Tuesday, January 31, 2012

درون من و سرزنشهاي دروني من

بعضي ها  مي آيند در رابطه با كارهايي كه در گذشته يا امروز كردند شبها دادگاه دروني را تشكيل ميدهند و همش خود را سرزنش ميكنند و همش وقتي يادشان مي آيد يا به خود ميگويند اون بد بود من خر بودم من خريت ميكردم و هزار داستان كه كم و بيش ما با آنها در تماس بوديم

زماني شبها در رابطه با مسابقه اي كه بر حسب اشتباه خود واگذار كرده بودم خود را ملامت ميكردم چون يك شب  وقتي رفتم باشگاه يكي از رفقا ديديم عكس منو زده اند به ديواركه دست من پايين هستش و طرف سر پا بلند شده روزها و شبها از اينكه بازي رو واگذار كرده بودم حرص ميخوردم و همش در حال اين حس و و حال بودم كه مردم چي ميگويند روزي هزار بار داور رو مقصر دونستم و پدرم و شرايط رو سالهاي سال اين قاضي دروني دنبال من مي اومد ولي خوب كاري كه من كردم خوندم و شنيدم كه بايد چطوري اين مشكل رو حل كنم و از زنجير قضاوت به ديگري و خود كمي خلاص شم تا نفس بكشم

ولي كلا بسیاری از ما دائما در حال قضاوتیم. وقتی که پشت فرمون نشستم دائما داريم اوضاع رو ارزیابی و قضاوت میکنم. مقصود از قضاوت این است که من تصمیم بگیرم شما خوبید یا بد و کار شما درست است یا غلط و بعد از اینکه به این نتیجه رسیدم که کار شما درسته یا غلطه یا شما بده به این نتیجه برسم که شما آدم بدی هستید و کار بدی کردید و احتمالا مستحق مجازات هستی بعضي اين فكر رو دارن كه ملاك خلقت بشريت هستند و ميتوانند در مورد ديگران و حتي خودشان بدي و خوبي را تشخيص دهند همش هم وقتي گوش كني ميبيني تمام حرفهايشان يك مشت چرند و پرنده

 روزيكه مسابقه رو باختم داور و پدرم رو مقصر اين خرد شدن اجتماعي ميدونستم ولي زماني راحتتر شدم اين كه قبول كردم مسئول و مقصر بودم و تمام  كه اگر هزار بار یک نفر یک جمله رو به بگه روزی که من این کار رو میکنم˛ فقط و فقط ˛ تنها و تنها مسئول منم. بنابراین دست از این بازی برميدارد . به دنبال این نباشید که تقصیر تو بود. یا مسئولیتش با تو و ديگري بود

و يك بدي كه ما در حق ديگران و خودمان ميكنيم قاضي درون خودمان را فعال ميكنيم اينجا مي آئيم محكمه اي هر شب موقع خواب تشكيل ميدهيم كه واي فلاني چقدر بد بود من چقدر خر بودم من چرا تحمل كردم گول خوردم و غيره يا همسرم چقدر بد بود

در حالیکه وقتی که حرف میزنید آن هم با فردي كه حاليشه می بینید یه خل و چل و دیوونه ای بیشتر شما نیستید. ما به راحتی توانایی شستشوي مغزي خودمون رو داریم البته اگر مغزي باشه كه بندرت يافت ميشود.

شما به راحتی میتوانید خودتون رو گول بزنید. من همیشه عرض کردم . بزرگترین دشمن ما و بزرگترین کسی که ما رو گول میزنه خود ماییم تنها و تنها خود ما هستيم چون هيچ زمان قبول نميكنيم و بفهميم واقعيت چيست و حالا ميتونم باهش چه كنم و چطور باهش زندگي كنم قاضي دروني ما و تنهاي ما يكي از خطرناك ترين قاضي هاي دنياست كه هيچ حكمي جز اعدام افراد نميدهد آنهم دادگاهي كه هيچ زمان نه وكيل دارد و نه وصي و نه دادستان و نه قاتل و مقتول و معترض  همشون يكي هستند وعين جنايت است و بايد اين محكمه بهم بخورد

شما حق ندارید با خودتون درباره کار بد دیگران صحبت کنید. هر کی میخواهد باشه. با اون آدم میتونید صحبت کنید من خودم هميشه يا اين كا روو ميكنم يا اصلا ديگه بي تفاوت ميشم واقعا بي تفاوت  

