Sunday, February 21, 2010

خود زني

ما معمولا شايد در زندگي خودمون با مردهايي برخورد داشته باشيم كه همسرشان و دوست دخترشان از وي شاكي هستند كه احساسات خودشونو بروز نمي دهند اين مسئله من وقتي از انها سوال مي كنيد كه چرا اينطوري هستند و چرا نمي گن مي گويند ما فكر مي كنيم اگر بگوئيم تملق مي شه نه عزيزان من نگفتن اين مسئله به چند مشكل فرهنگي اول در مملكت ما در مردها بر مي گرده و اينكه ما از اول تو هر محيطي كه بوديم خانه مدرسه احساس و ابراز دوست داشتن يا نشون دادن حسمون را داشته باشيم مورد تمسخر يا خنده قرار گرفتيم و بي ترديد مثلا اگر در روابط عاطفي تعداد كساني كه ما به آنها گفتيم دوست داريم با زمان شنيدن اين كلمه تغيير روش و شروع به دستور دادن كردند و حالا توقع غلام بودن يا نوكر بودند داشتند باعث مي شود كه ما تيكه تيكه شويم طوري كه جمع و جور كردن عشق در ما مشكل باشه
اما از ديد روانشناسي عشق تا سن 5 سالگي توي ما رشد مي كند و شكل مي گيرد طوري كه من به پدر مادرها توصيه مي كنم حتما روزي و هر چند وقت يكبار به بچه تان بگوئيد وي را دوست دارم  بزاريد وي ياد بگيرد
اگر تا سن 5 سالگي ياد نگرفت در سن 18 سالگي بايد خودش تكه هاي عشق را جمع و جور كرد اگر در سن هيجده قادر نشد جمع و جور كند ديگر اين حس از بين و تكه پاره مي ماند
ولي يك چيز رو بزاريد بگم اول براي روشن شدن اين مسئله در مورد شخصي كه احساساتشئ بروز
 نمي دهد دقت كنيد طرف مقابل در همه چيز احساسات خودشو پنهان مي كند يا تنها در مقابل شخص دختر يا زن خودش؟اين خيلي مهمه دقت كنيد چون بعضي افراد هستند كه اصلا هيچ حسي و احساسي نسبت به هيچ چيزي ندارند يا بروز نمي دهند نه به موسيقي نه به اهنگ نه به شعر نه به هنر براي اين گونه افراد بروز و گفتن كلمه دوست دارم سخته شخصي دوست دختر انگليس زبون داشت بهش مي گفت با اصرار مي گفت بگو دوستم داري ازت خواهش مي كنم مي گفت ببين مي تونم به فارسي بگم و دختره مي گفت شايد چون حس مي كني اين قلابيتره ميگي .
ببينيد اين افراد در حد آخر مي گن ببين من براي تو فلان و بهمان كردم از فلان و فلان گذشتم اگر كه دوست نداشتم نمي كردم.واي كه چقدر اون هيكلو تكون داديد ولي از تكون دادن زبون چند گرمي دريغ كرديد ببينيد مسئله جاي ديگريست و اينكه ما و تو هستيم پس بايد يك اسمي هم داشته باشيم پس
 نمي شه بگي من كه هستم و تو هم كه هستي پس اسم مي خواهيم چه كار؟ما كه واسه هم خودمونو
مي كشيم چرا بگيم پس؟
ولي واقعا بعضي وقتها اين افراد نمي تونند و حسي ندارند كسي كه فكر مي كنه گفتنش تملقه اين زياد منطقي نيست مگه مي شه يكي از من بپرسه تقي آباد كجاست من بگم شرمنده من نمي گم چون فكر
 مي كني تملقه يا تو از دستم مي پري ما احساسي را داريم بيان مي كنيم چيزي رو مي دونيم ميگيم
مثلا كسي به من بگه من از روانشناسي بگو بگم من بگم نمي گم چون فكر مي كني من اظهار معلومات
 مي خواهم بكنم يا فضل فروشي كنم ما چون ياد نداريم و بلند نيستيم براش توجيه و توضيحات هم
 مي آريم ولي صد افسوس خانمها اين حرف دوست دارم ولو اينكه الكي و دروغ هم باشه دوست دارند.
بزاريد بقول يك بنده خدا من يك مثال ساده بزنم شما با من مي ايد به يك آبميوه فروشي كه من معمولا
مي رم براي شما يك آبميوه سفارش مي دم شما مزه مي كنيد مي گيد اين كمي شيرينه اما شيرينيش قند نيست عسله؟ نيست؟يعني تمركزميكني و اين حسو به تمام اگاهي و دانسته هات منتقل مي كني و بعد با كلمه خوشمزه يا هر چيز ديگر مي گن خوشمزه هست چون عسل توشه
اما فردي هست كه شايد براش فرقي نميكنه اصلا چي ميخوره و اگر شما اون آبميوه را با چيز ديگر عوض كني متوجه عسل و قند داشتن يا نداشتن نمي شن اين مشابه آدمي هست كه حسشو به هيچ مركزي به علت نداشتن مفهوم فكري ربط نمي دهد
اين شخصيتها بايد اين حسشان را لطيف كنند و حس كنند بعد اين حس رو ربط بدهند به دنياي واژه و لغت كي بتوانند بيان كنند و بعد اين حس را پوشش بده به كلام بياره اين افرادي كه هيچ احساسي را بروز نمي دهند شما نگاهشان كنيد شاعر نيستند و شعر نمي توانند بگويند
اين افراد افرادي مكانيكي هستند كه طعم و مزه در انها از بين رفته تو مهموني سلف سرويس ديدي كسي كرم كارامل و خورشت و سالادو تو يك ظزف مي ريزه يك دفعه هم مي خوره اصلا براي اين شخص مهم نيست كه طرف مقابل كه آشپزه با چه خون دلي روي تك تك مزه ها دقت كرده تا اين غذا رو پخته
اين افراد به كميت كار دارند نه كيفيت هر چيزي ما پس دو فرد داريم كه من از هردو برايتان مي گويم تشخيص با شما:
اول كسي كه اصلا نمي خواهد جهان رو حس كنه نمي خواهد در آن تخصصي عمل كنند اينها نه شعر
 مي فهمند نه موسيقي و نه سخن زيبا را از نا زيبا تشخيص نمي دهند
اما يك نفر ديگر هم هست اينكه مي بيند موسيقي رامي فهمه سخن زيبا مي گه و مي فهمه شعر رو مي فهمه
اما خيلي طبيعي هست وقتي شخص تو يك سيستم مادي هستي كه فيزيك و ماده بيشتر اهميت داره ديگر اون ظرافت و لطافت را در وي نمي بينيد
شما به بچه هاي آفريقايي نگاه كنيد اونهاي كه گرسنه هستند من بارها تو قيافه اين كودكان افريقايي دقيق شدم شما هيچ حسي و زيبايي از موردهاي اطراف نمي بينيد شما تو نگاه انها نياز هم نيست غصه هم نيست غم هم نيست چون از همه چيز خالي شدند گرسنگي و بقا همه چي رو از فرد گرفته
اين گروهي كه اينطور هستند و عشق خود را بروز نمي دهند از رنج و دوست داشتن مي ترسند بي ترديد وقتي معشوقه ودوست دختر شما به شما ياد آوري ميكند كه من ادمي هستم كه راحت از رابطه بيرون
 مي آيم و مي بينند كه عشق شرطيست نه بدون شرط مي دانيد اين ادمها چه مي كنند بزاريد بگم مزد اين حرف چيه
اين آدمها مانند فردي هستند كه رنج عشق و دوست داشتن و جدايي را ديده اند اما چون حس مي كنند كه و وقتي شما به انها آلارم مي دهيد كه من از رابطه راحت بيرون مي آيم آيا به  زجر دوست داشتن يا حس دوست داشتن كه براش زجر آوره فكر مي كنيد؟ مثلا اين ادمها چكار مي كنند؟بعد از تهديد شما اينها آدمي هستند كه با پاي خودش مي ره تو اتاق عمل اتاق و خودش با دست خودش ،خودشو بي هوش مي كنه يا سعي مي كند بخشي از دست خود را با ماده بي حس كننده از كار بندازه كه چاقوئ بروي او در روز روزش كارگر نباشه و يعني حس گفتن دوست دارم و حس عشقيشو مي ره از كار مي ندازه اونهم با دست خودش يعني آمپول بي حسي رو به اون قسمت تزريق مي كنه.
ولي خوب با آهنگ و موسيقي بهتره حس خود را ابراز كنيد اين يك دواست و مطمئن باشيد اگر طرف شما آدم سالمي باشه در حدي كه شما حتي با يك موسيقي و اهنگ ابراز عشق مي كنيد قبول مي كند .
ولي خوب بعضي وقتها خانمهاي هستند كه تائيد و تصويب آن را در تعريف ديگران مي بيند  چون از درست و غلط بودن مطمئن نيستند ولي ياد بگيريد اگر طرفتان تمايل به تعريف دارد اين كار را بكنيد منتها ما بعضي وقتها به طرف مقابل مي گوئيم چون من تشنه نيستم تو هم تشنه نباش و خودمان را جاي ديگران
 نمي گذاريم اين اشكال ماست هميشه دوست داريم ديگران را جاي خودمان بزاريم يعني من تشنه نيستم تو هم نيستي شايد هم ياد نگرفتيم مخصوصا افراد توي خانواده شلوغ اين درگيري رو پيدا مي كنند كه هر كس بايد هواي خودشو داشته باشه
ولي خوب به نحوي بايد نشون داد ما نمي توانيم زنگ بزنيم و پاي تلفن حرف نزنيم سعي كنيد حداقل دوست داشتن را نشان بدهيد به هر نوع كه مي توانيد اما مي شه ياد بگيريد و سعي كنيد كه ما مي توانيم بهش ياد بديم و افسوس اين را نخوريم كه ساختمان فلاني ده متره مال ما 5 متر اما بهتره بدانيد ما ايراد نداريم اين شخصه مشكل داره 

