و خوب تحمل هم ميكني

در حاليكه موضوع چه كنم نيست ؟بگوئيد چه خبر است؟رگ قلب من گرفته ديگر مهم نيست قلبم خوبه يا نه؟

آنگونه كه هست طرف را ببينيد با شما چه عمل ميكند نه اينكه در جمع چه ميكند

من انگشت امروز به دهن گرفتم كه اين چه گرفتاري فكري ما داريم كه فردي با ديگران مهربون هست ولي با طرف مقابلش و در برخورد با وي عصباني؟

Sunday, December 19, 2010

شكاك

من اين نوشته را بارها نوشتم ام و بارها پاك كردم باز دارم مرورو ميكنم بنويسم براي خودم براي ديگران براي هر كسي كه توي اين دنيا هنوز احساس حسودي داره

من بارها سعي كردم راه و روش ساده طبق نظر دكترهاي مشاور خانوادگي براي حسودي خودم و ديگران پيدا كنم و بنويسم و براي چندمين بار باز هم مينويسم با همان ادبيات براي كساني كه حسود هستند حتي براي گذشته فرد مورد نظرشان و حتي همسر گذشته وي، شايد بارها بايد خواند و بارها بايد بعد از چند روز برگشت و مرورو كرد براي افرادي كه بهشون در گذشته و تجربه قبل خيانت شده و هنوز از طرف مقابلشون امروز ميترسند وي نيز خيانت بكند به كساني كه هنوز با گذشته طرف كنار نيامدند.

من سعي ميكنم به هسته اين ماجرا بسنده كنم چند توضيح كوتاه بدهم



• ببينيد هر كس يك انتخاب داره كه چه كسي باشه توي اين دنيايي كه هر چيزي اسمشو ميشه گذاشت آيا فكر نميكنيم ما انتخابمان مسئله و روش حسود بودن و كنترل كردن طرف مقابل هستش؟بايد از خودمون سوال كنيم چرا ميخواهيم اينطور رفتار كنيم

رفتاري تهمتي و حسودي و دوربين روي يك نفر گذاشتن بروي فرد طرف مقابل به صورت جدي در همه جا؟من سوالم اينه چرا بايد ما چنين رفتاري داسته باشم؟



• واقعا رفتار و ريشه اين كار واقعا علتش اين نيست كه ما سابقه رابطه خيانت داشتيم؟من باورم اينه هر چي ما ازش بترسيم بي ترديد ما بوجود مياريم چرا ما بايد اينقدر طرف را امتحان كنيم تا روزي وي از اين امتحان رفوزه بشه؟من يك چيزي را قبول كردم وقتي به بچه تان و دوستتان و همسرتان اين وحشت را نشان ميدهيم كه من هراس دارم كه به من خيانت كني شما عملا اونو به سوي راهي هدايت ميكنيد كه شخصي شايد در آن مكان توجهش رو جلب كنه فراموش نكنيد تصور كنيد همسر يا دوست شما يا نامزد شما شخصي مي آيد با احترام و شرافتش با وي برخورد ميكنه و هر دقيقه با صداقت و درستكاري وي نمي جنگه ؟همش بهش تهمت نميزنه كه تو داري خيانت ميكني يا ميلاسي من گفتم چنين تهمتهايي انفجار درون فرده ما همه كار ميكنيم جز فكر كردن به آرامش و ثبات و احترام به شخص و ما غافل هستيم اين مسائل خيلي مهم هستند كه ما به اين نوع مسائل اصلا فكر نميكنيم ببينيد به نظرمن  نگران  خيانت طرف نباشيد وقتي هيچ كاري نميكند نگران خلق چيزي كه در طرف بوجود مي آوريد بيشتر باشيد اگر شما خاطره بد داريد و از خيانت مي ترسيد كه از قبل به شما رسيده از خود يك سوال كنيد اينكه در رابطه با خيانت قبلي و رابطه آيا شما مسئول بوديد؟آيا شما نيز با رفتار حسودانه خويش مشكل ساز نبوديد؟ وقتي تهمت ميزنيد تنها و تنها گواهي اون كار را به طرف ميدهيد.

• در روانشناسي حسادت شكل شرم آور و چندش آور قدرت و كنترل طرف مقابل هستش

افراد حسود ظالم،ستمگر،كنترل گر،و يك رفتار كه همه صفات بد را ما جمع كرديم و با طرف مقابل خودمان اين رفتار را انتخاب ميكنيم آيا شما حس نمي كنيد كه ريشه اين حسودي اينه كه دوست داريد قدرت مند نشان دهيد و رابطه را كنترل كنيد چون دوست نداريد ديگر تجربه نكنيد چيزي را كه اتفاق افتاده و دوست نداريد؟اين كار مانند تسمه گردن طرف انداختن ميمونه كه خيلي هم اين تسمه كوتاه هستش كه من طرف را دوست داريم با آن وي را ببنديم كه كنترلش كنيم

• احترام به فرد مقابل را انتخاب كنيد به جاي كنترل كردنش و انتخاب روشهاي ديگر اينو جدي ميگم شما قدرت بسياري با عاشق بودن و در عشق و احترام و شخصيت و حتي كشش شخصيتي رو ميتونيم داشته باشيم كه احساس قدرت بيشتري در كنار فردي كه هستيم داشته باشيم كه بر ترديد بيشتر از كنترل كردن نافع هست من هميشه ميگم ما ميتونيم يك نفر را مجبور كنيم بياييد خانه ترديدي نيست اما شما ميتونيد كاري كنيد كه وي بخواد بياد خونه؟

• من بيشتر متعجبم وقتي ما توي توالت هم براي چك كردن طرف ميرويم پس عملا حس ميكنيم براي وي جالب نيستيم پس چرا به جاي اينكه بروي وي كار كنيم بروي خودمان كار نميكنيم؟چگونه ما ميتونيم فكر كنيم ما اگه تا توالت دنبال وي برويم ما رو خيلي جالب نشون ميدهدو وي به ما علاقمند مي شود؟

• ما معتقد هستيم مرد خيانت ميكنه زن هم بهتر از ما ببينه خيانت ميكنه خوب ما قبول داريم كلمه كار بديه ولي خوب جاي تعجبه چرا چيزي كه بده ما درون زندگي خصوصي خودمون ميكشيم و نشون ميدهيم وجود ميتونه داشته باشه؟

• چقدر بايد احساس احمقانه داشته باشيم كه 1 سال يا 6 ماه ما بترسيم كه فرد به ما خيانت بكنه و وي نكنه؟من فكر ميكنم ما زمان لذت بردن از همو فقط خراب ميكنيم

• ما واقعا فكر ميكنيم با نگاه كردن به وي به طور دائم وي را از خيانت كردن دور ميداريم؟امكان نداره چرا بايد چيزي را كنترل كنيم كه امكان پذير نيست؟شما هيچ زمان در رابطه با راههاي كه وي ميتواند در آن هدفمند شده عمل كنيد كاري انجام دهيد و شما امكان ندارد بتوانيد جلوي وي را بگيريد اگر هم بكند چه كار ميتوانيم بكنيم جز اينكه ما يك واكنش نشان دهيم؟ صورتيكه وقتي به شما ميگه من ابدا بهت خيانت نميكنم و نخواهم كرد قبول كنيد خيلي كارها شايد كرده كه تا كنون شايد گفته نميكنم اما چه شد؟ نگيد شكلش فرق ميكنه برخورد ما تنها عكس العمله.

