Wednesday, March 31, 2010

حد مرزي

من  تمام نوشته هاي زير نه به شخصي مربوط مي باشد نه منظورم شخص خاصي است من يك معلم هستم و من اين حق رو به خودم مي دم اگرچيزي مي دانم براي خودم بنويسم و به صورت يك مقاله و يادداشت داشته باشم من برايم ابدا جنسيت خواننده مهم نيست و برايم نه مهم است افراد چه نظري دارند و چه فكر ميكنند

ما در زندگي بعضي وقتها بايد دقت كنيم كه در اطرافمان شخصيتهاي مي بينيم كه به اينهاي بوردر لاين
Borderline disorder personality 
ما چطور تشخيص دهيم و چگونه تعريف كنيم اين افراد چه شخصيتي هستند 
اين گروه افرادي هستند كه از يك طرف خودشان را اذيت مي كنند و از يك طرف ديگر ديگران را يا از يك طرف خودشان را از پا در مي آورند از يك طرف ديگر ديگران را ما بايد اگر چنين فردي در خانواده داريم به شدت و نوع آن دقت كنيم چون با شدت و ضعف همراه است.
با اين بيماري اكثرا دو قطبي بودن و افسردگي رو هم شامل مي شود يعني پشت سرش ميآيد اين بيماريهاي كه پشت سر اين مرض مي آيد اكثرا كار و شرايط رو بهم مي ريزد و واقعا نياز به يك معالجه دراز مدت داره و معمولا در معالجات گروهي بهتر جواب مي دهند ولي اگر شدت ان بسيار باشد بي ترديد بيماري نياز به دارو هم دارد
ولي دوره معالجه نمي تونه مشخص باشد چون ما در رابطه با يك زخم نمي توانيم نسخه زماني بپيچيم
شما خدا هم باشيد در رابطه با اين افراد دست و بال شما كاملا بسته است چون ما با كسي روبرو هستيم كه همش داره موج مي زنه ببينيد براي اين افراد يكباره يك شخصيت زيبا و خوب است بعد از مدتي ناگهان يك دنيا و شخصيت بي نهايت وحشتناك و غير قابل تامل برايش تبديل مي شود مثلا يك بار دنيا براش اينقدر زيباست كه تمام مرده ها هم بايد در اين زيبايي شريك شوند و يك بار هم بقدري وحشتناك است كه بهتره همه بميرند منظور من از اين مثال تفاوت وتضادهاست در  تعريفهاي فرد و ديدگاهش به شرايط و دنياست در زمانهاي مختلف
اين افراد يك روز خواسته شان ناگهان احتياجشان مي شود و بعد هر چيزي رو حق خودش مي كنه مثلا اگر من دوست دارم اين ماشين رو داشته باشم كه متعلق به خواهر منه بعد از مدتي اين ماشين مال منه و تجاوزي كه شخص به حقوق خودش و ديگران مي كنه آزار دهنده هست و ضمنا افسردگي و اضطراب همراهش هست بسيار به سرعت حالاتش عوض مي شه اين افراد تمايل دارند كه ديگران را شديد در دست بگيرند و داشته باشند و يك هنري هم كه امكان داره از خودش نشون بده خودكشي است و يا حتي مي تونه تهديد به خودكشي و اقدام به خودكشي باشه و بسيار توي اين شخصيتها شما خودكشي درون انها مي بينيد
ببينيد من سعي كردم پيدا كنم كه اين مسائل به مسائل مغزي مربوط نمي شه اما نشد، اما اختلالات شخصيتي و افسردگي و اضطراب را كاملا مي شود در انها ديد احساس ظلم و سو استفاده و حتي گناه رو شما در اين افراد
 مي توانيد ببينيد