شما مطمئن باشید که صد درصد شما مغزتون رو میشویید به گونه ای که در اون شرایط حس میکنید ˛ احساس میکنید ˛ دوست دارید و هدف دارید. یعنی شما درست مثل دادگاهی هستید

که قاضی و وکیل مدافع و دادستان و حتی برخی از اوقات قاتل و مقتول یکیه. از توش هیچی در نمیاد جز بيماري و مريضي

با خود بگوئيد اين كار اشتباه است غلطه و خطاست و من وارد اين گونه دادگا ههاي فردي و دروني خودم هيچ زمان نه ميشوم و نه حوصله دارم

شما میخواید خودتون رو گول بزنید . خودتون رو قانع کنید. خودتون رو به صورتی حالا دوست یا دشمن در بیارید و ماجرا و يك بازي سر تا سرفریبه. ماتوانایی همچین کاری رو نداریم و داريم نشون ميدهيم عملا جز ذهنيات بيمار چيزي نداريم . ما میتوانیم واقعیت رو بریم چک کنیم و بعدا ببینیم باهاش میخواهیم چه کنیم ولی دادگاه نمیتوانیم تشکیل بدیم. این کار همون تنها به قاضی رفتن و برگشتن است.بيشتر ما در تمام عمر همين فيلمهاي نخ نما و پوسيده و خط دار را در شب با كيفيت و صداهاي خوب و با كيفيت نشان ميدهيم و خودمان ميشويم بازيگر زندگي خودمان و مجرم و سفاك و مظلوم خودمان و جالبه هميشه فقط و فقط اگر اين فيلمها رو امشب بنويسيد بعدش سه ماه بعد بنويسيد ميبينيد همه نظرها عوض شده و گناهكار و بي گناه جرمش كمترو بيشتر شده خنده داره و بازيه

Sunday, January 22, 2012

طرف بد

توي ايران همه  ما  توي روابط بد و بد شكل ميمانيم و تحمل ميكنيم مخصوصا خانمهاايراني و مبينيم كه طرف ما رو تحقير ميكند و خرد ميكند هيچ چيزي براي ما نميگذارد و ما ميمانيم و تحمل ميكنيم

هميشه من ميگم چرا و چطور ميشود روزي زني اميدوار باشد كه مرد بدش كه همش كاري جز بدي و بد گفتن ندارد چه توقعي است كه روزي عوض شود مانند اين ميماند كه من هر روز اميدوار باشم كه موهايم رنگش بور شود و نرم و لطيف يا پوست سبزه من  با گذر زمان امكان دارد كه به سفيدي بگرايد جز بيماري و مريضي آيا امكان دارد؟

 
جالبه به خانمها ميگويم چرا توي اين رابطه بد و خراب ماندي چرا خودتو از اين رابطه كه رو به خرابي ميرود بيرون نميكشي ؟چرا اين قدر يك طرفه گذشت و تحمل ميكني؟ تازه حتي مردم را شاهد مي آورند و خانواده طرف و دوستانش كه آنها هم شاهد هستند كه من هميشه گذشت كردم و تحمل كردم و ماندم 

براي من هميشه سوال ميماند چرا فكر ميكنند اين كار هنر است كه زندگي كه آدمها توش بيمار شوند و از پا در بيايند. نميدانم چرا فكر ميكنند ديگران بايد تشويقش كنند كه توي اين نوع روابط بمانند
و در انتها هم ميگويند اين را ميدانيد "چون از بچگي توي ذهن ما همينطور كردند و اينطور ما رو بار آوردند ما اينطوري بزرگ شديم از بچگي توي ذهن و گوش ما كردند كه بايد اينطوري بود
متاسفم كه بگويم خوب، طرف شما هم درست و منطقي است اگر دهن باز كند بگويد من هم همينطوري بزرگ شدم كه هر روز تو رو تحقير و با خاك يكسان كنم
ولي اشكال كار همين نظام ذهني است كه ما داريم
هر وقت به ما سخت ميگيرند ميگوئيم فرهنگ است.غريزه است.تربيت است.تجربه است.يادمون دادند.