• اين كار مانند اعتياد ميماند كه طرف را كنترل كنيم شما حس آزادي ميكنيد وقتي وي امتحا ن شما رو قبول ميشه و اطمينان شما جلب مي شود ولي به طور كوتاه مدت به شما اطمينان ميدهد و اين اعتياد به يك ماده مخدره كه بعدش باز خماري داره

• زماني آزادي و لذت ميبري كه قبول كني طرف مقابل و افراد را نمي شود كنترل كرد.



اگر فردي به شما شك دارد واقعا چه توصيه اي ميتوانيم بهش بكنيم



• فراموش نكنيد اين ما هستيم كه به ديگران آموزش ميدهيم با ما چگونه رفتار كنيم.اين شايد در مورد دوست شما صدق ميكنيد چون شما مزدش را اينگونه پرداخت ميكنيد و وي ادامه ميدهد وقتي شما وي را دائم مطمئن ميكنيد كه خوب من كجا هستم و چه ميكنيم بي ترديد خوب اين اطمينان را به وي ميدهيد كه برو و ادامه بده وقتي وي در روز 10 دفعه زنگ ميزنه كه شما را كنترل كند كه كي اونجاست؟ كجا هستي ؟و ثابت كن و واستا من بيام ببينيم و غيره فقط يك بار بهش بگيد كجا هستيد و بعدش تلفن را خاموش كنيد و تموم كنيد پر و بال به عادت و تهمتهاي وي ندهيد

• براي جلوي اين رفتار طرف مقابل را گرفتن ما كمي بايد قبول كنيم كه مانند كتابي باز باشيم و فراموش نكنيد وقتي چيزي براي پنهان كردن نداريم هيچ چيز رو قايم نمي كنيم كاملا باز باشيد وي بداند شما كجا هستيد و وي را نپيچانيد و بداند كي بر ميگرديد و چه ميكنيد بدون هيچ نظر حيله گرانه

• ما اگر طرف ما معتاد به اين مسئله هست ترديد نداشته باشيد ما فروشنده اين مواد مخدر بوديم و مقصريم اجازه ندهيد دنبال شما بيافتد و شما را كنترل كند در اين مسير اصلا به وي باج ندهيد اين تنها كمكي هست كه به طرف خود ميتوانيد بكنيد



يك رابطه اساسش احساس صداقت و راستيه ،صاحب و مسئول كار و حرفي كه ميزنيد باشيد چيزي كه با صداقت تنها سر و كار دارد

در رابطه با ناراحتي و شك و ترديد خود وقتي دعوا و مشكل داريد صحبت نكنيد بزاريد وقتي همه چيز آرومه و بغل هم هستيد به وي بگوئيد بيشتر نتيجه ميگيريد تا ميان دعوا و جنگ گله و گله گذاري كنيد


Sunday, December 12, 2010

گذشته من

خانمي ميگفت من شوهرم هي مي خنده و ميگه و منو همش به شك مياندازد كه من يك كاري كردم بايد بهت بگم وقتي پيله ميكنم يك دفعه ميگه شوخي كردم و چيزي نيست من هم اصرار كه ميكنم ميگه خاطر جمع باش طوري نيست توي اين هول و ولا هميشه منو نگه ميداره
به اين خانم ميگم عزيز معمولا از ده نفر آدم كه مياد در رابطه با گذشتش و امروزش كه كار بدي كرده پنهون نميكنه و اعتراف ميكنه به نظر من اصلا نميتوانم قبول كنم كه اين افراد خودشون دوست دارند به شما بگويند چي گذشته بلكه از اين ده نفر نه تاشون چون اطمينان دارند شما به نحوي مي فهميد و خبردار خواهيد شد پيش دستي ميكنند و بيان ميكنند پس بازي در نياريد چون كسي من ديديم روي وجدان به ندرت مياد چيزي رو اعتراف ميكنه و ما اصلا دليل نميدونيم چيزي رو بگيم كه طرف نبايد بدونه

و شما هم اگرهمش بخواهيد نگران اين باشيد كه در گذشته چون به شما توسط فرد ديگر خيانت شده امروز هم خواهد شد و ميشود ما دليلي هيچ زمان نداريم چون صد نفر امروز مردند ما هم امروز چشم بروي هم بزاريم و بميريم چيزي كه در مورد يكي بوده قانون نيست
ببينيد در رابطه با گذشته فرد مورد نظرشان عده اي هستند من ديديم كه ابدا دوست ندارند بدانند و بفهمند و هيچ زمان هم از طرف نميپرسند كجا ميري و چه كار ميكني من بارها ديديم خانمي براي دوست پسر قديميش همين صفات مثبت را براي من ميشمرد و فكر ميكرد وي جواهري بود كه رفت بغل يكي ديگه خوابيد آنهم با خيانت بعد از هفت سال من سوال كردم كه اين پسر بچه چندم بوده خوب بعضي ها كه بچه بزرگ خونه معمولا هستند ابدا فكر نكنيد دوست ندارند در رابطه با گذشته شما و روز شما هي سوال كنند ولي علت خوبي نداره بزاريد بگن كمي رك و راستتر جرات ندارند سوال كنند .