اصلا چرا بهش مي گن بردر لاين چون شما نمي توانيد شخصيتش را پيدا كنيد مثل بخار توي هواست و در حد و مرز بيماري روانيست اين افراد دچار مشكلي مي شوند كه ارتباطشان با واقعيت اصلا از دست مي ره و دچارتوهم مي شوند فرد دچار افكار و استدلالات باطل است شما شايد به اين افراد مدتي خوب نباشيد بعد از 5 دقيقه مي بيند با شما كنار مي آيد هيچ روانكاو عاقلي معمولا با اين مريضها نمي تواند كار كند چون از عهده اونها بر نمي آيند
مسئله اينه كه اخر سر حتي خود روانكاو رو متهم به خيلي مسائل مي كنند مثلا بايد با اين فرد بعد از هر مدتي كه بوديد و حتي سعي كرديد كه با وي كنار بيايد بعد از 20 جلسه مي آيد و مي گه ببين تو منو ديونه تر كردي و بدتر هم شدم البته راست هم مي گويند من با چشم خودم با اين افراد چند جلسه اي صحبت كردم ابدا راه به جايي
نمي بريد سواد و حتي هر چيزي را هم به باد توهين و ناسزا مي گيرند جالبه هر توجه و حتي مهرباني رو اين افراد بعضي وقتها به اينكه به من نظر دارد تفسير مي كنند خود من اصلا و ابدا با كسي كه چنين بيماري داره مخصوصا از جنس مخالف با وي هم صحبت نمي شوم ولي شدت و ضعف داره زياد تند در هر فردي نيست كمي تاب مي زنند اما نه زياد اينها درس خون و حتي مي توانند خيلي هم كار كن باشند ربطي ندارد
چطور تشخيص چنين شخصيتي رو بدهيد يك بار اين افراد مثل ژله هستند كه شل و نرم هستند
يك دفعه مثل آب تو كاسه كمي تند تكون مي خورند
و متاسفانه بعضي وقتها مثل بخارند قشنگ دقت كنيد يعني هر زمان شما مي آيئد اين افراد را پيدا كنيد مي بينيد يك كس ديگر شده و اون آدم قبلي نيست هر زمان و لحظه يك جوره دقيقا مثلا شما يك بار با يك فردي هستيد بسيار مهربون و ناز نازي يك بار ديگه با همون ذهنيت كه جلو مي رويد مي بينيد فردي است پرخا شگر و بي منطق است اين مسئله مانند اضطراب وافسردگي معمولا نيست كه ارثي باشد اين مربوط با اختلالات شخصيتي در افرادي مي باشد كه معمولا مربوط به 8 سال اول زندگي است البته اين اشتباه است كه ما در اين مورد فكر كنيم تنها مسئله ارث از طريق خانواده ملاك است نه بعضي وقتها حالات و رفتار پدر مادر اين شخصيت را خرابتر
 مي كند
ما توي خانواده حالا ارث وسواس و نگراني رو به ارث مي بريم و حالا فكر كنيم با افرادي باشيم اين مشكل را دارند و از دستشان هم در مي رود چه مي شود خوب من چوبي خشك هستم كه مي شكنم
خوب حالا پدر و مادر در كودكي مرا بخاطر درس تنبيه هم بكنند فشار روم بيارند و تهديد بكنند من ديگر مشخصه بر سر من چي مي آيد
ما ازدواج مي كنيم اينقدر نحيف و شكننده هستيم كه تصور كنيد پاي من استخونش يك تار موست و يك نفر هم لگد هم بزند
اين افراد توي بچگي از دردهايي مي نالند كه شما خندتان مي گيرد مثلا مي گه من ابروم درد مي كنه موژه هايم درد مي كنه
مثلا مي گه آب بده بعد مي گه چرا خنديدي ؟ يك دفعه ليوان رو پرت مي كنه.يا مي گن اون شيرني رو بده شمايكي كه شكسته است بهش مي دهيد مي گه چرا شكسته يا نصفه مي دي بهم؟ مي گي اين شكسته بود مي گه من از اونا مي خوام
يعني با كسي روبرو هستيد كه هم از كودكي لجبازي مي كند تا بهش چيزي كه مي خواهد نمي دهيد سرش رو به ديوار مي زند خودشو مي زنه اينها همه علائم و زمينه هاي خشم و اضطراب هست
