Monday, May 23, 2011

رفتم اون دنيا برگشتم

شنيديد يكي ميگه من ازدنيا رفتم ومردم و بعدش از يك دالون گذشتم باريك و نور و غيره.. ببينيد اين مسئله رو علمي ميتوان بررسي كرد ما چيزي به نام
near death experience داريم كه بهش ميشه گفت تجربه نزديك به مرگ  وميشه علمي در موردش صحبت كرد كه البته ربطي هم به رفتن اون دنيا نداره همينطوري كه من هم صحبتشو كردم ولي شريك زندگي من حتي يكبار گفت خيلي چيزا هست كه نميشه علم اونو ثابت كنه مثل روح بعد از مرگ و علم ناتوانه حرف يك جوري درسته و علم ناقصه و شايد خيلي چيزا واقعيت باشه ولي نشه ثابت كرد بله وقتي كه ما در رابطه با روح و ديگر چيزها دانش را محدود و ناقص ميدانيم هميشه درسته ولي هيچ زمان هم دليل نميشه وقتي دانشي ناقص و كامل نيست هر خيال و حرفي درست باشه چون وقتي ما به دانش سيستماتيكي كه ميليونها ميليون قاعده و قانون را كشف كرده و بر مبناي اون حركت ميكنه و به كره ماه ميره قلب رو عوض ميكنه حالا دريك مورد با يك مسئله ميگه من اين موضوع را توضيح ميدم دليل هم ندارم بعد من بگم ميخوام يك تخيل و تصورات شخصي يكي يا خودمو بگم واقعيته خوب هميشه آدمها ميتوانند بگويند عقايدشون هم محترم و عزيزه، ولي اثباتي براش نيست

مثل اينكه من بگم اگر شما يك برگي رو آتيش بزنيد بچتون دكتر ميشه و بعد بگم شايد روزي دانش به اينجا رسيد كه بگه چنين چيزي با آتيش زدن برگ درسته

ولي متاسفانه پايه و مايه نداره اوني هم كه در رابطه با تجربه نزديكي مرگ ميگن و توضيح ميدن كه چطوريه وقتي خون از لايه اول و دوم مغز سرازير ميشه از يك منطقه مخروطي شكل ميگذره كه دقيقا منطقه اي هست كه حافظه و خاطرات گذشته اونجاست و درست مثل اينه كه صد فيلم سينمايي يك دفعه شروع ميكنند به نمايش و بعدم فرد احساس خاصي داره اگر مرد كه مرد اگر موند بعنوان يك خاطره كه من رفتم اون دنيا ميدونه در حاليكه ميدونيم چه اتفاقي ميافته و بعدم بقيه داستان هم كه ساختن، ثابت شده دروغ ميگن ولي اين موارد بين هزارها نفر مشتركه توي اتاقهاي عمل هم زياداتفاق  افتاده و همه ميدونن و حتي فرد وقتي در معرض خطر قرار ميگيره و خون و اكسيژن را به لايه هاي پايين ميرسونه كه بايد قلب و ريه و قسمتهاي حياتي رو كنترلش رو سريع در اختيار بگيره اين اتفاق مي افته و كاملا توضيح و توجيح اونو ميدونيم حتي به گونه اي كه با پايين آوردن خون در مغز ديدين اين افراد همين تجربه رو دارند ولي اگر شما بگيد روزي يك چيزي معلوم بشه، باشه بشه ولي چيزي كه در چهارچوب علمه بايد در همون چهارچوب مشخص بشه

مثلا اگر من بگم من يك چرخ رو اگه زير زمين بكارم پنچ تا هويج سبز ميشه در جهان طبيعت فهميده ميشه اما اگر شما بياييد در رابطه با عالم ماورا صحبت كنيد كه مادي نيست چون چيز مادي قواعدش توي همين زمينه و غير مادي باشه علم ميگه من نميدونم شما بگيد روح الان پهلوي هر كدوم از ما هست علم ميگه نميدونم ولي از طريق حريم فلسفه شايد بله حرف بشه زد.