وقتي من زيربناي فكري من در رابطه گذشته من با فردي بوده كه خيانت بهم كرده و پدرم نيز اين كارو ميكرده و اطرافيانم هم كمي دست به آتش داشتند با خودمون ميگيم بزار فراموش كنيم و نفهمم ولي هرگز چنين كاري نميتونيم بكنيم ولي من ميدونم اين افراد به محض اينكه سر نخي پيدا كنند تا ته نخ را خواهند رفت و ميكشند

ما به عنوان فرزند بزرگ مخصوصا اگر يك دونه پسر يا دختر باشيم كلامتخصص دو چيز خواهيم بود شك نكنيد و ترديد هم نكنيد

دوري گزيني و انكار كردن

و من نوعي از اين طريق ياد ميگيرم خودمو محافظت كنم يا به قول خودم زنده بمونم و به حيات ادامه بدم يعني وقتي ميبينيم توي اون خيابون شلوغه ميرم توي خيابون اونطرفي كه خلوته بعدش خوب من چنين دنيايي را خواهم داشت

يعني من فردي خواهم بود نه از اتوبان استفاده ميكنم نه از خيابون اصلي و اين مكانيزم براي من هميشه بي ترديد راحتترينه

ولي براي من نوعي اشكال و عجب كار اينه كه من معمولا ميرم كسي رو انتخاب ميكنم كه اهل كوچه نيست و فقط اهل خيابون اصلي و اتوبانه و اگاه و نا آگاه ما بدنبال فرصتي هم ميگرديم كه عقيده مونو اثبات كنيم چون من اگر اينطور عمل نكنم بايد هميشه به خودم اثبات كنم كه اشتباه ميكردم و هميشه نا اگاهانه من اين كارو ميكنم

ما شوهر و همسري كه انتخاب ميكنيم يا دوست ميشيم با اون مشخصاتي كه من بيان كردم فردي خواهد پنهان كار و يا بازيگر.و شما هم فردي خواهيد بود كه متخصص سر به زنگها رسيدن هستيد مانند ماموران خصوصي با مدارك و اسناد حتي اگر پنج سال يكي رو تعقيب كني باز زماني جلو ميري كه مداركت كامل باشه و شما كارتون اينه

ولي من بايد بعنوان يك كسي كه ميدونه من چه خصوصيات اخلاقي دارم بايد مشكل را حل كنم

فردي كه ميگه من نمي خوام از گذشته طرف كلا هيچ بدونم و هيچ سوال نميكنم چون فضول نيستم من ميگم نه شما نمي خواهيد بدانيد قاطي نبايد كرد چون اين خوبه كسي فضول نباشه ولي آدمي كه اصلا نخواد بدونه از اون بدتره

ببينيد من خودم شخصا موافق اين هستم كه گذشته فرد به امروز و آيندش ربطي نداره اما اين سو تفاهم شده كه من اصلا كاري به گذشته ندارم و برام مهم نيست ولي منظور من در همه زمينه ها نيست در بعضي زمينه ها برام مهم نيست چون ما پيرو اون طرح دوران زندگي فبليمون از كودكي هستيم و براي همين مسئله فراموش نكنيد و بدانيد كه شخصيت چيه ؟

شخصيت يعني ما يك دستگاه در حدود هفتاد تا هشتاد درصد حالت اتوماتيك داريم و حدود يك چهل و يا ده درصد هم آگاه.

ما به لحظه اي كه بزارم دستگاه شخصيتي خودمو روي اتوماتيك مي شوم هموني كه هستم ولي من چون ميدونم بايد طور ديگه باشم اوضاح رو خوب كنترل ميكنم ولي رفتارهاي اساسي ومهم ما از اون قسمت اتوماتيك ما برون مي آيد و مثلا مانند كسي كه قصد ميكنه رژيم بگيره چيزي نخوره يك سه ساعتي مقاومت ميكنيم بعد از اون در يك فرصت ميبيني بيش از حد هم ميخوريم

ما بعضي مواقع خيلي موضوعها با عرض تاسف ميگم چون براي ما بي نهايت مهمه بروي خودمون نمياريم در حاليكه ما اشتباه ميكنيم و من هميشه ميگم آدم يا بايد به طرفش رك و راست بگه يا كلا ذهنشو در رابطه با اين موضوعها عوض كنه و البته شما هم نبايد توقع داشته باشيد اگر يك دختر يا پسر 33 ساله كه ديدي توقع نبايد داشته باشي كه گذشته اي نداشته باشه ولي بايد مطمئن بشي و حتما مطمئن بشي كه طرف گذشته اش خطري براي آينده نداره و گذشته اي داره كه بسته شده

براي بار دوم تاكيد ميكنم گذشته اي داشته باشه كه خطري براي آينده نداشته باشه و گذشته اي داشته باشه كه بسته شده باشه

و الا من يك بار توي مسابقه اي كه خوب من باعث افتخارمه در ميان دانشجوهاي انگليسي زبان مقام اول رو در اون مسابقه بدست آوردم سوال اين بود كه پنچ سال ديگه زندگيتو چه طور زندگي ميكني من جواب دادم مانند 30 سال گذشته زندگيم يعني انتظار متفاوت از رفتارم نميتونه داشت وقتي من 30 سال مشروب نخوردم و با اين باور كه اعتياد بده و الكل خوب نيست زندگي كردم يك دفعه باورم عوض بشه مگه قراره من برم آدم ديگه بيارن يا فرق كنه فارسي بود كه يادم بره

ولي شوخي و مسخرگي داستاني ديگريست و ما قراره خودمون باشيم كه مسئله ديگريست پس حرف خودتون را به هم بگوئيد اين مهمه چيزي كه ناراحتت ميكنه به هم بگيد نزاريد بمونه