ما علم به نشانه هاي بيماري توسط پدر و مادر  نداريم و هر چيزي كه غير عادي از حتي يك بچه مي بينيم اصلا عادي نيست دنيا قانون داره و قاعده داره

ما بايد دقت كنيم كه افراد را تنها و تنها بر اساس واقعيت بايد با افراد زندگي كنيم ما اگر جلويمان درخت است بايد قبول كنيم درخته در رابطه با موضوعها و افراد هم نمي شود هر طور كه مي خواهيم فكر كنيم درست نيست و تا زمانيكه ديگر افراد بعنوان يك انسان در مورد يك فردبه يك نتيجه نميرسند ما با واقعيت طرف بر خورد نداريم يعني اگر 100 نفر اومدند و گفتند اينجا درخته و من هم مسئله را درخت مي ديديم پس مشكلي نيست ولي اگر من تنها در مورد يك انسان به اين نتيجه برسم كه فلان ايراد را دارد من بايد قبول كنم حالم خوب نيست و بده پس ملاك ما فقط چك كردن واقعيته من هزار رو يك بار گفتم من واقعيت را چك مي كنم و به نتيجه مي رسم من افراد را با افكار و احساساتشون كاري ندارم  بارها شايد توي يك مهموني بودم فردي به من گفتند يك ساعت قبل مي خواسته زنشو خفه كنه خوب وقتي آروم نشسته من هم قرار نيست بدانم در ذهن افراد چي مي گذرد  براي همين شما نمي توانيد يك نفر را دادگاه ببريد بگيد اين فرد فكر بد كرده مي خواسته منو خفه كنه و من از ايشون شكايت دارم بلكه شما بايد در عمل و رفتار ثابت كنيد وي مي خواسته شما را بكشد پس آنچه در مورد دوست دختر و پسر ما ملاك ماست رفتاره ما بايد حتي به تفكر ديگران هم كاري نداشته باشيم آخر ما نبايد توي دنياز ذهنمون هر جور كه دلمان مي خواهد فكر كنيم و حالا كرديم چه فرقي مي كند
تمام داستان بدبين بودن خوش بين بودن از همين جاست ما مي آيئم چراغ آسمون خورشيد رو مي خواهيم خاموش كنيم بگيم تاريكه به درو ديوار هم بخورم و بعد تعجب كنيم ديگران چرا مشكل ندارند بايد به جنگ واقعيت بريم ما از باطن افراد تنها و تنها بر اساس حكم خودمان نمي توانيم بگيم غيب مي دانيم
مادام كه طرف يك اصول و آداب را رعايت كرد ما مشكلي نداريم اما روزي هم كه امد حرفي را زد كه اصلا پايه ندارد من بر اساس آن حرف مي توانم تصميم بگيرم كه بايد برخوردم چه باشه البته نه اينكه من تنها بر اساس برداشتهاي فكري خود حكم اعدام بدهم من قرار نيست ببينيم در ذهنش طرف دارد در مورد من چه فكر مي كند بزار فكر كنه من اصلا كي هستم كه اون به من فكر كنه و هر چي مي خواد ببنده اصلا حالا فكر كنه و ببنده اون گيره به من چه ما هيچ دسترسي به ذهن و فكر ديگران نداريم
من قبول دارم در دنياي زندگي ميكنيم كه خوب بده، شخصي شايد كسي رو بكشه اما خوب من تا كسي بهم مي گه سلام بگم نه منظورش از اين سلام آرزوي مرگ منه؟بعدش هم به خودش و ديگران اصرار كنم تو منظورت اينه
اگر كردم ديونه ام ،مثل اين مي مونه من به فردي بگم من از سرعت راه رفتنت فهميدم مي خواي منو زير بگيري بعد پليس هم بياريم ببينيم آقا اصلا ماشين نداره بعد معلومه من گيرم ما نمي توانيم با ذهن خودم به جنگ مردم برم واقعيت چيزيست كه محسوسه و مي شه ديد و لمس كرد و بايد دست از اين بازي برداريم و ما بايد مانند پليس رفتار كنيم كه منتظره كسي خطايي انجام بده تا بگيرش و جرم يك عمل است نه تصورو تخيل.
