Saturday, September 07, 2013

نوشته و خاطراتم و شهرم

دستم به نوشتن ميرود هزارها مطلب خوانده و ديده دارم كه بنويسم و روي وبلاگ بگذارم ولي افسوس اين بار دلم ديگر به سوي تايپ كردن و نوشتن نميرود بارها نوشتم و نيمه رها كردم چند روز پيش اهنگ محمد آزاد پور به نام جات خالي منو داغ كرده بود مخصوصا در رابطه با طفلكي كه دور از من با كشورها فاصله ،افسوس كه هميشه افراد فراموش ميكنند هيچ كس عزيزان افراد را نميتواند از انها بگيرد هيچ كس ولي چه فايده بين آنچه كه در دل و احساساتم بود و آنچه نوشتم  باز هم فاصله بود ، پاكش كردم حاليته
دردها كه از حد خودش ميگذرد ديگر نميدانيم كه منشا درد كجاست و باز هم بايد خودت بشيني سر نخ را بگيري بريسي و ببيني چه در مياوري و كجا ميچيني بارها بايد ببيني منبع اين همه غم را كجا ميشود پيدا كرد مانند ميگرن هر روز از يك خودشو نشون ميده.
بد  رنگيش را مياندازي دست يا گردن رنگرز
خوشبختم ترديدي نيست هميشه بودم به همه چيز در زندگيم رسيدم كي فكر ميكند و ميداند من بايد چه ميشدم و چه ميساختم تعجب مردم از آنچه هستم و ماندم مرا بس است كه آرزويي نداشته باشم
درخت مويي بودم كه خودم را بالا كشيدم به آفتاب رسيدم اگر ميخواستم شراب بنوشم از همه دنيا نوشيده بودم و هفت خط شراب را خورده بودم
سالها در برابر شنيدن آرزوهاي دلم كر شده ام چون ندارم بشنوم و بنگرم
فراموش كردن  و پشت كردن را به جاي منتظر آغوش كسي بودن را فرا گرفتم
دردها را ياد گرفتم بارم نكنم به جايش رويشان پا بگذارم
به جاي گريه با چشمانم با پاهايم ياد گرفتم تنها بروم و بر نگردم و نبينم
ياد گرفتم جدايي مانند مرگ هميشه پشت در است و چه خوب تلمذ كردم كه مچم وا نشود
دشمني نداشتم و ندارم چون همشان را در مغز خود ياد گرفتم بكشم و كسي زنده نيست و اگر نوشته بودند در مغزم پاك كنم
گذشته ها نگذشته بلكه جمع شد تا هر وقت بيكار شوم و فرصت كنم آتشي كنم و با خنده اي بسوزانم  
حسرت چيزي را ندارم تمام خاطراتم را بريدند و به جاي ان فلكه ها يي كه روزي دورش مياستادم ميبينم چهارراه ساختند يا به اسم كهنگي  درختانش را بريدند و نهالي گذاشتند شهرم هم اگر پياده راه بروم با من غريبه است و جوان روزگار و شهر با گذشته و خاطرات من چنين ميكند چرا من با خودم و گذشته نكنم

درد اين نيست كي رو از دست داديم درد اينه خودتو از دست دادي و حاليت نيست 

Saturday, August 10, 2013

گفته ها و نكرده ها


بيشتر وقتها با افراد صحبت ميكنم ميبينم شلوار پاچه گشاد قبل دهه پنجاه خودشونو حاضر نيستند پاشون كنند ولي افكار مسخره و خرافات چند صد ساله رو هر روز برام تكرار ميكنن و روش هم پافشاري ميكنند افرادي كه هنوز ياد نگرفتند ديگران بد نيستند ولي كار بد ميكنند افرادي كه بارها ديديم فارسي حرف ميزنند اما صحبت كردن را بلند نيستند فارسي گفتن را براي بيان مطلبشان بيان ميكنند ولي چه بياني

همين انسانها به جاي پدر و مادري تنها دچار عشق و محبت كه نيستند بلكه دچاري بيماري به نام شك و ترديد دچار هستند كه شايد مادر و پدرشان هم دچار بود امروز نگاه كردم 140 پست نوشتم يكي ميگفت تو خودت چرا اينطوري يكي ميگفت تو در گذشته اين بودي تو كمكي نميتواني بكني بله درست بود چون شما اگر نخواهيد كمك و حرف حسابي از من يا هر كسي قبول كنيد عملا من بايد بيام به حقوق شما تجاوز كنم كه شما خوب باشيد و من اين كاره نيستم