Wednesday, December 08, 2010

شخصيت نا پايدار

من قبلا در رابطه با افرادي با شخصيت حد مرزي نوشتم ولي متاسفانه بعلاوه بر مطالعات قبل من در رابطه با شخصيت حد مرزي يا شخصيت نا پايدار ولي اينقدر اين شخصيت را من ميبينيم و وقتي به ديگران گوش مي كنم مي شنوم كه باز هم منو مجاب كرد در رابطه با اين افراد برايتان بنويسم تا شما به اين بيماري را كاملا با آن آشنا شويد .من شخصا بلافاصله از اين افراد هميشه دوري ميكنم يعني اوايل كه علم نداشتم اين كار رو نمي فهميدم و با چنين افراد سر ميكردم و زمان درازي هم مي ماندم چون هميشه بعد از مدتي طرف چنان طرف آويزون بود حتي به گريه مي افتاد كه دل من بعنوان يك دوست و حتي استاد نرم مي شدم ولي باز و باز هفته بعد تكرار مي شد اينقدر فاصله اين مسائل نزديك بود كه من ديگر گاهي اوقات من از هر كلامي كه از دهنم بيرون بيايد مي ترسيدم اين تجربه زماني بود توي زندگي من وقتي يك معلم داشتم كه زبان رو ميدونست وي سالها بعد اگاهي پيدا كردم مشكل چي بود چرا اينطوري بود. و جالب بود اينقدر جالب انسان پايندشون مي شه كه اين مسئله جاشو توي زندگي به يك حالت عجيب ميده كه آدم واقعا نميتونه بكنه و بره چون اين فرد بقدري شوك به مغز تو ميده تمام بخشهاي كله آدم بي حس شده و وقتي باز بر ميگردي به شادي مي افتند و باز ميبيني هفته ديگه همونه سالها در خارج از كشور وقتي از اين سمينار و از اون كتاب مي خزيديم فهميدم حالا ميدونم چقدر حالم خوبه پس تنها توصيه من به شما قشر جوان اينه بي نهايت دوري كنيد ار اين افراد ابدا دور بر اين افراد اگر شده در شهر ديگري گدايي كنيد و طرفشان نريد. اين كار را بكنيد و چون اثرات مخربي كه نشست با اين افراد بروي ما مي زاره باعث ميشه ما كه الان ميدونيم زندگي عشقم و بچه ام را بعلت برش رواني كه اين افراد به ما ميزنند هيچ زمان نتوانيم جبران كنيم اگر روزي فرزندم اين خطها را مي خواند و كسي برايش مي خواند مي گويم من اينهايي كه نوشتم و حتي زانو ميزنم و التماس ميكنم هر زمان با چنين افرادي حتي بعنوان دكتر روانكاو هم برخورد كردي بعد از يك جلسه ردشون كن بروند و فقط توصيه كن كه در كلاسهاي عمومي با افراد ديگر حضور پيدا كنه و بهت ميگم اين افراد با آنها دوستي كردن تنها و تنها خودكشي محض و اتلاف زيباترين لحظات زندگيته و من به تو قول ميدم تو بعدا مي فهمي بدون اين افراد چقدر حالت بهتر و خوبتر خواهد بود اينها همون جنايتكاراني هستند كه روح روان و اعصاب تو رو ميخورند پس خط خط را بخون و من تمام سعي خودم را ميكنم كه تا جايي كه ممكنه بهت سرنخها رو بدم پس كاملا دقت كن و اگر در دوروبرت هست بدون چه خبره همين امروز فرار كن كه اينها تو را درون زنداني مي اندازند كه تا ابد درون ديوارهاي اون بايد با نكبت و حماقت بسازي راههاي فرار از اين فرد بي نهايت سخته چون با هيچكدام موارد منطقي به مغز تو حمله نميكند پس تو هميشه منگ و بي حس مي موني و كم كم وي چاقو رو بر ميداره همه كار با تو ميكنه همه كار من تاكيد ميكنم همه كار و تو روي اين تخت عمل بي حس فقط ميبيني نميدوني به سرت چي مي آيد بي ترديد در زندگيت ديدي و خواهي ديد هوشيار باش و اما چه هستند
Border line personality disorder
همانطور كه گفتم يك شخصيت نا پايدار مي باشد يا حد مرزي به اين علت كه ما وقتي به اين دنيا مي آيئم مغز ما يك مغز فرمت شده و سفيد مي باشد كه به مرور زمان شكل مي گيرد و پر مي شود و اين مغز دقيقا مانند يك دوربين فيلمبرداري عمل ميكنيد و مانند نوار خالي ضبط ميكند و اين نوار خام پر ميشود و اتفاقات و صداهاي ديروز همان چيزي هستند كه بي ترديد من امروز هستم بعنوان مثال مني كه در خانواده فارسي زبان هستم پس خيلي طبيعي است كه به فارسي كلام مي گويم و اون ژاپني به زبان ژاپني و مثلا همينطور اگر من در مكاني سردسير زندگي ميكنم مغز م بدن من به طور متفاوت از يك فرد ديگر كه در منطقه گرمسيري است عمل ميكند و نه اينكه من دخل و تصور نميكنيم در اين حسها اما چون ما بازيگر و گارگردان اين فيلمرداريها و صدا ها هستيم دخل و تصرفي هم گاهي در آن ميكنيم و حتي واقعيتي خواهيم داشت مانند يك كارگردان در جهت فيل و سناريوي مغزي تغييرش ميدهيم و اونطور نيست كه ما فكر كنيم نقشي زيادي نداريم
ولي در تغيير نهايي ما در آنچه كه درش قرار ميگيريم خواهيم بود مثلا اگر ما رو توي استخر بياندازند اين مسئله خيس شدن بي ترديد تفاوت داره تا اينكه من توي يك باغ و خشكي قدم بزنم
و اين شخصيت ما تا سن هشت سالگي كلا فرم و شكل ميگيره و در ده سال بعد مطابق اون دنيا رو تست ميكنه و جهان را قبول ميكنه يا دوري كنه منظورمو با اين مثال بيان ميكنم مثلا اگر كسي فارسي صحبت مي كنه من گوش مي كنم و توجه ميكنم ولي ژاپني حرف بزنه من توجه نميكنم و نمي فهمم حتي اگر توجهم را جلب كنه ولي گوش نمي كنم و اما برگردم به موضوع قبل يعني اين نكات منفي در شخصيتي كه در اون سن ساخته شده تقويت و تضيف ميكنه ببيند مثلا من آدم حسود با گذشت زمان يعني حسود تر ميشم و من نگران نگران تر مگر من براي اين حسها و احساسها كاري بكنم يعني از مراحل هوشي و عقلي كه دارم براي رشد اگاهي موارد منفي و مثبتم استفاده كنم
و اينكه ما در كودكي بعلت شرايط مانند زندگي كردن در يك منطقه كه لهجه ما و گويش ما فرق ميكند با يك انسان منطقه ديگر نه بلكه ندارند بلكه ميبينيم مسخره هم شايد بكنند ما هم به دلايل شرايط حالات بدي به ما دست ميده
ما همانطور كه امكان داره چشم ما در كودكي كور بشه يا فلج بشيم همانطور هم مي تونيم يك اختلال شخصيتي برايمان بوجود بيايد كه متاسفانه ما چون مسائل شخصيتي رو همانند چشم كور نمي تونيم ببينيم بي ترديد هميشه اين لطف رو پدر و مادر ما در حق ما هميشه ميكنند كه چشمان ما رو با بدبيني يا مريض خودشون كور ميكنند و مثلا امروز مدعي هستند كه چرا زمين مي خوري و چرا خودتو لوس مي كني
و شخصيت بردر لاين يا حد مرزي يعني اين افراد واقعا در حد و مرز بيماري رواني هستند و كلا آدمي هستند كه روان پريشان هستند و بهم ميريزه و يعني مفهوم نا پايداري اون يعني اينكه شما اين آدم را نمي توانيد پيدا كنيد مانند آبي درون ظرف هستند يعني ظرف هميشه ثابت ولي آب شكل ميگيره با هر تكون و حركت اين افراد ميبينيد با يك دقيقه چنان دوست هستند كه انگار شما رو ميشناسند و ما شنيديم مثلا ميگه فلاني منو ديدي انگار ده ساله منو ميشناسه و به نوعي چنان خودش را بخاطر چند مسئله كه با هم تفاهم داريد خودشو بي نهايت نزديك حس ميكنه ولي فرداي اون روز ميبينيد كه بخاطر كوچكترين اختلافي كه بين شما و وي وجود داره از شما متنفر مي شه و اين آدم شما را هيچ زمان يك مجموعه نميبينه بلكه بخاطر يك حرف امروز طرفدار شماست و فردا دشمن و مخالف شماست ما بايد بدانيم اين افراد چنان با مسائل برخورد ميكنند كه انگار مسئله مرگ و زندگي فقط مطرح هست و مفهوم ديگر اين افراد كه من زياد خودم شخصا ديديم اينه كه بي نهايت يك دفعه شيفته و شيدا هستند و حاضر هستند حتي براي شما بميرند و ناگهان بخاطر يك جمله و حرفي كه از دهن شما در مي آيد بسرعت يك دفعه بهم ميريزد و توهين و يا هر حركت شديدي را مرتكب مي شود و حتي بيزار مي شوند يا حتي فكر مرگ و نابودي شما را مي كنند