بدون شرح

چند بار اين وبلاگو نوشتم و چندين بار پاك كردم و حذف كردم اما باز برگشتم نوشتم
در ايران يك معزلي كه وجود دارد اينكه وقتي وارد رابطه مي شوي طرف مقابلت تمام هم و غمش اصلاح تو و ادب كردن توست دائم براي تو از هر چيز بهانه مي گيرد و مي خواهد تو بي نقص باشي يا تفكرش اين است كه مي تواند شما را اصلاح كند
حسني كه اين مسئله براي شما دارد اين است كه كم كم ما دوستان و مخصوصا كسي رو كه دوستش داريم از دست مي دهيم و ما در زندان دستورات و حس و اخلاق خودمان باقي ميمانيم اين يك گرفتاري و درگيري هست
اين افراد چون هميشه فكر مي كنند كه مركز دنيا هستند و داري استاندارد بالايي هستند و هميشه در درون از ترس قضاوت در مورد خودشان و ديگران و انتقاد آنها به شخص مورد علاقه خود و خود فشار مي اورند ياد بگيريد ديگران زياد به ما توجه نمي كنند كه ما چگونه ظاهر مي شويم

افرادي كه خودشان را بي نقص در تميزي و تيپ و لباش و كار حس مي كنند اولين علامت نقص دارند كه اينگونه فكر مي كنند اجازه ندادن بازي بچه ها در خانه بعلت بر هم ريختن زندگي و هميشه فكر كردن اينكه همسر و دوست پسر م شلخته است اما اين پيام  نكته داره كه طرف خيلي داره به طور غير طبيعي به طرف مي دهد كه دور شو و وقتي حس كني كه چگونه شخصي كه به حساب دوست داري دور ميكني بي ترديد بايد مرور كني بروي تمام رفتار تا امروزت
اما واقعا نق زدن آيا خوبه در يك رابطه يا چيز جالبي هست ؟
قشنگ دقت كنيد ما بايد كاري بكنيم و چيزي بگيم كه در محكم شدن رابطه باشد نه ببينيم چه دل مرا خنك مي كند و چه براي من خوبه تا طرفم يخ كند اگر شما طرف را زير رگبار بستيد در صورتيكه حس كني شايد حتي 10% اشتباه هست شما به ياد داشته باشيد گواهي مي كنيد كه وي كاري كه نكرده بكند من هميشه به ديگران گفتم مي گويم انچه كه ازش مي ترسي در رابطه خلق مي كني پس نگو و اين خلاقيت و دادن گواهينامه به دوست پسر يا دختر براي اينكه برو بد باش نزد خودت نگه دار ببين چه براي رابطه و محكم شدن داريم نه چيزي براي كوباندن
آنچه به ذهنت مي رسد و فكر مي كني واقعي است شايد براي طرف مقابل اينقدر طبيعي و اصلا واقعي نيست تصورات خيانت چت كردن و كسي را داشتن چقدر خوشگل و پخته است ما بعضي وقتها فكر كنيم حرفهايي كه مي زنيم بروي شخص ديگر چه اثري دارد بعضي وقتها ما فكر مي كنيم به طرف مقابل داري اخطار و اگاهي مي دهي ولي طرف مقابل ان را به عنوان تهديد و قطع كردن فروتني و تواضع شما برداشت مي كند

وقتي به طرف مقابل مي خواهيد محض رضاي خدا بگوئيد فلان كار را نكن يك نگاهي هم به خودمون داشته باشيم شايد وقت گذاشتن بروي موردي كه امكان داره درست نباشه انجام ميدهيم به مراتب شيرينتر باشد تا عوض كردن كسي و رفتار كسي كه ما را دوست دارد
با مشت گره كرده به زندگي و بحث در مورد طرف مقابل عمل نكنيد بگذاريد از خودش دفاع كنه وي اگر
مي گه من بي گناهم بزاريد مسئله منتفي بشه من قبلا گفتم ترو خدا اين آدمها دادستان نشوند چون نصف مردم شهر را دار مي زنند و اول از افرادي كه دوست دارند شروع مي كنند