در جواب عزيزي بايد بگم من خودم قبول دارم كه  بايد ما گذشته هم را بدانیدم در حالی که کلیاتش مهم است اما جزییاتش را نخواهید بدانید
مبادا بنشینید  و به طرف بگوئيد حالا قصه های قبلی ات را بگو.. چون هر کدام از این ها شما را گیر می اندازد و گرفتار می کند..
بنابراین مطلبی که اهمیت دارد این هست که در حالی که از گذشته باخبریم و به نوعی گذشته می تواند آیینه ی آینده باشد در زمینه هایی ، اما درگیر جزییات نشوید و ضمنا بدانید بیشتر مردم دنیا کاری را که در گذشته کرده اند ،اگر تغییر نکنند می توانند تکرار کنند

ميگوييد من در گذشته مسئوليت پذير نبودم آخه قربون شما برم با چه دماسنجي درجه مسئوليت پذيري من را ميسنجيد؟مسئوليت مانند درجه حرارت بدنه بايد درجه اش مشخص باشه بيشتر و كمترش بيماري و حتي مرگ به دنبال داره اينو كي حاليشه نميدونم فقط درجه حرارت دست كيست و كي خدا ميدونه

توقع چه داريد دي اين نظام تربيتي كه ما رشد كرديم چطور بود نظام تربيتي ما بايد دگرگون بشود ، نظام اموزشي بايد دگرگون بشود ، ما  و شايد شما هنوز در مدارسي هستيم يا دانشگاهي درس ميخونيم و يا درسمون ميدهند  كه اساس ان بر تحقير ، تنبيه شديد و تحقير است ، معلم  و استاد جنبه ي خدايي دارد ، ان چه به  ما وبچه ها مي دهند يك مفاهيم كلي و نظري است ، غالبا جنبه اي عملي ندارد ، با تكرار بي دليل همراه است ، با حفظ مطالب همراه است و نه با درك مطالب ، با نكته سنجي ويژه اي همراه است و نه وسعتي كه به دنبال خودش عمقي داشته باشد .پس توقع داريد من و تو و بچه چي از كار در بياييم نگاهي به خودتان بياندازيد ببينيد در سيستم ديگري رشد كرديد كه اينگونه كلام ميگوئيد

ولي شما نگران نباشيد آينده هميشه نيرومندتر از امروز است. در حقيقت، اين آينده است كه درباره ي ما به داوري خواهد نشست و بي شك بدون هيچ گونه شايستگي ولي مطالب اينجا ميماند و افرادي ميتوانند بفهمند لا اقل خواندم نوشتم و گفتم

چرا چون هيچ كس اجازه نخواهد داد تا از او بلندتر شويم اين فرهنگ ماست همون لباس كثيفي كه بعد از دوسال دور مياندازيم ولي اين فرهنگ را نگه ميداريم كه كسي از من بلندتر نشود درستتر نگويد واي بر ما

بي نهايت خرسندم كه امروز حقيقت يك كالا نيست كه دست تو و من در اختيار تو بگذارم باشد چون اگر بود ارزشش را از دست خيلي از دست ميداد

شما مينشينيد در مورد نوشته من و مردم سالها قضاوت ميكني سوال من اينه آيا واقعا فرصت ميكني دوستشون داشته باشي با اين همه گرفتاري؟فكر نكنم ولي فكر ميكنيد خودتان هستيد نه عزيزان من بدترين حرفي كه كسي به شما ميزند اينه كه سعي كن خودت باشي اين را فراموش نكنيد

 

 