اين آدم هميشه افسردگي و اضطراب و خشم را دارند معمولا وقتي دقت ميكني احساس بدي نسبت به خودشون دارند و وقتي هم دقت ميكنيد ميبينيد كه حس ميكنند از ديگران بهترند و حتي خود تو و صفات منفي و نقاط ضعف تو را بينهايت اين شخص به رخ ميكشد مثلا اگر قدش كوتاه هست و رنج ميبره بعد از مدتي به اين نتيجه ميرسه كه اصلا اين قد كوتاه هست كه خوبه و قد بلند مخصوص آدمهاي احمقه يا برعكس
و ميبيني ديروز كه والا و شيدا بوده امروز ديگه بيزار از هر چه هست و هستند وخواهند بود اگر دقت كنيد بعلت حس و احساسي كه نسبت به خودشون و محيط زندگيشون دارند بيشتر اوقات تن به دوستها و روابطي با آدمهايي ميدهند كه اصلا متناسب اونها نيست و براي مثال فرد و پسر محترمي ميبينيد كه بسا بعضي اوقات با حتي كلفت خونه روي هم ريخته و توجيه و توضيح هم داره يا همينطور دوستانش رو وقتي شما نگاه ميكنيد ميبينيد اصلا اينقدر داغون هستند كه اين از شخصيت پاييني كه وي در درون داره مي ايد ولي شما ميگيد اين چه دوستي بود كه طرف داره نه شخص خودش حس درونش اينه و پست هست
اين فرد ابدا حساس مسئوليت پذيري نداره و اعتماد به نفس اون رو هم نداره و اگر هم مسئوليت به وي ميدهند يكدفعه اينقدر سفت و سخت ميگيره كه پشتكار داره ولي در عوض بينهايت پنهان كاره بي نهايت دروغگوست،هميشه دروغ ميگه منظورم اينه كه با واقعيت اصلا كار نداره و بحث در رابطه با واقعيت هم نميكنه
اعتماد و اطمينان به كسي نداره فرضش هم اينه كه همه پسرها و دخترها و آدمها دروغ ميگويند و حالت شك و ترديد داره و خيانت كار هستند بنابراين وقتي كسي رو ميبينه كه كسي رو نداره و ميتونه در اختيارش احيا نا باشه بهش نزديك ميشه و كافي است اين آدمي كه گيرش افتاد كمي ادعاي استقلال و حتي ارتباط با ديگران بكنه، ميگه اين به من خيانت كرد و ميخواهد رهايش بكنه بنا براين يك شخصيت بيمار با درجات مختلف داره و خودكشي و آسیب زدن به خودش خيلي مطرح هست.
گاهي به بدنشان مبینید خيلي حساس هستند يعني يك بار چاق مي شن و خودشون و چاق ميكنن يك بار خودشون و لاغر يا مبینید غذا میخوره ميره بالا مياره كه چاق نشه و هميشه مشكل آرايش و بدن و لباس بي ترديد براش مطرحه
بدنشونو طوري نشون ميدهند توي مهموني مثلا كه خيلي سكسي هستند و حتي طرز اين لباش پوشيدنش شما را ناراحت و مردها رو شايد تحريك كنه اما وقتي رابطه رو باهشون شروع ميكني ميبيني تمايل جنسي ندارن و علت اطمينان اينكه خودشون كاري نميكنند باعث مي شود ديگران را به ميدان دعوت كنند
ولي درمان بي نهايت مواظب باشيد كمك گرفتن براي اين آدمها بي نهايت مشكل و كمكي بهشون نمي شه كرد اشكال كار اينه كه فرد جهان را اينطوري حس و عمل ميكنه و به حرف كسي هم گوش نمي كنه اشكال اينه كه اين افراد در عقيده شان اصلا شك و ترديد ندارند و درمان حرفه اي يك كار دو سال تا ده سال كم كم كار ميبره علت اينه كه عزيزان من اين مانند اين ميماند شما ميگي من كمكش ميكنم ولي حتي يك دكتر متخصص هم كم كم به اينها كمك كنه بايد پنج سال وقت ببره و مانند اين ميباشد كه شما دماغ و چشم طرف را بشينيد با دقت عوض كنيد و اين ابدا كار شوخي نيست شما بايد لب ابرو و دهن رو عوض كنيد من ميگيم نزديكي به اين افراد مانند اينه كه كسي ميخواهد خودشو منفجر كنه و شما بعنوان يك حامي خودتو بندازي روش و باهش منفجر بشي فقط همين
در اين زمان بايد كل سيستم رو بايد عوض كنيد در چنين آدمي و تازه ترس هم همش داري چيزي كه عوض كردي به صورت اول بر نگرده
برخي مواقع به دارو هم نيازه و البته زمينه ارثي اضطراب داره و خشم ولي كلا خود بردر لاين ارثي نيست
يك فردنا پايدار فرضش اينه دنيا يا براش دنيايي زيباست يا وحشتناك يا دنيا براش وقتي صحبت ميكني تاريكه يا همش روشن بين يك دنياي بهشتي يا نكبت بار همش ميبيني گير كرده براش هر چيز فقط شكل صفر يا صد داره
و اين جهان دو قطبي همش هست وي وسط اصلا نيست و با گذشت زمان بديهاش و مشكلاتش بيشتر هم ميشه و اگر از لحاظ جنسي فعاله با هر كسي ميخوابه و اگر هم بدش بياد تا مرحله رختخواب ميره ميبيني بهم ميزنه يا ميبيني ازدواج ميكنه نميزاره طرف بهش دست بزنه
يعني يك موجودي هست كه با گذشت زمان بهتر كه نميشه ميبيني بدتر هم ميشه يعني ببينيد مثل يك زخمي كه بوده ميبينيد حالا عفونت هم پيدا ميكنه و جاي ديگه هم ميزنه و مثلا استخون رو هم سياه ميكنه معالجه بينهايت سخته
اين آدمها بعضي مواقع اون بخشي كه باهشو هم هستند سعي ميكنند كمك بگيرند چون زجر ميبرند و اينو حس ميكنند پس كمك ميگيرند و بعضي هم به بيمارستان و از طريق بيمارستان قرص ميخوره ميگه واي چه دنيا خوبه ولي از بهترين پروفسورهايي كه من باهشون حتي تخصص آنها اين بود با اين افراد كار نميكنند و رد ميكنند به كسي ديگر چون وي مياد وقت ميخواد و وقت ميدهي دير مياد وقتش هم كه تموم ميشه نميره بعدش وقتي بهش هم وقت ندهي كار دست خودش ميده و ميده جدا با كارد ديديم خودشونو زدند
روزي چنين فردي كه من ميخواستم طبق توصيه برادرش باهش صحبت كنم وشفاش بدم و شك ندارم بي تعجب بعلت كمي تجربه بود كه گفتم مخلصتم هستم باهش صحبت ميكنم بعد از مدتي ديديم اصلا دارم از پا در ميام و روزي كه از وي خواستم مرا معذور كنند چون وي نمي تواند عوض بشود و بايد با دكتر صحبت بكند ومن رها بشم ديديم كه گفت اگربري رگمو ميزنم و من گفتم بزن و زد. یادم نميره اين شخص داشت براي من در حضور خانواده اش به حساب داشت تخم مرغ نيمرو درست ميكرد اونهم با كره. ديديم تخم مرغ قرمز شده و توش رب زده گفتم من با رب نميخورم گفت رب نيست نگاه كردم ديديم رگ دستشو زده داره خون ميچيكه تو تخم مرغها و چه نيمروي بود.
يعني با فردي طرف هستي كه جواب نه رو قبول نميكنه و در نتيجه اصول اخلاقي و انساني رو كاملا ميتونه زير پا بزاره يعني ميبينيد اينقدر مذهبيه ولي دست به يك كارها و خيانتهاي عجيب غريب ميزنند و در حالي كه نشون ميدهند چه مادري هستند و سالها در دادگاه هم براش جنگيده و همش براش گريه ميكنه ولي ميبيني وقتي بچه رو دادند بهش اصلا به بچه اش كاري نداره و مدعي هستند چقدر پاكه ميبيني با ده نفر در يك زمان همخوابه شده اشكال بهم ريختگي سيستم داره و كلا خود مخربي دارند
مثلا ميبينيد يك دفعه خودشو لاغر كرده استخوني شده باز داره ادامه ميده و با سرعت وزنش اضافه شد و كاملا براي يك چيزي ميجنگه كه بگيره وقتي ميگيره ميبيني ول كرد رفت و اصلا ميبيني اكثرادر خانمها معمولا به صورت شخصيت ناپايدار ظهور پيدا ميكند در آقايون معمولا به صورت خود شيفتگي ظهور پيدا ميكنه همراه با افسردگي ولي اي واي كه خانمهاي رواني و ديوانه اين عادت را به غدي و غرور تعريف و ترجمه ميكنند چنين حالت بيماريه كه خوب چنين طفلاني هم بهتر اسير چنين افراد قدرتمند باشند.
كار ي سه ماهه و يكساله هم شفابخش نيست و متاسفانه خانواده و ما كه آگاه نيستيم اوضاح رو نميتونيم هدايت كنيم و اعضا خانواده همه بايد بدانند فرد كلا بازيگره و چنان يعني خودشو يك مدت واله و شيدا نشون ميده كه شما فكر ميكنيد ميميره اما بعد از گرفتن جواب مثبت ميبيني با كس ديگه رفته
برخورد من با اين آدمها اصلا نميتوني پيش بيني كني و بيمار عصبي هم هستند و روان پريشان هستند و شرايط و روابط رو بايد درست كرد و تهديد به خودكشي و گرايش شديد به مواد مخدر به هر شكلش هم وجود داره