اگر ما جلوي اين گونه رفتارها را نگيريم اضطراب بعدش تبديل مي شه به بدبيني و متاسفانه مي رسونه ما رو به وسواس و بعدش خشم را به همرام مياره منتها اينها قابل حله مانند يك آدم كه لباس كثيف داره و مي تونه در بياره تميز بپوشه

چيزي كه من خيلي جالب توي مملكت خودم ديديم كه با ديگر كشورها فرق داشت اين بود كه افراد زنها و مرده نه روشنفكر هستند نه تحصيلكرده و نه هنرمند و نه سالم بلكه دو پديده و وسيله جنسي هستند كه ولشون كنيد مي افتند روي هم يا اگر مدتي با آنها بودي تنها چنين فكري كردي، اين مشكلي كه من ديديم توي ذهن زنان عزيز ما بعضي وقتها نشسته
و ديگري كه مردها دردسر همشون درست مي كنند كه البته من نمي توانم مخالف اين يكي كاملا باشم يعني اگر نزديك شد و درگير شدي كلي مسئله داره تازه اوني هم كه باهش به سرانجام برسي بعدش چي مي شه داستان ديگريست تازه شايد هم بگوئيد 60% ازدواجها به طلاق مي كشه خوب مردها هم حيوانند پس ما كلا با آتيش بازي ميكنيم ما تو سرمون اين تراشه را مي زاريم مثلا مرد اول يك فرديه كه يك تفنگ هميشه داره و ما بايد مواظب باشيم كه علائم شليك رو كه ببينيم ما بكشيمش يا شليك كنيم. ما اما در خارج از اين مملكت وقتي با من صحبت
 مي كردند با يك انسان صحبت مي كردند هيچ زمان انگي به من نچسبوندند
من صد افسوس مي خورم چرا توي اين مملكت با كسي حتي مهربوني كني فكر مي كنند تو مانند آدمي هستي كه حالا پاتو گذاشتي توي مغازه و اگر ولت كنند تمام كالاهاي مغازه را
 مي خواهي بخري يعني من اينقدر احمق به نظر
 مي آيم يا ديگران اشتباه فكر ميكنند من نيازي ندارم وارد يك مغازه بشم همه چيشو بخرم من يك نگاه ميكنم اگر دلم خواست مي خرم اگر فروشنده نفروشه كه من نمي توتن بخرم به زور
چرا ما توي اين مملكت دختران و پسرهايي هستند كه با ليبل زدن داستان مي سازند براي هم بارها شده البته توي اس ام اس بيشتر اين مسئله با دوستانم شده پيغامي دادم بعدش دعوا شده كه منظور تو اين بوده و  جالب اينجاست همش در ذهن است و غير واقع بينانه يعني فرد براي خودش يك دنياي خيالي درست كرده و ماجراي اين ذهن اين است كه حكايت زن و مرد حكايت مار و خفه كردن ماست كدوم مار، كدوم خفه كردن ،و تازه بايد مواظب باشيم كه تازه طرف شايد فرصت نكرده ما رو گير بياره خفه كنه و نفس را از ما بگيره بعدش هم تهديد كنيم مي شه رفت كسي رو گير اورد كه بهتر از تو باشه خوب بهتر است چنين فردي كه بدنبال چنين تفكريه كه در كنار توي نوعي اين حرف را مي زند بهتره بره اون كه معلومه نيومده منو پيدا كنه و ما همو اصلا پيدا نكرديم كه بخواهيم از مقايسه ها و افراد ديگر چگونه بودند صحبت كنيم خوب اگر هم كسي رو ما مي خواهيم كه در دسترس باشه و ما هر چه به او بستيم قبول كنه خوب بهتره بره و نباشه