اگر فكر مي كنيد شرايط براي شما بي نهايت غير قابل كنترل هست با كسي در اين مورد گفتگو كنيد كه شمارا راهنمايي كند يا با خود شخص به صورت اهسته با وي در ميان بزاريد.
تمرين كنيد بارها من عصباني شدم و حتي تو مكالمه وقتي كسي تهد يد مي كند يا حرف الكي مي زند من بلافاصله در هنگامي كه دارم از كوره در ميروم مي گويم نه صبر كن آروم باش كسي مي تونه به نامزد يا دوست پسرش ايراد بگيره كه لا اقل ماهي يك بار بهش بگه من از داشتن تو افتخار مي كنم يا من خوشبختم كه تو رو دارم اما اينكه من حس كردم تو خطا كردي پس مي تازونم نه پخته است نه منطقي
اينكه من بدي دارم و مي كنم من اين كار بد يا خوبو مي كنم تو هم در جريان باش كار ديگر از همه چي خرابتر مي شه آخه مانند اين ميشه من مهمون دعوت كنم بگم معذرت شما اگه قرار بيائيد من غذا كه ندارم اگر حال كنم شايد به جاي ظرف، غذا هارو بريزم روي زمين و من از اول اين نوع مهموني را به تو اطلاع دادم  تا تو بداني به چه مهماني دعوت شدي و امروز كه در مجلس من بعنوان ميزباني هستي حق نداشته باشي چيزي بگي ولي تو اگر به من اعلام كني بيا مهموني من و من براي تو ميز مي چينم و كنار تو به احترام
 مي ايستم امروز اگر من اومدم تو آشپزخونه بودي و داشتي كار ديگر مي كردي تو جا نماز آبكشي تو دروغ گفتي تو بايد در جريان باشي من راحت اين مهموني رو ترك مي كنم و مي روم!!! واي خداي من!!!.ببينيد هر انساني مي تواند با انتقاد كردن كسي رو محكوم كند اما ما بايد ببينيم اين برازنده ما هست يا نه اين لباس برازنده تن من و فكر من و زبان من هست اون بوسي كه شخص به آدم مي ده يا ما مي بوسيمش بدون خواستن هميشه شيرينتره حالا ما اگر براي هر چيز حتي خوب يك بوس هم بخواهيم شروع كنيم كه بايد اينطور باشه من فكر مي كنم شيريني آن از بين مي رود براي من هميشه بوسي كه موقع خواحافظي از من مي شه شيرينترين بهترين بوده چون من هيچ زمان اين را نخواستم بلكه شخص بر اساس فهم خويش اين
كا رراكرده

من ترديد ندارم رابطه خوب مانند يك روشني در زندگي ماست كه بر اساس درستي و صداقت هست اما ما بايد بدانيم كه توقع ما دليل درستس موضوع نيست چون شرايط بر اساس تعريف ديشب و ديروز نبوده پس ما بايد افراد را دار بزنيم و ما توي يك بحث برديم ما حالا دلمون مي خواهد قطع مي كنيم مي رويم ما ادبش مي كنيم اما برد ما چيست ؟ رنجوندن فردي كه دوستش داريم و ما را دوست دارد اين برد است؟ اين اسمش برد نيست آدم بايد ببرد اما نبايد چيزي كه مي بازد موجودي باشد كه دوستش دارد

Saturday, February 20, 2010

دو قطبي

امشب در رابطه با يك سري مسئله كلي صحبت مي كنم هدف من آگاهي دادن به افرادي هست كه كنترلي در اطراف خويش داشته باشند و اگر فردي دو قطبي هست را  دريابند افراد دو قطبي از سن15 سالگي معمولا شروع مي كند به خود نشان دادن متاسفانه از زمان نمايش علائم بيماري به مدت8 تا 10 سال طول
مي كشد تا دوره اش تمام شود ولي اگر ما متوجه نشويم با مسائل جديتربرخورد مي كنيم فقط خواهشا دقت كنيد چون اين بيماري با بيماريهاي چون شخصيت نا همگن ممكنه اشتباه شود و داروي اشتباه به فرد داده شود كه متاسفانه اثرات جانبي بدتري دارد اما من مقداري از علائم دو قطبي بود را جمع اوري كردم كه سه نوع است شما با فردي كه در اطرافتان هست مقايسه كنيد من تمام موارد را كلي بيان كردم
1.نوع خود شيدايي
يكي از اين مسائل كاهش خواب مي تونه باشه كه به طور كاملا واضع هست
مبالغه در يا حالتهاي خوشحالي و ناراحتي يا سرگيجه و كلا شما يك بار طرف را خوشحال يك بار نارحت و غمگين مي بينيد
عقايد نا پايدار خود احترامي بيش از اندازه غير واقع بيني در كارها و تصميمات و قدرتهاي شخصي
پر انرژي بودن در بعضي مواقع
پر حرفي كردن در بعضي مواقع
عدم تمركز در كارها
زياده خواهي جنسي

2.نوع افسرده دو قطبي بودن

ناراحت بودن در بعضي مواقع بدون دليل و دست به گريه داشتن خوب به طور فراوان
عدم توانايي و لذت بردن كا مل از يك كار يا تفريح
بعضي مواقع عدم حوصله با رفيقان بودن حتي با خانواده يا هر كسي
عدم تمايل به شركت در تفريحات رسمي
تنبلي در مدرسه و بي انرژي بودن در بعضي مواقع
تفكر خودكشي داشتن و تمايل به اينكه كاش زنده نباشند يا تلاش در گذشته براي خودكشي

3.نوع شيداي و افسردگي دو قطبي
عوض شدن زمان و نوع خواب به كرات
عوض كردن مرتب درسهاي مدرسه و حتي برنامه هاي مدرسه اي
مضطرب بودن
بسيار راحت به مرز داد و جواب دادن تند به هر شخصي كه با انها دهن به دهن كند
عدم تمركز روي درسها و زود كتاب را بستن و پا شدن
بسيار سريع تحريك به درگيري لفظي
تصورات الكي و خيالهاي الكي داشتن
حالت تهاجمي داشتن در برابر هر فردي
در اين مواقع بعضي وقتها در يك فرد به صورت متفاوت اين علائم ظاهر مي شود ببينيد كه فرد موردنظر چطوريست اين افراد افسرده و خود شيدا كه بخش سوم هستند به مثال ساده شما يا انها را ته دره پيدا مي كنيد يا سر قله ها اما كم قادريد انها را در جاده يافت كنيد بسيار بحث كردن با اين افراد سخته بايد تحت نظر پزشك باشند و هيچ اظهار نظري نكنيد در زماني كه با روانپزشك صحبت مي كنيد بزاريد تشخيض روانپزشك به مرحله تشخيص برسد

كاملا لازم است كه اين افراد تحت نظر پزشك باشند فراموش نكنيد من امشب نوشتم چون بايد اين كارو
مي كردم شفاها اين مسئله رو مي تونم توضيح دهم اما امشب راي روشن شدن مسئله رفتم كاملا علائم را با طبقه بندي در اوردم كه خيال ما راحت بشه كه ايا تشخيص مي خونه يا نه؟

مرسي
آرشت 

موج مكزيكي



ما در زندگي بي ترديد افرادي را مي بينيم كه هر چند يك بار روش رشته كار يا زندگي دوست خود را عوض مي كنند كاري را شروع مي كنند و بعد از مدتي ان را كنار مي گذارند و خوب مي پرند سر كار ديگر افرادي كه معمولا شما مي بينيد تمركز روي كاري ندارند ما بايد چند مسئله را ياد بگيريم ولو اينكه خوشمان نيايد ولو اينكه دوست نداشته باشيم ولو به روحيات ما جور در نيايد
ما بايد براي اينكه كاري را تمام كنيم بي ترديد بايد اول مشخص كنيم چي مي خواهيم و به كجا مي خواهيم بريم چون مي داني كجا مي خواهي بروي اينكه بدوني كجا مي خواي بري باعث مي شه روي يك مسير بماني و پرت نيفتي تا نتوني احساس كني و حس كني دوست نداشته باشي نمي توني راهتو تموم كني
شما مسيري را كه حس نداري در اون هستي بي ترديد راه به جايي نمي بري
ما بايد بدانيم چي نياز داريم و براي نياز به كارمان چه بايد بكنيم افرادي كه راهشونو هر روز عوض مي كنند فقط مي خواهند اين كار را بكنند هيچ زمان نه فكر مي كنند در مسيري كه هستند چه نياز دارد و چه مدت زمان مي خواهد اگر دقت كنيد اين افراد معمولا كارهايي كه در زمان كوتاه مي شود ياد گرفت ياد مي گيرند و راحتترين را اماهر چه نياز به زمان داشته باشد آنها را خسته مي كند شروع مي كنند به هنگام درس خوندن ميبيند بعد از يك ساعت خسته شدند و بر خلاف كسي كه مي خواهد موفق شود سعي مي كنند هر نوع جايگزيني را رد كنند و ازش دوري كنند مي بيني چيز ديگر را مي خواهند جايگزين كنند
معمولا اين افراد شب كه مي خوابند به عشق كاري كه فردا دارند و درس و امتحان از خواب بلند نمي شوند آدمي كه عشق داره به يك چيزي هر صبح با يك علاقه براي رسيدن به انچه دوست دارد بلند مي شود