 
اما شدت و ضعف وجود داره سوال هم نميتونم جواب بدم كه چكار كنيد تنها مثل اينه كه شما فردي كه پا نداره و شما مي خواهيد عمري صرف اين كنيد كه بگيد من ميخواهم ازش قهرمان دو بسازم نه شما با بودن با اين آدمها تنها و تنها با پاي خود فرار كنيد و بدانيد كه چون علم نداريد و اطلاع نداريد تنها و تنها دست به يك خودكشي ميزنيد اگر دوست دخترتان است امروز همين الان اگر ميخواهيد حالتان خوب شود وي را به خانواده اش بسپاريد و برويد دنبال زندگي خودتان و الا شما تنها تبديل ميشويد به يك انسان ديوانه كه همه را بدبخت ميكنيد

اگر كسي رو ميخواهيد نفرين كنيد بي ترديد بگيد خدا نصيبش چنين فردي رو بكنه ولي جدا حرف منو جدي بگيريد در اطرف ما زياد هستند و شايد جتي با ما زندگي ميكنن

 

Saturday, December 04, 2010

رابطه قديمي و دوستي

پدر عزيزي بعد از آخرين مطلب من براي سوخت و ساختن كلي چيزي نوشته بود از خودش و خواسته بود من نظر خودمو درست بيان كنم كه آدم توي رابطه بايد وقتي يك طرف خودشو توي مشكل مي اندازه طرف مثلا اعتياد داره طرف زن بازه طرف الكلي هست ودست بزن داره و ما مي گيم بسوزيم و بسازيم مشكل من با اين نوع باور و عقيده هست و سخنان من معناي آن دارد كه با هر مشكلي براي طرف پيش آمد و داشت شما بايد زندگي را نگه داشت و ميخواهد من جاي پسر ايشان  ببينند ميتوانم جواب درست بدهم يا نه

ببينيد ما وارد يك رابطه مي شيم و ازدواج ميكنيم خوب تا اينجا مشكلي نيست و يك تعهد براي خودمون بوجود مي آوريم  و ما قراره تا حد ممكن و تا جايي كه مقدوره و حتي هزينه كردن هر چه بيشتر زندگي رو نگه داريم و كلا يك تعهدي هست كه كمي هم جنبه سمبوليك هم داره كه در زمان سلامتي و بيماري و خوب  با هم هستيم