و هر كدوم از فلاسفه هم با ملاكهاي و معيارهاي خودشون كه باز بر اساس علم و عقل هست عمل ميكنند و دنياي علم نه قبول ميكنه نه رد ولي من خودم اجازه نميدم چيزي مادي هست و فيزيكي و علمي هستش قبول نكنم وبا احتمالات زندگي كنم و من كساني كه يكيشون الان استاد دانشگاه نيز هست وقتي از تجربه اش در رابطه با مردن و بازگشتش صحبت ميكرد متاسفانه چون وقتي در رابطه با رفتن به اون دنيا باز مجبوره بياد توي دنياي مادي كاملا مي شد مچشو گرفت كه داره چرت و پرت ميگه يا اشتباه يا غلط ميگه بسيار توي تيمارستان هم ديديم افرادي كه بودند حدود بيست تا سي درصد از اين حرفها فراوان ميزدند بريد تيمارستان ببينيد چقدر مدعي ناپلئون شدن و با ارواح تماس دارند توي بدنش دارند ميروند پس يك پرسش جدي هست ما بر چه مبنا مي خواهيم يك باور رو قبول كنيم وقتي اين افراد اين حرفها رو هم ميزنند من مي شنوم ولي اگر قراره ما بحث كنيم و نتيجه گيري كنيم و قبول كنم خوب داستان فرق ميكنه تا بعضي اينروزها ديديم ميگويند بيا نظر منو قبول كن تا ما با هم حرف بزنيم

وقتي خبر داريم كه انسانهايي كه مريضي روحي و رواني دارند از اين نظرات بسيار دارند خوب واقعا بپرسيد از دكترها توي تيمارستان آمار افراد و ارتباط با روح و عالم بعدو قبل چقدره ميبينيد ميگن 30% اين مشكل را دارند

من اگر بگيد يك چيزي رو نميدونيم ميگم بله ولي چون نميدونيم  قبول كنم نميشه البته فرقي هم نداره چون ديديم مي آيند بعد افرادي كه اون دنيا رفتند و برگشتند ميخواهند يك نتيجه از اين به حساب سفر توي اين دنيا بگيرند و توي روابط و اعتقادات بگيرند

كتاب نوشتند كتب بسيار ولي به اين حرفها و صحبتها به صورت واقع بينانه و علمي نگاه شده؟اگر شده خوب من هم حرفي ندارم ولي من من اگه دوست دارم كسي اين حرفها رو بشنوند خوب ميشه پس واقعيتها كجاست شايد هزار كتب در اين رابطه در عرض يكسال نوشته شده من منابع بسيار انگليسي ديديم چرا چون مردم اماده و پذيرش دارند و پر فروش هست ولي از اول تا اخر اگر كتابو بخونيد توي بيست صفحه اول ميفهمي داره دروغ ميگه چون تضادها رو ميشه ديد ولي خوب آدمهايي بودند كه چيزهاي داشتند و ديده بودند جالبه وقتي از اون تونل گذشتند بعضيهاشون يك كسي رو هم ديدند مثل پيامبري و جالبه سياه پوسته سياه ديده بودند و سفيد پوستها اون سفيد پوست و اونهاي كه فيلمي ديده بودند و عكسي ديده بودند يا تصوري داشتند بله اونجوري ديدند تازه جالبه اين گروه مدعيان را هپينوتيزم كردند و همه گفتند اون قسمت آخر رو نديديم

روي اين موضوع كار شده ولي اگرآدم مطالبي رو مي شنوه و مي بينه بايد در بحث و منطق قوانين را رعايت كرد چون دو بعلاوه دو نميشه درخت بعد بگو بپذير من مي پذيرم ولي بحث علمي و عقلي با نظر خودت فرق داره بيائيد بريد با يك روانپزشك بيمارستان و افادي با توانايي خاص مدعي هستند كسي اونا رو گاز ميگيره تازه بدنشون و شونه هاشون هم يك زخمهايي هم مي شد ولي وقتي روشون كار ميكردند ديديند توانايي فوق العاده هم داشتند ولي ديدند سياه بازيه از كجاست
توي فيليپين با دست عمل ميكردند مردم گريه ميكردند و باور داشتند هزارها متخصص من ديديم واقعا باور داشتند تا دوربين مخفي گذاشتند دست آقا دكتر رو شد.

يااز آتيش رد شدن شما اگر زياد باشيد وسريع رد شويد هيچ كس نميسوزه هيچ ارتباطي هم به نيروي مغزي نداره درجه حرارت از سيصد بگذره مولكولهاي آب تقليل مي شوند حركت ميكنند و منفجر مي شوند گرم نمي شوند و بخار نمي شوند يعني هر كس از آتيش با سرعت بگذره پاش نمي سوزه

توي اين گونه موارد مانند موضوع بالا باورش و اينكه علم ناقصه و پس درسته آسيب داره اگر ثابت نشده ما بر اساس كاركرد مغز و علم و عقل زندگي ميكنم باورهاي ديگران عزيزه ولي مي تونه واقعي نباشه