يادتون دادند كه چي؟

خوب طرف شما هم هيچ زمان صبر نكنيد  كه عوض شود چون پس اگر با چنين تصور فكري شما زندگي ميكنيد بدانيد اون هم همين طوري بهش ياد دادند كه اينطوري ظالم و خشن و نامرد باشد آخر چه فرقي بين استدلال آن ادم بد و شماست؟

نميدونم چه به سر ما اومده به سر اين مردم نسل جوان كه همه دروغ ميگويند همه بازي ميكنند همه دارند فريب ميدهند و همه دارند فريب ميخورند همه فكر ميكنند زندگي يك تقلب و حقه بازيه و من نميدونم چرا نسل جوان توي روابطشون نمي خواهند هيچ چيزي رو بفهمند و حل كنند

ما وقتي خودمان حاضر نيستيم با مسائل درست روبرو شويم ما چه توقع بايد داشته باشيم شريك ما خوب باشد و خوب بشود 

شرط اول اينكه انسان بتواند يك مشكل و واقعيت را حل كنه بايد قبول كنه و بدونه واقعيت چيه ؟

بعد از اينكه فهميد واقعيت چيه بايد بگه من اين واقعيت كه حالا ميدونه چي هست بايد ببينه دوست داره يا نداره ؟قبول ميكنه يا نميكنه؟ و برخورد ميكنم يا نميكنم

ولي روزي كه ما مي آييم واقعيتها رو دگرگون ميكنيم طرف خودشو جور ديگه نشون داد ديگري رو جور ديگه نشون داد كارشو جور ديگه كرد رابطه رو جور ديگه كرد به مردم هم گفت اينجوري بكنيد خودش جور ديگه كرد و وقتي هم بهش ميگيد ميگه من هموني هستم كه ميگم. و نميگه خوب من اينو ميدونم درسته ميگم ولي اينطوري عمل ميكنم ميدونيد چيه

من چيزهايي رو اينجا ميگم ميدونم ميخونم و قبول دارم ميگم اما شايد خودم نتونم به ده درصدش عمل كنم خوب دانستن ملاك عمل نيست ولي  وقتي شخصي ميگه  من هر چي ميگم عمل ميكنم به اين صورته كه يا طرف دروغگو هست يا يك بيماري هست كه واقعا نميدونه واقعيت چيه

مثل اينكه من به با شما بگم شام ميخورم و شما ببينيد من دارم ميريزم تو جيبم بعد بگي بخور من ميگم دارم ميخورم تو نميبيني  تكليف بايد مشخص باشه

براي من هم نبافيد وقتي شوهر من خوب هم هست جدا خوبه يعني چي؟ واقعا مگر كسي كه قاتله هر روز قتل ميكنه؟

 
وقتي ما پشت فرمون بد رانندگي ميكنيم و كسي رو ميكشيم يعني اين نيست هميشه و هر روزآدم ميكشيم پس نگيد روزي هم وقتي خوب بود واقعا خوب بود. ما چنين چيزي ندارم. خوب هميشه خوبه

آدمها وقتي خوب نيستند و خوبي آنهاهميشگي نيست و هميشه هم نيست از روابط بيرون مي آيند

       انسان بايد ديد مجموعه اش چه ميكند

از رابطه و علتش سوال كه ميكنم بعد  ميبينم ميگوئيد يك علاقه اون به من داشت من به اون داشتم و نميدونيم عادت بود اعتياد بود!! اين چرند و پرنديات واقعا من نميدونم از كجا مي آيد اينها نه عادت بوده و هست نه اعتياده بلكه مسئله عدم توجه و ديد به واقعيت هاست كه نتوانستيد از اوضاع حل مسئله بر بيائيد و هميشه هم منتظر بوديد  كه وي روزي عوض شود و بشه ؟؟

يكبار چرا خودتو خودتان را عوض نكرديد و نميكنيد؟

من منتظر باشم طرف عوض بشه و بعدش خودم خودمو عوض نميكنيم با واقعيت روبرو بشم؟

چرا شما يك مادر و همسر و دوست دختر واقع بين نميشويد؟

ميدونيد روزي كه يك مادر دوست دختر پارتنر يا هر گندي كه اسمتان هست واقع بين و رو راست شديد آن رو تكليفتان در برابر هر رفتار زشت و بد و تند و حقارت آميز روشن و مشخصه.

يعني روزي كه شما يك دوست دختر مادر و يا حتي همسر واقع بين شديد يك لحظه اجازه نميدهيد طرف مقابل شما با هر اسمي به حقوق و حريم شما تجاوز كنه و ديگر براي شما هم اصلا مهم نيست كي پا درمياني ميكند و كي دست پشت كي ميكشد و واقعا اون روز ميبيند اهميتي ديگر ندارد