Tuesday, February 12, 2013

پدر و مادر طلاق و بچه طلاق


يك مسئله هميشه جاي سوال است و آن اين است كه من كه از همسرم جدا شدم و فرزندي ده ساله يا شش ساله دارم چطوري بايد با فرزندم زندگي كنم تا دخترم آسيب كمتري ببيند اول از همه بزاريد من يك موردي را در مورد طلاق و فرزند طلاق براي هر پدر و مادر بگم چه  اين بچه با پدر خودش زندگي ميكند چه با مادرش
ما يك اصل اساسي داريم و آن اين است كه ما قرار است با دانايي و مهرباني  يك رابطه خوب و برخورد خوب با فرزندمان برقرار كنيم لطفا توجه كنيد من نه ميگم دلسوزي كه به آتش سوزي منجر شود بلكه من ميگويم دانايي. تفسير به راي نكنيد ما بايد با دانايي با فرزندمان برخورد كنيم چه اون چهار سالش باشه و چه چهل سالش يعني من در مواردي كه مربوط به من است بايد رفتار درست و تصميم درست داشته باشم كه واقعبينانه و عاقلانه باشد و دوم اگر ما ميبينيم فرزندمان  در گذشته آسيب ديده اينجا يا اونجا ما ميتوانيم مقداري اونو جبران كنيم مثلا من از فرزندم تقدير و تحسين نداشتم حالا داشته باشم ولي اگر هم درست عمل كرديد و چيزي درست نشد اون زمان ديگه از دست ما خارجه يعني ما بايد بعنوان پدر و مادر غذاي درست به فرزندمان بدهيم حالا اگر هم داديم مسموم شد بي ترديد راه حل با بيمارستان و دكتر و كسي هست كه حرفه اي است پس در مواردي كه ما ميبينيم مشكل دارد بايد يا اگاهي پيدا كنيم يا كمك بگيريم ولي من اينكه براي يك پدر و مادر طلاق گرفته بتونم نسخه اي بدم كمي سخته چون شما بايد اول اصول پدر و مادري رو ياد داشته باشيد بعدش من به شما بگم كجا بپيچ و كجا برو منوط به اينكه من اطلاعات اينكه شما در كدام خيابان هستيد بدونم
و اما رابطه هر چند يك بار فرزندي كه با مادرش زندگي ميكند با پدر آيا بايد باشه يا نه؟
ببينيد ما وقتي طلاق ميگيريم بايد بعنوان يك مرد قبول كنيم كه اين گونه طلاق و با اون سن دختر يا پسري كه داريم هزينه هايي دارد يعني يك جاده يك دست و صافي توي اين زمينه ها نيست و كلا از خودمون و ديگري نبايد  زيادي توقع داشته باشيم و اما مشكل اين گونه فرزندان بيشتر چيست
اول اينكه فرزند ما هميشه يك پدر ايده آل يا پدري كه تو ذهنش هست كه شايد بايد پول خرج كنه هميشه در ذهنش شايد باشه كه هميشه چند گانگي دارند و بايد ببينيد سراغ كدوم تصور ميروند .تصور منفي يا مثبت .پس زياد جاي تعجب ندارد ولي كلا بچه ها همينطور تصوري از يك مادر ايده ال دارند و اين پدر و مادر ايده ال بايد چنين باشند و ميتونه حتي براي داشتن و نداشتنش بعضي وقتها  دلش تنگ بشه يا احساس بدي بكنند از همه اينها گذشته وقتي دور رو بر خودش رو نگاه ميكند و پدر و مادرها را ميبينيد زود دست به مقايسه ميزد پس ميايد دلتنگي ميكند و توي دنياي ذهني ميره كه با واقعيت نميخورده و وقتي مي ايد توي دنياي ذهني چيزهايي هست كه يا بهش القا ميشه و يا توقع داره و اگر اين چيزهايي كه تصور كرده بر آورده نشود شايدسر خورده بشه ولي كم كم با واقعيتي كه هست آشنا ميشود و اينكه پدر در يك زمينه خوب و مهربان ميشه و بدتر بشه نتيجتا بايد قبول كرد به دليل چند گونه بودن هميشه مشكل هست چون متاسفانه پدرها هم پدران با ثبات و عاقل هم نيستند بيشترموج ميزنند تا دلتان بخواهد و ما نميدانيم بعضي وقتها اين پدران در فراز هستند يا در فرود هستند ولي كاري كه يك مادر هم ميتواند با دخترش بكند اينكه هر زمان دلت ميخواد ميتوني با پدرت تماس بگيري و هر چيزي هم ميخواهي بگويي ميتواني به من نيز بگويي و من جز جواب به پرسش تو هيچ نظري ندارم و كوشش هم ميكنم مهربانه پدرانه و مادرانه با موضوع برخورد كنم ديگر اينكه برو تلفن كن و نكن  نبايد كرد بايد بگوئيم روابط پدر و مادر و بچه را بايد به عهده خودشان گذاشت چون مسائل آنجا هم بهتر حل ميشه و هم ديگري هم درگير نميشه ولي طرفين بايد بگويند هر جور ميخواي با پدرت برخورد كن و بگو و سوالي هم داشتي من نظر ميدم شايد نظرم هم خطا باشه ولي اگر زنگ زد و نگران و دلخور شد نبايد  بگوئيم ديگر نميزارم  تماس بگيره .نه  ما نبايد جلوي بچه را بگيريم چون مسائل سر جاي خودش  بهتره قرار بگيره ولي دخالت در اين موارد  معمولا سختتره .