براي رسيدن به هر كاري بايد سرمايه گذاري كرد سرمايه مثبت وقتي نه بگيد من مايه گذاشتم رفتم خوندم و كردم بدم اومد اما من درستشو بزاريد بگم شما رفتيد اين رشته را خوانديد وعمر حروم كرديد نه سرمايه گزاري كرديد

براي من براي اينكه به هدف درسيم برسم واقعا در گوشه مغزم جايي براي مقصر انتخاب كردن انكار اشتباهاتم و تخيل و تصورات واهي وجود نداشت بارها ديدند من از گذشته خودم صحبت مي كنم خودم خود انتقادي دارم نه خود دلخوشي و خود گول زني خودمو كم تصور نمي كنم اما با واقعيت آنچه هست بيان
 مي كنم و كنار مي آيم من قبول مي كنيم روي موج هستم نه در اوج و وقتي اينطور مي شه نمي گم من روي موج مكزيكي هستم اين مهم نيست ما روي كدوم موج هستيم مهم اينه بدونيم اين موج به هر نام ما را كجا برده و مي بره و كي ما از اين نوع موج رها مي شيم و واقعيت چيه؟
زندگي موفقيت نيست بلكه يك سفره اين مهم نيست كه من چقدر شكست خوردم هر سفري هم بي ترديد شايد غذاش و نقشه اش عوض بشه شما هم اين كار را اگر پيش اومد با انعطاف انجام دهيد اين مهم نيست كه هر روز داخل كتابخانه باشيم اما من توي خونه حتي تو حموم درس خوندم ولي درسمو خوندم وقتي ديديم كه بيرون شلوغه. بهانه در نيار  مهم اينه كه شروع كني و توي راهي كه داري بري كجاي راهي مهم نيست به سفرت ادامه بده خواهرم مي خواست درس بخونه همه بايد خفه خون مي گرفتند اما خوب نتيجه مشخص بود
تا ياد نگيري از راحتي و آرامش براي كاري كه داري در بيايي , بي ترديد هيچ زمان به هدف نه مي رسيم نه خواهيم رسيد ما بايد براي هر كاري اول اون كار را شروع و به جديت كم كم با زماني كه نياز داره جلو بريم اينكه من مي خوام برم كيش خوب بعد با اصرار بگي مي رم وسط راه با وجوديكه علم داري تا اونجا 2 ساعته توقع داشته باشي يك ساعت بعد از هواپيما بپري كه من خسته شدم در اين مثال مي بيني نه عمرت بلكه وقتت از بين رفت به مقصد هم نمي رسي ببين عزيزم يك حرفي رو از من براي هميشه داشته باش اين دنيا مطابق خواسته و ميل من و تو به وجود نيا مده كه همه چيز آن مطابق ميل ما باشه اين ما هستيم كه بايد مطابق شرايط آن زمان و كاري كه درسته كار انجام دهيم اينو تا ابد از من داشته باش
من برنامه مد را دوست دارم باشه اما هيچ زمان ياد نگرفتم كه بزرگترين درسي كه در هر مد و طرح وجود داره رقابت در طرح و شكل و نو آوريه و اساس اين كار براي فرد اين هست كه وي اولويتهاي كاري و طرحي را رعايت كند بايد وقت داد دقيقا بر اساس مراحل و اولويت آن و هر كدام توجه خاص خودشو مي خواهد

زماني آيدي كالر در خانه ها نبود اينقدر تلفن خونه ما زنگ مي خورد و اينقدر شماره تلفن ما دست به دست شده بود كه دقيقا پدرم گوشي رو مي گذاشت تا 3 مي شمرد يكي زنگ مي زد بعد بابايم مي گفت آرش خونه نيست البته من خونه بودم به بابام گفتم بابا اين خانم ايكس كه الان زنگ زد كاپيتان تيم واليبال خراسانه ها تو خانمها !
بابام گفت تمام اينها آرش خان مي آيد روزي كه عروس مي شوند و مي روند و تو مي موني وكلاهت و زندگيت
آره تمام دوستام و اون مزاحم تلفنيها عروس شدند رفتند و من موندم و كلاهم با خودم فكر مي كنم اگر من زبان و درسم را نمي خوندم كدوم يكي از اين مزاحم تلفنيها به داد من مي رسيد من با خودم مي گم روزي اگر فرزندم حتي اگر توي مدرسه سوال كردند تحصيلات مادرت چيه كدوم جمله و كدوم الگوي درسي براي اون بچه جلوي ديگران بهتره من يك زن و مادري باشم كه ليسانس يا فوق ديپلم دارم يا يك مادري باشم كه يا ديپلم ناقصه يا ديپلم؟ من اگر قراره انتخاب كنم بي ترديد مي بينم همسرم چقدر درس خونده چون اين ثابت مي كنه وي كمي در هدف بوده و هست و كمي دلش به حال خودش سوخته كمي مديريت حسي و شخصي داشته من بعضي ها مي گويند اي تو كسي رو بخاطر تحصيلات يا پول مي خواي مي گم : بي ترديد. چون اين نشون مي ده طرف من چقدر تو زندگيش براي خودش كار كرده و توليد كننده چيزي بوده اگر تحصيلاتش نباشه كه چه حسني با گداي زيباي تو كافه رستورانها داره اين كاره به من نشون ميده اون چقدر به يك هدف كه داشته رسيده و به من ثابت مي شه كه مديريت حسي و روحي و فيزيكي  و معنوي رو داره

درس بخون فرزند   و نترس نه ،پير
 نمي شوي بترسي و حال نداشته باشي بلكه بسيار پخته تر عمل مي كني و اينقدر فرصت براي تلفن صحبت كردن و نوار گوش كردن و مد ديدين داري كه خودت خسته
مي شي من قول مي دهم اما 3 ماه رو فداي 30 سال نكن كه ره به جايي نمي بري من در عرض 3 ماه سه سفر خارجي رو بعلت دلايل شخصي رد كردم تو فكر ميكني اينهاي بخاطر اين بود كه من با مد و نوع مو بايل و  مدل مو آشنا بودم يا اگر برم لذت نمي برم يا فكر مي كني روزي كه از ايران رفتم بخاطر زيبايم رفتم نه بهاي اون سه سال درس خوندني كه براي من هر روزش سخت بود را من الان دارم روز به روز دريافت مي كنم كسي براش مهم نيست من روزي كه بودم و چه ديديم و داشتم اما براي ديگران مهمه من چه خواندم و امروز چه مي دانم الان من خوشبختم به دلايلي كه ديگران سوال كني مي دانند اما همه اينها از موهاي فرفري دوران 18 سالگي نيست دليل خود مديريتي و كار و شايد تحصيلات آدمه