ولي روزي كه من خودمو دوست نداشتم واقعيتو قبول نكردم با خودم برخورد درستي نداشتم خوب يكي هم بگه برگرد و برو سر خونه زندگيت ، خوب ميرم و تحقير ميشم خوب  ولي واقعا به كسي ربطي نداره مردمي كه پا درمياني ميكنند من توصيه ميكنم خودشون برند با اون شخص زندگي كنند اين كه ما مشورت كنيم يك داستانيه كه با اين پا درمياني و تحمل زندگي فرق داره اگر من هم بشنوم كه درست و غلط چي هست
مصيبت اينه كه افراد معتقد هستند در روابطي بودنده اند و ياهستند كه متاسفانه وقتي مي آئيد به آن نگاه ميكنيد ميبينيد شكنجه گاه بوده و هست و وقتي بي درد و بيرنج هستند فكر ميكنند خوشبختند و همه چي خوبه حالا يك كارهايي هم ميكرده شما ميپسنديد كه علتش معلوم نبوده
ولي مهم اينه آدم كار بد نكنه و انجام نده پس چرندياتي كه خيلي مهربان بود  دلسوز بود ولي اين كار و اين حرفها رو ميزد به نظر من مهم نيست فقط و فقط مهم اينه كه طرف كار بد نكنه
 شكي نداريم هر مردي با دختري هست در مواردي و اوايل خيلي هم مهربون هست ولي آياواقعا كافيه ؟نه ببينيد هدف مقصود و انگيزه چيست؟
هميشه تا كم مياريم ميگيم فرهنگ ما نه عزيزان نياز ما ناداني ما وناتواني ما از فرهنگ و تربيت ما نيست
و فراموش نكنيد افراد عوض شدني نيستند مگر به شرطي بيايند هفته اي چهار روز تحت مراقبت و درمان با يك دكتر خوب قرار بگيرد و دكترش هم با شما در تماس باشه و به شما اطمينان بده كه وي داره عوض ميشه و داره به من اعتماد ميكنه و اگر مشكلي بود با شما در تماس باشند و مراتب را ببينيد 
والا اين افراد قول ميدهند به خود خوب باشند و نشون بدهند خوب باشند كه ابدا درمان نيست و نخواهد بود
افراد نزديك من خوب ميدانند كه من حاضر نيستم آسيب بخورم و نگران كس ديگر باشم ابدا اينطور نيستم در تمام مراحل زندگيم اينو همه ميدانند مگر عده اي كه ابدا چيزي از من نميدانند 
مصيبت ما تنها اين قسمته، خواهشا به عرضم توجه كنيد هزارها هزار نفر از ما ميخواهيم تنها و تنها  ديگري عوض بشود و ما نشويم. ديگري واقع بين باشه و ما نباشيم. ديگري عاقلانه عمل كنه و ما نكنيم. ديگر بقدر كارهاي من را بداند و بفهمد ولي من قدر كار خودم را نه بدانم و نه بفهمم. من دوست داشته باشم با من مهربان باشند ولي من خودم با خودم مهربون نباشم

اشكال كار همين جاست ما بايد سعي كنيم به جايي كه برسيم كه روي پاي خود باستيم و سختي زندگي و كس ديگري رو نبريم تا اينكه من سختي آدمي رو ببرم كه روزي اون بفهمه و لقمه نوني به جلوي من بندازه
متاسفانه آدمهايي كه روزي كه به ما بد ميكنند رابطه مونو قطع يا كم نكنيم وقتي بد كرد از  كسي كمك نگيرم ما تنها و تنها كار بد رو تشويق ميكنيم و ظلم رو تشديد ميكنيم و شخصي ظالمتر رو برو خواهيم داشت
در آخرمن هيچ كاري رو در اين وبسايت تا به حال شخصي نكردم ولي الان ميخواهم تمام نوشته هايم و خوانده هايم را تقديم به عزيزترين شريك زندگيم كنم كه بدون اون من هيچ زمان طعم و معناي دوست داشتن و راحتي را نمي فهميدم و هر چه مينويسم و ميدانم از اوست و عشق و علاقه من به اوست  

Saturday, January 21, 2012

ده علامت بد يك رابطه خراب

امروز مقاله اي در رابطه با علائمي كه نشانگر خطر در تمام شدن يك رابطه ميباشد را براي شما شايد اقتباس آن را مينويسم

.وقتي شما چيزي متفاوت ميخواهيد

ما زماني در زندگي سليقه هايمان عوض ميشود و بعنوان مثال يكي از طرفين شديد خواستار بچه ميباشد و ديگري خواستار سفر و گردش است وقتي كه مسئوليتها كلا به تعويق مي افتد شما بايد كمي اين حس  مهم را داشته باشيد وقتي شما در اين موارد با هم موافق نيستيد كمي بايد مشكوك شويد كه يك جاي كار اشتباه دارد پيش ميرود

