مردهايي كه از اول شرايط براي كار و زندگي و زنشان ميگذارند و از آنها توقع دارند در آمد من اين است تو هم بايد با اين در آمد چشمت كور زندگي كني و كار حق نداري بكني ولو در امد داري اين مرد چه پيامي به شما ميدهد؟ بزاريد بگم.
يعني تو پايين تر از من هستي تو كمتر از مني، من هستم كه مهم هستم.
ما در ازدواج بايد بفهميم كه آيا جدا و واقعا با اين حرفها و شروط واقعا من كمترم؟ و كم ارزش ترم؟ و سوال اين است چرا بايد دختري خود را با مردي هم دم كند كه وي را اينگونه و پايينتر نگاه ميكند؟آن هم از روز اول و شرط كار و حقوق؟
و پيام ديگر از چنين مردي اين است كه تو مطيع من بايد باشي؟ و صادر كننده حكم منم و آيا در دنياي امروز چنين چيزي درسته؟ و اسم اين زندگي يك زندگي سالم و خوشبخته؟نه متاسفم نيست
من هميشه چيزي رو ميگم مردم ما در ايران ياد گرفتند در زندگي مشترك يا كاري يا زنداني باشند يا زندانبان براي زندگي بي دردسر مردها هم به اين نتيجه رسيدند كه بهتر است زندانبان باشند تا زنداني.
و من ميام كسي رو ميزارم تو زندان و خوشحالم كه من زندانبانم. ولي هميشه ميگم و ديديم و باور دارم زندانبان از زنداني زنداني تره و اين برداشتي هست كه سالها مردها سر زنها آوردند و همه يك مشت بچه هم توي اين زندانها متولد شدند و ياد گرفتند برند يا زنداني بشوند و يا زندانبان بشوند .
خارج از اين مملكت چنين نبود من ديديم قرار بين زن و مرد هميشه بر اين بود زن و شوهر با هم سر مسائل با هم صحبت كنند و ببينيد صلاح و مصلحت هر كدامشان چيست؟
زن و مرد مانند دو دست بدن هستند و بايد هماهنگ باشند ما هر دو دستمان مهمه و اگر برام دست چپم مهم نباشه بدني ندارم يعني زن و شوهر مانند دو تا دست يك عضو هستند كه براي بدن كه اسمش زندگي هست بايد با هم كار كنند مثلا موقع رانندگي فرمان بگيرند فكر كنيم كه دست چپ زياد حركت نكن!
روزي كه زن به مرد و بالعكس قراره از اول بگه كه يكي تصميم بگيره ،شما وارد يك رابطه شديد كه فرد ازاول گفته در سطح من نيستي و كوچكتر از مني و كلا يعني اسمش ازدواج نيست اسمش استخدامه با همون شروط.
به چنين آدمي هم به من نگيد دكتر هست و فهميده هست فهم هيچ وقت عبارت از زورگويي در
آن نيست بلكه پذيرفتن برابريست توي دنيا امروز فهم يعني عزيزم همسرم ما مشكل داريم با هم صحبت كرديم به نتيجه برسيم با هم به نتيجه ميرسيم نرسيديم كمك ميگيرم و فكر و مشورت ميگيريم ولي دليل پزشك بودن و دكتر بودن دليل حسن نيست ما قرار نيست از شونه كسي بالا بريم كه قدمون بلندتر بشه.
البته بي ترديد ما در مملكتمان وقتي به دخترهايي ميرسيم كه ميگويند سنم داره بالا ميره ديگه دير شد بايد ازدواج كنم ترشيده شدم مردم ميگن چه شده؟ پس ميگرديم يكي را پيدا كنيم ظاهرش و كارش موجه باشه باطنش هم اصلا زياد مهم نيست
ولي خوب خطرناكه. ما توي دنيايي هستيم كه آدمها قرار نيست بدون عشق ازدواج كنند اگر اينكارو بكنيم توي اين ازدواج مانند بدني هستيم كه استخون نداريم.
زن و پسري كه ميگه من بايد ازدواج كنم داره دير ميشه من كاملا قبول ميكنم كه اطلاعات علمي و منطقيش به خطا رفته يعني فردي هست كه چيزي رو ميخواد كه در دراز مدت باعث درد و رنج و پشيمانيش ميشه ترديد هم ندارم.
من اگر روزي به اين نتيجه برسم كسي رو دوست دارم كه هم تحصيلكرده هست و هم فهميده زماني وصف فهميده را دارد كه من اينقدر ايمان دارم كه فهميده هست كه انتخابي ميكنه كه در جهت راحتي و اطمينان من خواهد بود و هيچ زمان صدمه اي به من نميزند مثلا وقتي من بدونم شما به من ميگويئد بيا بريم اين رستوران اينو بخور و بعدش فلان جا و من قبول ميكنيم چون به اين نتيجه ميرسم وقتي اين علم را داشتم حتما چنين ميكردم كه تو الان مي گويي. تا اينكه من بگم طرف پزشكه و فلانه ولي ميزنه توي سر من كه بشين نكن و نرو تا من بهت نونتو بدم پس من بايد قبول كنم با فردي در تماس هستم كه كه تا روزي كه بهش نياز دارم اوضاع مرتبه غير اين مشكل داريم كه يك فرد فقط بايد تصميم و انتخاب كنم يعني من روي مهرباني وي نميتونم جز نياز خودمو مرتبط كنم
مسئله اينه كه بعضي وقتها ما فكر ميكنيم زندگي خوب يعني كار و مدرك داشتنه
نه عزيز اين توي انتخاب ربطي نداره در حاليكه ما درس و كار را براي زندگي مي خواهيم نه بيشتر.
اون چيزي كه اهميت داره و من باور دارم در اصلي هميشه عشقه و بعد از آن ارتباطه و چهارچوب رابطه و ارتباط كه جدا مهمه نه رابطه رئيس و مرئوس و بعدش هم توافقات با هم مثل محل زندگي ياتعداد بچه و نوع زندگي و در انتها هدف مشتركه و فراموش نكنيد يكي هم اين وسط كه نبايد فراموش شود حرمت است كه يعني همو دوست داريم و نه بالا پايين هستيم و يك بدن هستيم و يك آدم بهتر و برتر ميسازيم و نه چهارچوبي كه من بهترم افرادي كه ميگويند من تصميم گيرنده هستم فقط مزايا ي براي خودشون فكر ميكنند دارند و يا ترسو هستند فقط همين