Friday, February 19, 2010

قلب شكسته 2

ديشب با خستگي كامل نوشتم اما خوب شايد لازم بود شايد بايد مي نوشتم اما باز هم تكرار مي كنم شايد بسيار سخت باشه كه يك رابطه عاطفي به پايان رسيده اما خوب بايد قبول كنيم اين رابطه شيرين و تلخ هر جورش و شكلش تموم شده و بيشترين مشكلي كه وجود داره مثل اين مي ماند كه ما متوجه مي شويم كه واقعا كه هستيم آندروفين بدن در زمان روابط عشقي و و عاطفي شروع مي كند به عمل كردن ما همانند يك آدم معتاد اين پوششي مي شود بروي تمام دردهاي شخصيتي و اخلاقي ما اين آندروفين زماني كه شما رابطه را پايان مي دهيد بي ترديد قطع مي شود و شما همانند يك انسان معتاد شروع مي كنيد به دست و پا زدن چون ضعفهاي شخصيتي و اخلاقي ما شروع مي كند به نمايان شدن و بعضي ها ديدي قرص مي خورند بعضي مشروب بعضي مواد مخدر و بعضي زود يكي ديگر را پيدا مي كنند كه بتوانند درد و ناراحتي خودشون را تسكين بدهند براي همين من ميگم شما در رابطه بعدي آنچه را به ان تن مي دهيد يك رابطه كارساز اصلا نيست بلكه نفر ديگر را بعنوان وسيله و دوا انتخاب مي كنيد كه شما را خواهد كشت
من خودم بسيار توي اين مسئله محتاط هستم اولين كاري كه مي كنم تمام راههاي ارتباطي رو قطع مي كنم بر خلاف كتابي كه در دست ترجمه دارم مي گويد به زور گريه كن سعي مي كنم به زور بخندم تلاش مي كنم كتاب يا ورزش بكنم تلاش مي كنم بفهمم چه خبر شده تا زماني كه نتوني واقعيت رو بفهمي و قبول كني امكان نداره بتوني با اون كنار بيايي تا علم به اون پيدا نكني با اون نمي توني زندگي كني من قبول مي كنم من انساني هستم خشك و دوست دخترم به من خيانت كرده يا رهايم كرده خوب امروز نمي كرد فردا
مي كنه كسي كه قبل و بعد به شما خيانت بكنه ايمان داشته باشيد باز و باز مي كنه پس خوشا به حال من كه زودتر خودشو رو كرد

اصلا و ابدا من نمي گم من مقصر بودم يا اشتباهي كردم هر كسي اشتباه مي كنه اين ديگه مهم نيست براي من مهم طرز برخورد با مشكل هست كسي كه اينو ياد نداره ارزش اينكه تمامي منو هم داشته باشه نداره من كارهايمو شروع مي كنم كتاب مي خونم يا مي رم حموم آب گرم حتي فيلم خند ه دار مي بينم يك چيزي را من جالبه به شما بگم شب كه مي شه فشاري كه بعلت گردش خون و افكارش سراغ ما مي ايد موقتي وبا سپيده زدن مي بينيد كه هر چه خورشيد در ميآيد اين افكار هم مي سوزند سعي كنيد كارهاي آروم و راحت انجام دهيد

براي ياد گيري شما نياز به زمان داريد تا ياد بگيريد چگونه بخوانيد يا زبان صحبت كنيد پس سريع توقع هم نداشته باشيد كه همه چيز رو ياد بگيريد تا به خود غلبه كنيد .
من توي ذهنم سعي مي كنم با طرف مقابلم اصلا بحث و دعوا نكنم چون بهش نمي خواهم انرژي بدهم تا
 مي خواهد توي ذهنم بياد من مي گم" گمشو من كار دارم" عده اي مي گويندتو ديوانه شدي با كي حرف
مي زني مي گم نه دارم تلاش مي كنم كه ديوانه نشم و من عاقل ماندم ديگراني كه مرا ديوانه پنداشتند ديوانه شدند
من بزارم طرف مقابل با چاقوي خودش آخرين انرژي و خون منو بگيره ابدا اجازه نمي دهم من تا عكسي
 مي ايد خاطرهاي مي اد با عصبانيت مي گم برو بمير برو گمشو كثافت لش و يا مي گم بسه گمشو

در خارج از كشور يك عادت جالبي داشتند و عمل مي كردند و اينكه روي ميز كارم يا توي اتاق كار قاب عكس فرد مورد علاقه روي ميز يا درون كيف پول بود من هميشه عكس خودمو مي گذاشتم و عكس وي را با عكس خودم عوض مي كردم
من به كسي نيرو و انرژي مي دهم و نگرانش مي شوم كه ارزش منو بدونه بهاي منو بدونه  نه آدمي كه ديگر نيست و وقتي مي ياد تو ذهنم بهش مي گم برو كه لياقت من و قت منو نداشتي بايد با خودتون صادق باشيد و دروغ نگي
قبل از خواب حتي اگر كتاب خوان نيستي شروع كن به كتاب خواندن كمكت مي كنه
دائم به خودت بگو تموم شد ديگه رابطه وجود نداره  اينكه خود رابچه كنيد بگيد انتقام و دوست دارم فلان بشه حقيرش كنم خردش كنم و يكي ديگه بكنه اين كارو تا قدر منو بدونه را از سر بيرون كنيد پس به خاطرات و فيلمهاي پوسيده بر نگرديد و نگيد كس ديگه جاي منو گرفت كه از ان همه نعمتهاي در د آور بهرمند شود
بعضي وقتها شما كه قادريد( من هيچ زمان نبودم به كسي بگم چه درد عاطفي دارم) يك گوش قابل اعتماد مفت براي زر زر كردن بد نيست من بارها گوشم را به اين شرايط دادم اما فراموش نكنيد كسي به شما جز خودت نمي تونه كمك كنه
باور كنيد باور كنيد اين لحظاتي عمري هست كه يك بار به شما مي دهند و زماني هست كه يك بار داريد با غصه و اندوه بخاطر يك فرد بي ارزش از دست ندهيد شخصي كه ارزش منو نداره پهلوي من نماند ارزش وقت و فكر منو هم نداره
قبول كن كه آخر دنيا نيست و افرادي هستند كه هنوز تو رو حمايت مي كنند و تنها نيستي من خودم شروع مي كنم به نوشتن روزنامه وبلاگمو مي نويسم براي همين شما شايد واقعا خيلي احساسهاي منو درون وبلاگن ببينيد تا وقتي كه با فردي كه بايد باشم
و در آخر با خودت مهربون باش و شكم نيار كه بهت نگن شكم گنده برو درازو نشست برو مردم ظالم هستند و بقدر كافي بديهاي ما رو مي بينند شما با خودتان مهربون باشيد 