اما بزاريد كار رو كمي علمي تر بكنم كه خودم هم نتوانم در آن نظري شخصي بدهم بايد اشتباهاتي كه در مورد فرزندمان نبايد بكنيم يا بكنيم  توضيح دهم مهم نيست اين فرزند با كه هست مهم آن شرح ذيل است :
1.تخریب  نكردن روابط فرزند خود را با همسر سابقمان
2.نگاه داشتن فرزند بعنوان گرو براي ضربه زدن به همسر سابق
3.استفاده از کودک خود برای به دست آوردن اطلاعات و یا دست آويز كردنش براي  نفوذ  در همسرسابق
4.انتقال احساسات صدمه وارد شده قديمي و سرخوردگی  گذشته نسبت به همسر سابق خود  و تلافي آن بر روی فرزند.
5.کودک خود را وادار به انتخاب ما در صورت تداخل برنامه يكي از طرفين
6.رویدادها خانواده با حضور هر دو پدر و مادر طلاق گرفته گاهي ميتواند مشابه  زود پز  باشد اگر عاقل نباشيم. مانند اتفاقاتی که حساس است شامل تولد، تعطیلات، برنامه های مدرسه، فعالیت های فوق برنامه و اجرایي
7.توجه بیش از حد بر روی کودکان خود را برای همراهی و حمایت خود و ذهنیت اينكه مثلا  " ما تنها در برابر جهان  روبرو هستيم ." این موقعیتها و تفكراتي سالم برای شما و یا فرزند نمی باشد.
8.رفتار با فرزند خود مانند یک فرد بزرگسال به دلیل این که می خواهم کمک مالي يا فكري كنم . این كارها نامناسب است هم براي كودك و هم براي آينده اش  كلاهيچ زمان هم مسئوليت يك ادم بزرگسال را به فرزندتان ندهيد و اطفال را درگير كار بزرگترها نكنيد  
9.عملي يا حرفي زدن كه فرزند شما احساس گناه بكند كه چرا با همسر سابق يا  پدر بزرگ يا مادر بزرگش چنين كرد
10.بزرگ كردن گناه طلاق را به افراط  رساندن هنگامی که رضایت فرزند ما شكل تمایلات مادی دارد يعني بيش از اندازه افراط بخرج دهيم چون ما طلاق گرفتيم وفرزندم بايد نيازهاي ماديش برآورده شود  اين كار بيشتر يك بازي است كه پدرها يا مادرها به زور ميخواهند خود را نزد فرزندو اطرافيان سوپر من فرزند خود نشان دهند نه عزيز من اين چيزها هم حد دارد ما قرار است به فرزندمان همانطور كه قبلا اشاره كردم غذاي خوب و مناسب بدهيم ولي قرار نيست ما آنقدر تنقلات و چيزيهاي كه وي ميخواهد بدهيم كه راهي بيمارستانش كنيم من از منزلم تا سر كارم در ماشينم بنزين مناسب و روغن كافي ميريزم و رانندگي ميكنم ولي قرار نيست بگم ماشينم خيلي خوبه من دو ليتر روغن و بنزين در صورتيكه باك ماشينم پر است بروي ماشينم بپاشم يا  بگم موتور ماشين من خيلي خوب كار ميكنه پس بايد سه ليتر روغن هم روي موتورش بريزم بزاريد از نوع ديگرش توضيح دهم ما قرار هست براي فرزند خود شجاع و قوی،بنظر برسيم ما قرار نيست خود را متمول نشان دهيم ما بايد بعنوان يك پدر نشان دهيم كه بهترين راه حلهاي را داريم و اين اطمينان را در آنها بوجود بياوريم كه اطمينان داشته باشند موقع بحران هميشه ما هستيم ما قراره به كودك با تمام وجود نشان دهيم كه ما در هر مشكل و مسئله هستيم و قوي هستيم نه اينكه من بانكي هستم كه درش باز است و هيچ چيزش ارزش ندارد .اينها منو ببخشيد اميدوارم به كسي بر نخوره سر تا سرش بازي و درگيري هستش من بعنوان پدر قرار است اولين قدم مهربان باشم اين معناش بايد فهميده شود دوم بايد دانا و عاقل باشم و سوم امكانات داشته باشم تا نيازهاي فرزندم را به طور مشروع بر اورده كنم
همين است كه من هميشه پدر خوبي هستم