.روابطه خصوصي كمرنگ شده

وقتي كه اوايل همو ملاقات ميكرديد دست همو به سختي ميتوانستيد از هم جدا كنيد اما توي روابط شخصي با هم متوجه شديد كه همه چيز كم رنگ شده كلا بايد دليل كمرنگ شدن رابطه رو كمي با منطق درست متوجه شويد بعد دقيق بايد در موردش صحبت كنيد و بفهميد چرا تمايل شما به هم كمتر شده آخه همين تن همين بدن و همين شكل روزي بهترين بوده پس نياز به مكالمه دارد و بررسي درست

.مرتب دعوا ميكنيد

ببينيد بحث اصلا بد نيست و مشكلي هم نيست منتها در قبلا اشاره كردم بحث بايد درست و اصولي باشد و بيشتر شما ياد داشته باشيد كه گوش كنيد تا بيشتر صحبت كنيد ولي اگر ديديد كه اين روزها همش دنبال بهانهاي براي دعوا يكي ميگردد تا بحث و دعوا ككند و در مورد چيزي هم به توافق نمي رسيد كمي بايد باز تفكر كنيد متاسفم كه نشانه خوبي رو شاهد نيستيم

.يكطرفه بودن رابطه

وقتي ميبينيد كه يك طرف كاملا نسبت به شما بي توجه است و شما تنها كسي هستيد كه تمام تلاش براي نگه داشتن رابطه انجام ميدهيد اگر متوجه ميشويد كه طرف ديگر ديگه سرمايه گذاري در رابطه نميكند كمي هوشيارتر باشيد و بدانيد جايي از كار دارد ميلنگد

.حوصله شما سر ميرود

بعد از ماه عسل زندگي كاملا عادي و يكنواخت ميشود اما حس خسته  شدن و بي حوصله شدن علامت خوبي نيست اگر هم همش طرف شما گذشته خوب كه شما شاد بوديد را ياد مي اورد بي ترديد علامت اين ميباشد كه شما امروز 1ر حوصله و خوبي نداريد

وقتي تمام تلاشها براي خوشحال كردن شما و ديگري كارساز نيست باز علائم بدي را مورد توجه بايد داشته باشيد

.تماس كمتر

بيشتر وقتها وقتي شما با هم مرتب صحبت ميكرديد و يا تماس تلفني داشتيد براي نهار با هم گپ ميزديد و بيرون ميرفتيد و حتي در رابطه با موزيك قشنگ خود صحبت ميكرديد ميبينيد به سر اومده و حتي سعي ميكنيد به صورت پنهاني روي اينترنت نمايان شويد بي ترديد علائم خوبي نيست

.شما بهتر شرايط را ميدانيد

بعضي وقتها شما خودتان بهتر حس ميكنيد و ميدانيد كه رابطه چه حال و روزي دارد چون انسان يك خوبي دارد كه براي رسيدن به رابطه خوب تمام تلاش را ميكند ولي وقتي فقط يك طرف دارد يه فكر نجات خودش است بايد كمي به فكر فرو رفت

.احساس بي احترامي

دو نفر بايد در هر صورتي اينقدر تلاش كنن براي هم اينقدر احترام قائل شوند و حرمت هم را نگه دارند كه كلمه هاي نشانه

بي احترامي و بي حرمتي علامت خوبي نيست ولي بي احتراميهاي احساسي نيز علامتي جدي ميباشد مخصوصا اگر شريك شما را در برابر ديگران خراب و بي احترامي ميكنيد نشانه بدي ميباشد و به نظرات شما بي احترامي ميكند حتي بعنوان يك دوست چه برسه به عاشق كار تمام است

.شما چيزهاي كه در مورد انها دوست داشتيد اكنون بدتان مي آيد

چيزهايي كه شما برايتان برجسته بود اكنون زشت و نا جور ميباشد و شما به جوكهاي انها نميخنديد بلكه مسخره ميكنيد و يا برعكس مثلا شما ميبينيد كه وي ديگر حكايتهاي زندگي و افراد زندگي شما را به سخريه و خنده ميگيرد

شما بيشتر خوش هستيد شايد وقتي وي نيست

وقتي شما با دوستان و وقتي وي اطارف شما نيست بيشتر به شما خوش ميگذرد بي ترديد شما بايد بدانيد كه چيز جالب نيست وقتي با هم هستيم شما بايد بدانيد كه هميشه بين شما بايد خوبي يا يك حائل باشد