ولي من حرفم اينه ما توي رابطه و زندگي زناشويي مسئله اي بوجود مي آوريم و به جايي ميرسونيم كه هر چند طرف ديگر اصلا مقصر و مسئول و حتي گناهكار نيست ولي با سوختنش بايد ديگري رو هم بسوزونه بعضي وقتها نظر ديگران و خودمون و مسائلي دخيله .ولي خوب ما بايد قبول كنيم يك طرف مسئله من هستم كه انسان هستم و حق زندگي دارم و دليلي نداره من بخاطر يك سري شرايط كه ما مي پذيريم و قبول و توجيه ميكنيم هر چيزي را خراب كنيم و از بين ببريم

ببينيد ما نظام باورهايمان هميشه مشكل سازه اينكه بايدجدا بشم جرات نكنم حرفي از جدايي بزنم و بمونم تحمل كنم .نظام باورهاي بر اساس توقع و محيط ماست ولي اصلا دليل نمي شه و نميتونم من بگم قبول و خوبه، چون من قبول دارم خيلي چيزها هست جامعه قبول داره و جامعه مي پذيره و حتي ستايش مي كنه ولي درست نيست ببينيد من كسي كه پاي كسي مي سوزه و از بين ميره بهترين مثالي كه ميتونم هميشه بزنم مي گم به گذشته در هند بر گرديد و نگاه كنيد در هند اگر مردي ميمرد زنش را مي گذاشتند با شوهرش مي سوزوندند چون فرض بر اين بود بعد از اين جدايي قرار نيست اين زن زندگي داشته باشه باور اين بود اعتقاد هم اين بود و تصورات هپل هيپويي كه اين روزها حتي تو غرب هم رفته و افرادي مثل چاپرا اين روزها حتي تبليغ ميكنند ريشه در باورهاي غريب و عجيب داره توي مملكت ما حرف طلاق و جدايي از مردي كه عوضيه همينه من قبول دارم ودر هند هم همه قبول داشتند و دوست داشتند كه اون مرد با زنش به آتش كشيده بشه اما درست و خوب كه نيست .اخلاقي و انساني كه نيست.تنها پايه بر يك سنت بر جا و پوسيده بوده من با هيچ كار اخلاقي و انساني كاري ندارم و مشكل هم ندارم ميگيم بايد تحمل كرد مشكلي نيست ولي اگر ماندن بر اساس يك باور پوسيده و بدبختيه من مشكل دارم و ميگم بايد به جنگ اونها رفت

  وقتي معمولا از افراد سوال ميكنم كه چرا ايستادي و تحمل كردي؟ جوابهاي اراجيف زياد مي شنوم ببينيد من اينطور به شما ميگويم شما فردي را داريد يا داشتيد به خودتان پاسخ بدهيد كتك ميخوري و ظلم ميديد و پايش مي سوزي آيابخاطر اينكه داره فرد يك كار   اخلاقي و انساني انجام ميده؟اگر كاري كه فرد يا شوهر ميكنه كاري اخلاقي و انسانيه خوب شما توي اين رابطه و زندگي بمان تحمل كنيد من اصلا مشكل ندارم و جدايي و بيخيالي را هم تبليغ نمي كنم اگر هم نيست بلكه بر اساس خودخواهي و تصورات پوسيده و الكي بي جا و نابجا هست كه اينجاست من مشكل دارم و ميگم بايد به جنگ اونها ميرفتي نه مدارا ميكردي و بكني

ببينيد شما فرض كنيد يك آدمي رفته به دعوا و يك بار بردنش دعوا يا با يك سري باورهاي غير اخلاقي و غير انساني رفته و بعد هم آسيب ديده حالا با اين آسيب مي خواد زندگي ده نفر ديگر رو هم خراب كنه حالا جواب منو منتقدين پست من بدهند آيا بقيه بايد بايستند كه وي زندگي اونها رو خراب كنه؟؟من بعنوان يك شوهر يا هر چي وقتي برم درگير يك سري روابط و فعاليت يا مسئله اي بشم كه فايده اي نداشت و تنها براي خودخواهي خودم اين كار رو كردم حالا بر گردم سراغ تعهد عادي و دوست داشتن يك انسان كه بگم ديگران بخاطر مني كه با حماقتم خودمو از پاي در آوردم بايد به پايم بسوزند و بسازند اينجا خانم و آقا گرفتاري شما ،موندن شما توي رابطه و زندگي هستش

بي نهايت من توي صحبت با ديگران ديديم مردي و زني توي زندگيش دست به يك كاري زده يك كار احمقانه و ابلهانه كه خودشو از پا در آورده و حالا كه خودش با دست خودش خودشو از پا در آورده توقع داره ديگران هم به پاي وي بسوزند و از پا در بيايند

كجاي اين كار خانم عادي هست و طبيعي كه تعهد شما در مراقبت و سوختن و ساختن شما عادي هست؟

پدري كه به نوشته من معترض بودي. ببين، من كسي رو دوست دارم وارد يك رابطه هستم براي وي ما دو تا اگر با هم هستيم و همو دوست داريم بلايي به سر اون يكي ديگه ميايد من پاش واي مي ايستم شايد قدري هم كه از درد وي من چشام خيس بشه كه توي عمرم نشده باشه اما اينو مي شه فهميد اين خيلي فرق داره من به كسي تعهد داشته   باشم كه اسمش هر كه هست من بخاطر بيماري وي كه بخاطر سيگار هستش گريه و زاري بكنم چرا؟چون اين دفعه من درون اين ماشين نبودم كه با هم تصادف كرده باشيم و مسئله سر خودخواهي من و گنه من نبوده ولي اگر كسي ميره بلا يي سر خودش مياره اون وقت من چه بايد بكنم اگر مردي رفته زندگيشو توي قمار توي الكل و دود و توي روابط جنسي با بيماريها گرفتار كرد همه بايد بسوزند و بسازند؟؟چون ما تعهد ازدواج و يا عشقي داريم؟ پدر من جاي پدرم هستي ولي مردي كه بعنوان دوست پسر و دختر هر چي اسمش مي خواد باشه وقتي اساسي ترين اصل رابطه و ازدواج رو بهم ريخته توقع تعهد چيه؟؟بايد به بچه ها و دخترها من ياد بدم كه بياييد بسازيد چي رو بسازند؟چيزي نداشتند

شما مي گيد من بعنوان يك فردي تحصيل كرده و خوش صحبت و ظاهرا بسيار خوش فكر بيام اين تضادها رو حل كنم نه آسون نيست بنا بر اين شما خودتان به زندگي خودتان و دخترتان نگاه كنيد شايد مشكل حل بشه چون شايد بعضي وقتها پايان اين زندگيها به نفع دو نفر باشه افراد برند به جايگاهي كه هستند من رياضي خوبي ندارم پس معادلات چند مجهولي رو نميتوانيم حل كنم