Thursday, February 18, 2010

قلب شكسته

تنها مطلبي كه من زياد دوست نداشتم در رابطه باآن بنويسم همين موضوعي است كه دارم به طور خلاصه در موردآن توضيح مي دهم آنهم بخاطر يه دليل و ديگر هيچ
اول از همه بايد اين خيلي مهم هست كه درد و رنج از جدايي رو كلا پشت سر بگذاري و به زندگي خود ادامه دهي در غير اينصورت تو كاملا داري انرژي به شخصي مي دهي كه به تو آسيب رسونده دائم به خودت بگو من خودمو اذيت نمي كنم تا تو از من انرژي نگيري به خودت بگو من سعي مي كنم تويي كه با بي رحمي اين رابطه رو ترك كردي بهت فكر نكنم تا هيچ نيروي به طرف تو و فكرت منتقل نكنم
دوم بعضي وقتها يك كاري ميتواند تو رابطه رخ بده كه تنها را نجات از اون نجات خودته دوست پسر دختر باز معتاد بي مسئوليت بچه و غيره بايد ياد بگيري كه خودتو پشت سر بزاري نه كسي رو چون يك چيزي كه من واقعا قبول دارم وقتي رابطه تموم مي شه من خود واقعي خودم به چشمم
 مي آيد كه كي هستم مانند يك آدم كه نئشگي از سرش پريده و تمام ضعفهاي من جلو چشمم مي آيد نياز بدبختي احتياج مشكل پس بايد رو خودت كار كني نه كس ديگه
دائم من مي گم بهيچ وجه به فكر رابطه ديگر بلافاصله نيفتيد تا ياد بگيري با خودت دوستي كني من در پست قبلي علتي كه وقتي ايران اومدم با كسي رفاقت نكردم مثال خوبي بود

فراموش نكنيد غصه چيزيه كه با لاخره تمام مي شه ولي مقصدي نيست كه شما درون اون غوطه ور شويد و در نياييد واقعا ياد بگيريد پاي خودتونو جلوي پاي ديگرتون بزاريد حركت كردن و دور شدن از شرايطي كه طرف مقابل در آن هست را ياد بگيريد اولين نتيجه مرمت خودتون همون دور شد و قدمتون جلوي قدم ديگرتون است من به شما قول 
مي دهم هر قدم كه حس مي كني ازش دور شدي هر قدمي كه تلفن و بهش فكر نميكني بيشتر احساس قدرت مي كني هر وقت بهش فكر نكردي و بي توجه به شرايط قديم باشي خودت احساس تسلط بيشتري ميكن
ببينيد يك كاري رو مسخره بازي از خودتان در نياريد من هميشه از اين مسئله شاكي هستم با خودتان رو راست باشيد و ان اينكه واقعا مي خواهيد اين دوره جدايي رو پشت سر بگذاريد يا به اين فكر هستيد كه اي شايد باز برگرديم به طرف هم من به شما ايمان مي دهم تا يك سلول شما به اين مسئله معتقد باشه كه امكان ادامه رابطه وجود دارد شما مرمت نخواهيد شد شما به اين جدايي فائق نمي شويد بايد قبول كنيد رابطه تمومه و همين مسخره بازيهاي بچه گانه گريه دلم تنگ شده و من اشتباه كردم من به شما مي گم غلط كردي برو مثل سگ پوزه بمال شايد بهت چيزي بده برو گدايي كن شايد باهات خوب بشه اما فراموش نكن من شخصا به گدا هيچوقت چيز گرانبها نمي دهم شايد اون به شماي گدا بده
در همين رابطه مواظب زبان گفتگو با خودتان در ذهنتون باشيد مانند من مقصر بودم وي خوبي هم داشت يا بگيد مثل كابوسه يا وحشتناكه يا دردناكه هر پيغامي به مغز بدي همون به اعصاب مخابره مي شود پس تا روي اين نكات زندگي ميكني و نتوني به ان غلبه كني مشكل صد برابره تو اول به كلمه وحشتناك يا دل تنگي غلبه كن بعد بيا به من بگو به اون چطور غلبه كنم
من اگر مي خواهيد عصبانيت خودتونو بروز بدهيد يا گريه هم بكنيد مشكلي نمي بينم اما با واژه هاي به كار رفته خودتونو در گير نكنيد ناراحتيتونو بروز بديد اما نه زبان گفتاري بدبختي و مصيبت رو
عده اي حماقتي جالب مي كنند و آنكه خود را در شرايطي قرار مي دهند كه به گذشته بر گردند خوب نتيجه كوچك كردن خودته و و داغون كردن خودت وقتي با دوست طرف دردو دل مي كني بايد بگم تو گرفتاري مشكل داري و مريضي و اين مريضي تو قبل از اين آقا هم بوده ولي مانند يك معتاد در مدت زماني از مرفين مغزت  استفاده مي كردي خريتهاي مانند گذشت از جلوي خانه دوست پسر سابق يا نگاه به پنجره وي زنگ زدن ايميل فرستادن بدون وقفه راهي نيست كه تو بتوني سربلند از آن بيرون بيايي
عزيز من با زندگي در غصه و ناراحتي خودتون گول نزنيد قبول كنيد رابطه مرده و يك چيز مرده امكان زنده شدنش وجود ندارد پس با منطق به مسئله نگاه كن و خودتو اذيت نكن
تا زمانيكه بترسي تنها باشي معلومه خودتو گم كردي و حتي با خودت هم نيستي اشتباه نكن اصلا ما قرار نيست نصفه اي داشته باشيم كه حالا رفت نگران بشيم مگر ما سر تا پا ضعف و بدبختي باشيم
تا سرتو پايين بندازي و شونه هاتو بالا نياري نمي توني زندگي رو نگاه كني من ديديم ادمي كه فقط كثافتهاي رو تي
 مي كشد پايين نگاه مي كنه تو هم اشغالهاي گذشته رو تي نكش سرتو بالا بگير و بگو مي خوام زندگي كنم بدون نياز به كسي .الا وقتيه كه بخندي و شاد باشيه نه تي بكشي
من واقعا امشب خسته بودم اما فقط سعي مي كنم بعدا كاملتر بنويسم و اميدوارم روزي بتونم كتابمو كه دقيقا در رابطه با شكست عشق ترجمه كنم اما از من داشته باشيد وارد رابطه عشقي بودن و كسي شما رو دوست داشته باشد واقعا لذت بخشه اما ضروري نيست من هميشه ترجيح دادم تنها باشم تا با كسي باشم كه دائما آزارم بده و حرص بخورم قبول كن كه رابطه تمومه چه درست چه به حق و نا حق تا بتوني به خودت غلبه كني معشوقه شما نمي خواهد ادامه بدهد تا قبول نكني هيچ كاري انجام ندادي باور كن مشكلت عزت نفس توست تو خود واقعي خودتو نمي شناسي تا خودتو دوست نداشته باشي شريك درست حسابي هم پيدا نمي كني
دلت تنگ اون روزهاست الهي كافرا بميرن!!پايان دنياست؟نه پايانش نيست روز به روز بهتر مي شه اگر روي خودت كار كني به جاي تفكرروي خاطرات و اينكه دوست داري بدبخت باشي تا اين بازي را ادامه دهي درون اين زمين بازي هستي و خدا هم نمي تونه كمكت كنه
مي خواهي اس ام اس بدي نده پاشو كار ديگه كني ببين از اينكه به خودت غلبه كردي چه حس قدرتي بهت دست مي ده كسي حرفشو مي خواد بزنه من مي گم ساكت شو نمي خوام بدونم ببين چه حس قدرتي داره
نزاريد افراد شما رو با اين كارها زمين بزنند و بعنوان يك سرويس از فكر و روحت استفاده كنند
من اينقدر شلو و ول هستم كه توان بازگشت به اينكه چه نوشتم ندارم شما بخونيد بعدا من باز غلطها رو درست مي كنم