Monday, February 11, 2013

دخالت والدين توي زندگي


دست به كيبورد بردن و نوشتن جستجو براي مطالبي كه شايد درسته ولي قبول و رد كردن ان به عهده خود آدم هستش
بقدر كافي در مورد مطالب متنوع نوشته ام جالب است بيشتر وقتها خودم بر ميگردم همه را از جايي كه حتي انگليسي نوشتم ميخوانم نوشته هاي انگليسي خود را بارها بازبيني كردم و به خودم افرين هم گفتم چون زبان در زمان نوشتار آن خوب بود
بعد رسيد به يك دوره كلا شايد ميشه گفت يك تحول نوشتاري در رابطه با مطالب افراد و انسانهايي كه دور رو برم بود و خوب مطالب خوبي نوشتم
صدها بار مورد توهين و اعتراض و تشويق قرار گرفتم ولي از آنجايي كه براي خودم مينوشتم اهميتي نداشت ديگران چه ميگويند مانند اين است كسي بخواهد شما را تشويق كند كه بايد مادرتان را دوست داشته باشيد يا از وي متنفر باشيد
ولي بايد عزيزان بدانند كه انچه كه خواندم و نوشتم براي خودم نافع بود همانطور كه عشق مادرم به من نافع بود ولي عزيزي خانمي براي من نوشته بودند كه مادر شوهرشان در زندگي انها دخالت ميكند , و شديدا مادرش با همسرش و متقابلا دو خانواده با هم مشكل دارند و خيلي هم زياد دخالت ميكنند وقتي سوال كردم خيلي زياد يعني چي؟گفت يعني اينكه مادر شوهرم  در كليات و جزئيات زندگي ما دخالت ميكند وقتي از مرد(پسر اون خانم) خونه سوال كردم چند درصد خانم شما حق دارد جواب داد  حرف زنم چيزي حدود 50 درصد درست است
خوب ميدانيد بحثي نميماند چون وقتي من بزارم مادرم حتي پنج درصد توي زندگي من دخالت كند من رو به فنا هستم چرا چون اين مسائل كلا اصلا درصدي نيست مشتي هم نيست  و كيلويي هم نيست همش دخالته شما ميتوانيد بگوئيد همسر من ميتونه پنج درصد به من خيانت كند؟يا من حدود ده درصد بهش خيانت كردم . نه همش چرنده. فقط مثال ميزنم كه قدر و مثقال آن به دستتان بيايد .توي زندگيتان نزاريد اين چيزها درگير زندگي مشتركتان  شود
براي خودتان و ديگران ميگوئيد مادر من دلسوزي ميكند و مثلا بخاطر علاقه به ما اين كار را ميكنيد . نه عزيزان دخالت اصلا دلسوزي نيست براي زندگي شما تنها يك آتش سوزي است و علاقه هم نيست بلكه يك ملاقه براي فرق سرتان است كه له شويد.
مشورت با مادر جهت مسائل مربوط به برخورد با همسر مانند مشورت با يك دزد براي سرقت است البته با اطلاع قبلي است
دخالت معنا ندارد آيا ميشود بگوئيم من دارم با زن ديگري هم نشيني ميكنم كه همسرم را كه يك زن هست بهتر بشناسم آيا چنين استدلالهايي درسته ؟من نمي فهمم دو تا مشكل ما توي ايران كه هميشه بوده يكي وابستگي  است و ديگري مهر طلبي كردن است عزيزان من ازدواج كرديد بريد سر خونه زندگيتون مگر  سوالي داشتيد و نظري نياز داشتيد بريد از پدر و مادرتان  بپرسيد آن هم فقط در حد نظر خواهي نه زياده خواهي .همين و همين
من توي زندگي خودم قرار هست همسر خودم را دوست داشته باشم و اصلا بايد جدا از اين حرفها  قبول كنيم قرار نيست كسي از مادر و حتي من از مادر و پدر كسي خوشم بياد گذشته فرق داشت مادر من زماني كه ازدواج كرد شرايط اين بود كه جزو خانواده پدرم بود و ارتباطي كه در روز با مادرشوهر داشت ده برابر رابطه اي بود كه با پدرم داشت الان اينطور نيست قربونتون بشم اصلا اينطور نيست .