شما از من سوال كرديد كه چطوري بدونم دوست پسرم خودم چگونه مي توانم از يك رابطه اي كه در گذشته بي نهايت داغش رو داشته بيرون واقعا اومده و فراموش كرده و باور كنم تموم شده وبه قول من طلاق عاطفي گرفته و آيا امكان بازگشت براي بار ديگر وجود داره ؟و وي بيان ميكنيد كه دوست پسرش با اون خانم اين روزها تنها دوسته و رابطه دوستانه است و ديگر عاشقانه نيست و هر دو حسي به هم ندارند و حتي گفته بيا موبايل منو پرينتش را بگير چك كن.ولي آيا ترس به بازگشت مجدد اول در رابطه با فردي محكم و سپس بحث را با احتمالات بد و اشتباهاتش ادامه ميدهم

ادامه رابطه گذشته و سوال ازاين به من و شناخت من از هر فردي بستگي داره مثلا وقتي كه من مرد هستم ديگر سوال اينكه آيا حامله مي شه يا نه كه وجود نداره بهتره طرف خودتو بهتر بشناسي چه جور آدمي هست ميگم وقتي ميدوني مردهست كه ديگه سوال نميكني حامله هم ميشه؟نه نميشه.

بببيند شما ايشون رو شايد در اين مسئله شناخت ازش نداريد اين مسئله هست و روزي كه نشناسيش به عشق هم نميرسي سعي كنيد اين مسئله رو حل كنيد

جواب از من ميخواهي ميتونم بگم ميتونه اصلا اين خانم رو نبينه هرگز هم باهش كاري نداشته باشه ولي اگر يك مردي هست كه ويژگيهاي رواني خاص در ارتباط داره خوب ميتونه ارتباط برقرار كنه

چرا قبول نميكنيد شايد هم ارتباط خودش رو با اون خانم به اين علت قطع كرده كه ديگر دوست نداشته ودرست نميدونسته اين هم ميتونه باشه.

بايد طرف رو شناخت چرايي رفتار و چرايي احساس و چرايي همه اينها رو بايد فهميد شما شايد بايد با طرفتون در رابطه با حس و احساستون صحبت كنيد و بعضي وقتها شايد بگيد اي كاش طرف بميره اما نگران نشيد حتي اگر طرف بميره باز اون آدم فقط كنار رفته اين دوست پسر شماست كه با اون ويژگيهاي رواني هست كه سر جاي خودشه

شما ميگيد دوست پسر شما گفته به گذشته من كاري نداشته باش البته حرفي درستي ميزنه ولي افراد بر اساس گذشته ديگران تصميم ميگيرند شما اگر به ايشون بگيد من با 200 تا مرد همخوابه بودم ولي گذشتم به خودم مربوطه براي ايشون فرقي نميكنه؟ تا اينكه با يكي بودم يا دوتا .چرا فرق داره گذشته به كسي مربوط نيست ولي وسعتش و عمقش و چرايي اون به مسئله مرتبط هستش

و مردي كه ميگه من مي خواستم فلان رابطه رو سر فرصت به تو بگم معمولا وقتي بعد از مدتي طولاني كه با هم بوديد گذشت زمان ديگه معني نداره

درستش خانم ،در اين صورته كه كارهاي از اين قبيل را ديگه نكنه و دوم من باورم اينه ابدا دوستي رو بعد از قطع رابطه قبلي رو هم به هر بهانه درست نميدونم چون افرادي كه در گذشتع رابطه عاطفي و جنسي داشتند ابدا قرار نيست بعد از جدايي بهيچ وجه به كار هم كاري داشته باشند و حتي دوست دور ادور هم نيز نميتوانند باشند و عرض من اينه حتي زن و شوهري كه از هم جدا ميشوند كه پنج تا بچه دارند دوستانه ميتوانند تنها رفتار كنند ولي دوستي و رابطه اونها براي بچه هايشان واقعا خطرناكه و وقتي دوتا آدم از هم جدا مي شوند ديگه فلان موفقيتشو تبريك ميگم و سالگرد فلانشو تبريك ميگم معني نداره اين بازيها ديگه مخصوص آدمهايي هست كه با تجاوز به حريم ديگران و اعتباري كه توي دنياي ذهني خودشون دارند دست به اين كارها ميزنند مثلا شما با يك آقا دوستيد شما با اون آقا اگراولين نفر باشيد بهش تبريك ميگيد توقع داريد دوست پسر و همسرتان خوشحال بشه؟پس تكليف اين موضوعها مشخص و روشن هست

بعلت خطراتي كه دوستي بعد از رابطه داره و واقعا خطرناكه من هميشه ميگم وقتي رابطه تمام شد بايد بعنوان مرده اون را تلقي كرد يعني طرف مرده رفته و با مرده بيرون نميشه رفت و بايد خلاص كنيم خودمونو، چون هم براي خود ما و هم براي او و هم براي كسي كه توي زندگي منه و هم براي كسي كه توي زندگي اونه چون توي زندگي من براي طرف من آزار دهند شك بر انگيزنده و موجب سو تفاهم و سوظن ميشه

و چرا وقتي چيزي تموم شده تموم شده. براي همين همچنان ايشون ميتونه تمام حرفهايي كه زده درست نباشه. امااگر هنوز با فرد قديمي رابطه داره كه خيلي هم بوداره

و البته استدلالها غير عادي هست و از همه مهمتر يك اصلي كه ايشون ار قدم اول دوستي با شما  زير پا گذاشته شده اول بايد مي گفت با اين خانم  به حساب دوست من رابطه داشتم و دوم رابطه رو بايد كاملا قطع ميكرد چون دليلي وجود نداره حتي بدون شما هم بايد قطع ميكرد چه برسه با بودن شما و حساسيت شما كه ديگر جايي نداره

و اينكه بگه بيا من تلفنهايم رو به شما ميدم پرينتشو رو هم توجه نكنيد يك سي تومان ميده يك خط ديگه ميخره و از اون استفاده ميكنه و تازه ردي نيست منو ببخشيد ما توي دنيايي هستيم كه قرار نيست به موضوعها ساده برخورد كنيم اگر مي خواهيم شك كنيم

و اگر مي خواهيم يك دقتي به كار ببريم ولي روزي كه من خودمو بخوام گول بزنم ميتونم ولي اين فرد ميتونه شما رو هم دوست داشته باشه ولي استدلالهاش با وجود فردي در گذشته و بودن با وي به شكل دوستانه استدلال درستي نيست

اما مطمئن هستم شما وي را نميشناسيد ولي با دقت به وي دقيق شويد و سعي كنيد وي را بشناسيد