Monday, February 15, 2010

من و شما

با درود
ما مسئله ازدواج برامون قبل از ازدواج و بعد از ازدواج هميشه يك گيرهايي داريم .
من دارم با فردي كه زود عصباني مي شود زندگي ميكنم بعد جالبه وقتي كه به او مي گوئيد. مي گويد
من عصباني مي شوم و وقتي جيغ و داد مي كنم عزيز هيچي نگو تا من وقتي آروم شدم با من صحبت
كن
 حالتون خوبه؟شما تحمل مي كنيد بعد نوشتيد كه من چون يك نرس هستم گفتم مي تونم اين شرايط رو تحمل كنم!!!!!
آخر اين چه حرفيه مگه مي شه كسي بياد بگه من به تو شلاق مي زنم من نمي تونم خودمو كنترل كنم كه شلاق نزنم تو ولي دادو فرياد نكن تو تحمل كن
فراموش نكنيد وقتي شوهرت حتي به شما بي اعتنايي هم كرد و كار بدي نكرد دست روي شما دراز نكرد خونه رو لازم نيست ترك كنيد خونه مال شماست وي مي تواند خونه را ترك كند

ببين عزيز من روزي كه ما رابطه عشقي و نامزدي خودمونو با رابطه نرس و مريض بودن و دكتر مريض بودن استاد شاگرد بود يا روانشناس و مشكل دار قاطي مي كنيد مثل بيشتر افرادي كه از روي اين سايت وبا چند حرفهايي كه من ياد گرفتم ادعا مي كنند دوست دارند مرا ببينيد يا خانمي مدعي است كه حاضره دختر خودش را در فلان كشور با من آشنا كنه چون حس مي كنه من يك مرد واقعي هستم نشون مي ده كه اساس و مبناي اين رابطه از بيخ و بن خرابه حتي شروع اون  و ديدگاه مشكل داري داره  به عنوان مثال من مي تونم با شاگردم يا كسي كه مشكل داره اينگونه كه شما مي بينيد اينگونه برخورد كنم اما اين نوع ديگري از رابطه است كه تعريفش فرق ميكنه مثلا مثل اين ميماند مادر عزيز تو داري فيلمي رو تماشا ميكني و از هنرپيشه فيلم خوشت مي ايد و فكر ميكنيد كاش داماد من بود در صورتيكه من نمي تونم به كسي كه باهش رابطه دارم و با هم صمصيمي هستيم هيچ زمان بعنوان اينكه وي مشكل داره رفتاري رو كه با يك آدم مشكل دار داره داشته باشم ولو ظلمش به من باشه بگم مسئله اينست من اينا رو خوندم
اصلا اينگونه مارفتار نميكنيم من نمي تونم اگر كسي به عنوان نامزد يا همسر مشكلي داره همش به صورت تكرار داره خطا ميكنه بگم ولش كن من بيشتر از اين بيمارها ديدم من فهميده هستم
من با شخصي كه دوستش دارم هيچ زمان به اون و من اين حس بين مادست نداده كه من چه معلم خوبي هستم و وي چه شاگرد خوب نخير ابدا اينطور نبوده بيشتر وقتها من اينطور قبول مي كنم كه حتي ثابت كنم كه وي از من هوشيارتره اما نمي شه چون من استاد موسيقيم براي استادي و نوازندگي خوبه پس همه چيز  درسته و من بايد با وي مهربانتر و قشنگتر از همه برخورد كنم  اما خوب استاد من  براي ازدواج به درد من نمي خوره چون ازدواج رابطه استاد شاگردي نيستش بعدش عملي كه انسان رو نسبت به نفر مقابل مي تونه به تنفر برسونه خشم و عصبانيت طرف مقابل و نق نق كردنه نه استعدادهاي كاري.
من خودم تو اين مسائل آدم بزرگي نخواهم بود كه تصميم گيري زندگيمو دست كودكي بده ولو اينكه من هميشه سرم تو كتاب بوده و از اطراف بي خبر بودم


بزاريد يك واقعيتي كه من خودم روش واقعا ايمان دارم به شما بگويم من بيشتر وقتها كساني كه سر مشكلي با من حرف مي زنند مي بينند كه يك جمله در مورد طرف مقابل يا خودشون مي گويند من زود آناتومي طرف مقابل رو براشون رو مي كنم چه وضعيت مادر و پدر و خانواده.
روزي پاي صحبت شخصي كه با من خيلي سعي ميكرد محكم برخورد كنه و حتي در صحبت كردن با من سعي مي كرد توي كلام بر خلاف من اصلا مهربون نباشه نشسته بودم از وي پرسيدم تو رو من باور نمي كنم كه همسرت به تو ستم مي كرده و اين شخصيت رو تو تحمل كني به من گفت من فكر ميكردم بايد تحمل كنم و شايد هم بنده خدا در ذهنش به اين مسئله توي زندگي به يك واقعيت رسيده بود كه زن و شوهر يعني همين تحمل و جلو رفتن يا لباس كه نيست.