چرندياتي كه بارها شنيدم زن چند تا ميتونه باشه و لي مادر يكي است و خواهر يكي همش جملات چرند كنترل كننده است مادرم ازدواج ديروز داشت ولي ازدواج امروز ازدواجي هست كه فقط شامل شوهر و بچه ها است و هيچ كس حق دخالت نداره و همه خارجي هستند و غير اين هم امروززندگي زناشويي شدني نيست و كسي هم  تو اختلاف كمك نميكند نگوئيد فرهنگ ما چنين و چنان  به فرهنگ هم ربط نداره  كه مادر حق دارد و پدر حق دارد ولي من همانطور كه نميتونم بگم خونه شما مال من است كسي هم نميتواند تو روابط زندگي شما دخالت كند و حقي داشته باشد مار و پدرم ناراحت ميشوند بشوند ولي اگر كسي سهمي  از چيزي ندارد حقي هم نميدهم من ميخواهم به شما برسانم كه ببينيد نگاه ما چيست ؟ولي رابطه اي كه    بين عروس و داماد و خانواده زن  خراب بشه ديگر خوب بشو نيست لا اقل راحت و زود درست نميشود  بهترين كار دوري است دوري و نه دشمني .
يك زوج اگر منصف هستند و هم را دوست دارند بايد با هم صحبت كنند و به خانواده ها هم بايد بگويند نظر شما درسته صحيح است ولي با من سازگاري ندارد و از مشا ميخواهم كه كمك كنيد من آسوده شم و نه اخلاقي است كه ما زندگي خودمو به هم بزنم بر ريشه دخالت اطرافيان است و ما بر اين ميكوشيم كه روابط خودمون را با هم بهتر كنيم و تا جايي كه ممكن است كاري به ما نداشته باشيد نه در مورد خودمونو نه در مورد ديگران .اين كلمات بايد توسط هر دو طرف به خانواده خودش زده شود مرد به خانوادش و زن به خانوادش و كمي هم  دوره آتش بست بدهيد البته من اين صحبتهاي من بعد از دعواهاي شديد است كه ميان والدين شكل ميگيرد  
از من حرفي را داشته باشيد ما ازدواج غلط شايد بكنيم اما طلاق غلط نبايد بگيريم جامعه ايران لجبازي و اختلاف مبارزاتي هميشه بين هر دو طرف است و مسائل و مشكلات را با فوريت نبايد به آن نگاه كرد و اگر زن و شوهر قرار است با هم گفتگو كنند لطفا از طلاق صحبت نكنيد و گفتگو در مورد اينكه مادر و پدر تو چه گفتند نزنيد چون اصلا اين حرفها به دو دليل مهم نيست.اول اينكه اين حرفها ما هم به خودمون ميزنيم مادر پدر ما به ما زده اند و در بعضي مواقع فكر ميكنند دارد ظلم ميشود و چيزي دارد خراب ميشود براي جدا شدن هميشه وقت هست به كسي مربوط نيست
برويد و با والدين خود  بگوئيد روابط را با شماها بهبود ميبخشيم و دور رو بر درست كردن بچه هم نرويد تا اينكه روابط درست شود و اگر هم مشكل با پدر مادر  شوهرهم داريد اصلا دليلي به رفت و آمد  با آنها نيست و لي به هم  رفت و آمد متقابل طرف براي بازديد خانوادش اصلا كاري نداشته باشيد اين داستان هم فراموش كنيد كه خانواده من بايد توسط همسرم دوست داشتني شوند و غيره اگر اينقدر اين مسئله مهم هست بريد با مادر و پدر همسرتان ازدواج كنيد فراموش نكنيد هيچ قراري نيست من رفتاري كه با مادرم دارم با مادر همسرم نيزداشته باشم اين داستانهاي ايراني را بزاريد كنار مثل دخترمه مثل مادرمه پس بزاريد يك كمي بهتان فحش دهد تا ببينيد هنوز مانند دخترش هستيد يا شما عروسش هستيد چون مادر به دخترش فحش هم ميدهد.مخلوط كردن چيزهايي كه نه ربطي دارد و نه شكلي
مانع هم هم براي ديدار هم ديگر از خانواده هم نشويد اين چرندياتي كه ميري پرت ميكنند يا چي بهت ميگويند هم چيز چرنديست اگر شما را مادرتان پر كند معلوم است شما چيزي خالي و همسرتان چيزي تهي و مشكل داري هست كه پر ميشويد
پدر و مادر حق دارند هر حرفي بزنند و هر چيزي بگويند مهم اين است ما چگونه نقش فيلترينگ خود را بازي ميكنيم