اما اين افراد منو ببخشيد بزاريد بگم چرا ستم شوهر را به عنوان يك اصل مي آيند قبول مي كنند
من معمولا سوال ميكنم ببينيم كي توي خونه شما سخت گير بوده و كاملا تو خونه به شما نظم را ديكته
 مي كرده يكي بوده خيلي جدي چنين مي كرده؟مي بينيم طرف دهنش باز شد و فكر مي كنه خدايا اين پسر چه مي كنه نه من هيچ كار نمي كنم بزاريد بگم بعد ببينيد بدبختي ما توي اين جامعه بعد از ازدواج چيه ؟؟
لطفا به اين نكته توجه كنيد امروز بزرگترين عامل تعيين كنده براي مردم كه با كي ازدواج ميكنند و در زندگي اين فرد را تحمل مي كنند اينه كه مي روند فردي را پيدا ميكنند و تحمل مي كنند كه بدترين صفت پدر و مادر ما رو داشته باشه مثلا اگر من پدر عصباني يا مادر عصباني دارم كاملا به صورت نا آگاه مي رم فردي را پيدا مي كنم و حتي توي زندگي تحمل مي كنم كه وي نيز يك درجه بدتر از صفت بد پدر و مادر من باشه چون فراموش نكنيد اولا زندگي يك تكرار مجدد زندگي كودكي ماست من كتابي در كتابخونه خودم دارم كه به زبان انگليسي هست ولي خوب خيلي كمك مي كنه در مواردي كه دارم به آن اشاره مي كنم و بعدش ما توقع داريم هميشه روزي تو بچگي خودمون كه اين مادر و پدر من عصباني نباشه و من روش كنترلي داشته باشم پس من فردي را پيدا ميكنيم كه برخلاف پدر و مادر ميتونم هم كنترلش كنم و هم وي ميتونه اين كارو بكنه و دائم اين حس هست كه من اگر انتقامم رو از اين پدر نگرفتم كه ساعت ورود و خروج تعيين ميكرد مثل ارتش حالا انتقامم رو از اين فرد ميگيرم پس بزرگتريم عامل براي انتخاب همسر شامل كساني ميشه كه مي گردند و پيدا مي كنند مانند انكه يا مادر عصباني بود يا پدر خسيس بود يا بدجنس بودند
 بريد ببينيد اصلا حرف كتاب نيست ميروند دقيقا چنين آدمي رو پيدا ميكننداين چيزي است كه در زندگي همه ما تحقق پيدا ميكنه مثلا من اگر پدرم فحش مي داد مي روم يك كسي رو پيدا ميكنم كه اونهم نيز به من توهين كنه و شما مي بينيد من تحمل ميكنم
تو وقتي بندگي و بردگي رو ياد گرفتي ته اون هم هميشه شايد حالا يك بزرگواري هم هست
مي دانيد پدر يا مادر ما اينقدر بعضي وقتها درون ما جا باز ميكنند كه فرصت رشد و فكر نمي دهند به ما بدبختهاو مانند حكايت بچه فيلي هستيم كه با بستن دست و پاي وي قدرت فكري حركت رو محدو مي كنند و وي از محدوده سيرك بيشتر فكر نمي كند بدبختي اينه كه اين پدر و مادرها با اين محدود كردنها فكر
مي كنند خوشي و سلامتي و كمتر آسيب بيني رو از مردها و زنها نصيب ما مي كنند آنهم در هر سني و بعدش هم تصورات اينكه مادرم اين بود و پدرم اينطور آموزشم داد
اما ما يك مشكل داريم روزيكه من نتونم به نيروي خودمون و توان خودمون متكي نباشيم و همانطور كه گفتم هميشه فكر ميكنيم اگر موقعيت و شرايط و كار ما درست بشه حال ما درست ميشه من بارها گفتم بهترين شرايط را هم واردش بشي 3 ماه بعد مي شويد مانند آنكه قبل بودي منوط به اينكه بدون تغيير در روابط و تغييرات دروني منظورمه
من يك چيز كمكم كرد اينكه هميشه تو هر شرايطي گفتم پشتيبان ندارم و به اون فكر نكردم چون تصور به يك پشتيبان هست كه پشت منو مي شكنه هميشه گفتم اين منم و من مسئول زندگي خودم هستم خوب با خودم گفتم من خودم مي شم پشتيبان ديگران اما هيچ كس نمي تونه پشتيبان كسي بشه مگر كوتاه مدت من دست يك  بچه رو كوتاه مدت مي تونم نگه دارم  اما بايد اون رو پاش واسته من بارها رها شدم اما واستادم به من تو خونه بي اعتنايي مي شد اما من روي پام ايستادم
روزي يكي  تو عصبانيت به يكي گفت فلاني من براي خاطر خدا تو رو تو خونه نگه داشتم اون هم بلافاصله جواب دادم روزي كه كسي كاري براي خدا انجام ميده بايد انسان دوستانه هم باشه كارش لا اقل بشري باشه
من خدايش را به شما بخشيدم  اونها هم گفتند تو تو شرايط خاص زبونت بهتر از مغزت كار ميكنه
برگردم به بعضيها با توهين و تهديدهايشان.
من ابدا براي اظهار نظرها و ايميلها و كامنتهاي اراجيف ارزش قائل نمي شوم توي كه به من توهين مي كني بدان من تنها عمق بدبختي و گرفتاري تو را مي بينم چرا بايد ناراحت بشم ما اصلا حساس نمي شوم تنها دلم براي اونها كمي مي سوزه كمي كه يا كسي بهشون كمك كنه يا خودشون روزي به خودشون
شما اهميت قائل نشيد شوهر سابق همكار سابق چه گفت فقط اين حرفهاي هست احساس بد نسبت به آنچه ديگران هستند انسان بهش دست مي دهد نه آدم بهش بر بخوره
يكي ايميل زده كلي فحش داده بعد نوشته دلم خنك شد از تو متنفرم مي دم بكشنت يكي هم همش
 مي پرسه از پستها و فحشها و توهينها نارحت نمي شم و در اين موارد چه ميكنم مسئله اي نيست عزيز بارها به من چه اينجا چه خارج از ايران.
بارها به من گفتن ايراني بي سواد چاق پيرمرد من اصلا ككم هم نمي گزه چه اهميتي داره؟
مهم اينه من بدانم كه هستم چي هستم چقدر فكر ميكنيد
كساني كه ايميل يا موبايل مرا دارند توهين ميكنند اما من خودمو باور دارم يكي نوشته تو اعتماد به نفس داري ازت بدم مي آيد!!!!جالبه!!
ببينيد اگر يكي برسه به من بگه 3 ساله يكي بگه 80 ساله من بايد اذيت بشم آخه وقتي من سنمو مي دونم چرا بهم بر بخوره
 من مي دونم  چند سالمه چرا نارحت بشم چون مي دانم كه هستم  اما شما كه  و كي هستيد؟كه حرفتان اهميت داشته باشد وقتي من حس شما و وجود شما را ميدانم و مي خوانم چه فكر مسخره اي كه منو اذيت كنه يكي گفته من از تو متنفرم فلا ن فلان شده
 بابا جان من خوشحالم كه آدمي با اون ويژگي منو نمي خواهد وقتي حريمي شكست شما نمي توني بگي همكاري شاگردي و فلاني حالا غلط كردم بيا منو ببخش مي شه مگه مي شه پدري به دخترش تجاوز كنه بعد بگه مي خواستم ادبش كنم من قبول كنم نه حدها و حريمها داغون شده چون وقتي حدي رو شخص طرف مي شكنه شما مي دانيد شخص چقدر بدبخت و گرفتاري و غرض و مرض داره يا چقدر به كثافت آميخته هستش روزي كه شما كامنت مي زاري يا ايميل مي دي كه هر چي كثافت از دهنت بيرون مي آيد به من ميدي نشون مي ده چقدر اون وجودت كثافت هست كه اينها از دهنت در مي آيد
باورم اينه روزي كه به من اس ام اس كثيف و بد مي ديد به من اثبات مي كنيد كه اين شخصيت وجودي شماست كه داريد از دهان بالا مي آوريد اخه به من چه ارتباطي داره كه بخواهم ناراحت بشم بهم بر بخوره
مگر كثافتهاي توي دستشويي به من ارتباط داره كه حرفها و توهينهاي شما به من و شخصيتم از دهان شما مرا آزار بد اخه به گوش من و مغز من مربوط نيست
تا به كي مي خواهيد فكر كنيد من در گير اين قيد و بندهاي عجيبم كه يك آدمي حرف مي زنه به من بر بخوره مي زنه بزار بزنه من غرض و مرض ادمها رو كه نمي توانم با حرص خوردن و ناراحتي درست كنم و مرمت كنم به من مربوطي نيست اگر كامنتها رو بستم چون شخصي كه برام مهم بود داشت ناراحت مي شد من واقعا برام مهم نبود
دو چيز مطالعات نشون داده مانع خوشبختي ما هست يكي زمان و  يكي مردمان
روزي كه انرژي كه ما بايد صرف خودسازي خودمون كنيم صرف تحت تاثير قرار دادن ديگران مي كنم يا صرف اين كنم كه كسي منو پائين بالا كنه كلكم كنده است ببينيد من روزي مي خواستم مردم برام دست بزنند و من منتظر بودم با ظرافت و بازيم نشون بدم كه هستم كه برام دست بزنند اما اونا منو لاي دستاشون له كردند اين خطاي من و توقع من بود واسه همين يكدفعه درس خوندم و پاشدم
 روزي توقع داشتم مردم مرا بزرگترين بدانند بعد ديديم منو يك بادكنك خالي بودم كه بادم كردند رشد كردم و منو همه جا با دست نشون مي دهند با اونها الان نگاه ميكنم به هيچ جا نرسيدم واسه همينه كه الان ديگر منتظر اين نيستم كه كسي منو بزرگ پندارد من اين دوره رو گذروندم

من پرونده ارتباط با هر زن و دختري رو وقتي ايران برگشتم  بستم چون من قبول داشتم كه من براي اين كار آماده نيستم من حاليم بود چون تو شرايطي بودم هر انتخابي كه ميكردم بي ترديد انتخاب دوا بود نه غذا و من هر چي بخورم كه سير بشم منو سير نميكرد بلكه مي كشت پس ديگر از من سوال نكنيد بگيد اين مدت چه كار مي كردي من شناخت خودمو بايد داشته باشم من درون آب بودم و كم كم بايد شنا رو ياد مي گرفتم براي همينه كه من الان تو رابطم خوشبختم
عشقم امشب چطور بود؟