ما بايد بعضي وقتها يك تجديد نظري در رابطه با مرد زن و رابطه داشته باشيم اينكه من تو را اينگونه ديديم پس تو اين هستي عزيز گرفتاريه جالب اينجاست همش مي گويم شما را هزار بار شكر كه دادستان نشديد و الا تمام افراد و نيمي بيشتر شهر را دار مي زديد
ما بايد بعضي وقتها قبول كنيم بابا جان هر كي اس داد من بيرون خونه هستم دليل اين نيست كه من مي خوام بيام خونتون دزدي يا هر كي رد شد مي خواهد خونتونو بخره؟
اگر اينطور باشه ما نگاهمان به زن به مرد به خطر به ازدواج و رابطه اصلا واقع بينانه نيست ما نمي تونيم تا چيزي در دليل واضع و روشن نداشته باشيم گردن كسي را بخاطر تصور خودمان قطع كنيم
ما وقتي فرد مسئله اي را ما حس مي كنيم و فكر ميكنيم و حتي حدس مي زنيم باهش صحبت مي كنيم اگر طرف نفي كرد و گفت نكردم و منظورم اين نيست بايد تا ابد رهايش كرد و ديگر به اين فكر و مشابه ان تا تائيد طرف مقابلمان را نگرفتيم كه من چه برداشتي دارم نباشيم رابطه با يك نفر كه درونش هستي مانند رانندگي هستش ما بايد هم مواظب باشيم و هم طرف چپ و راست را نگاه كنيم نمي شه كه هر كي سوي بالا زد بپريم بالا بكيم هدفت اين بود ديد منو كور كني شما همتون كثافتيد و قصر مردم آزاري داريد اين جور رانندگي و كلا رابطه چيزي نيست كه مردم از قبل برنامه اش رو ريخته باشند مهم توي اين رابطه اينه كه ما نظرمون آسوده باشه و ديدگاه ما در مورد خودمان و ديگري با واقعيت مطابقت داشته باشد و مسئولانه است و اصول اخلاقي هم هست
تازه گيزم بعضي وقتها ما بگيم شما درست فكر كرديد هر جور دوست داريد در مورد ديگران فكر كنيد خوب چي مي شه كسي چيزي گفته من مي تونم براش اهميت قائل بشم يا نشوم مگر اينكه من يك شخصيت نگران باشم كه بخوام ولو اين مسئله فكريم در مورد افراد واقعي باشه نبايد بهم بريزم
ببينيد من روزي كه كه توي ذهنم تصور اينو داشته باشم كه خوب نيستم و ديگران به من شك دارند كه من خوبم يا نه و بگي من خواستني و دوست داشتني هستم،و من شايد ديگران عيب و ايراد دارند البته اين صفاتي هست كه شامل يك فرد خجالتي مي شه و صفاتي هست كه اصلا صحيح نيست كه نه به خودمون بديم نه ديگران ما صفاتي داريم كه در حد خودمون خوبه ما هيچ زمان نمي تونيم بگيم سن خوب چه سني هست 4 ساله يا 24 ساله ما اصلا سن خوب نداريم در اي چهار چوب هم در مورد خودمان خوب و بد نداريم اين تويي اين منم تمام شد رفت
تو 7 هستي من 34 هستم من نمي توم به كسي بگم تو مدركت پايين تر از منه من نمي تونم با تو را برم چون مردم توقع دارند من با كسي راه برم كه كم كم فوق ليسانس خودشو از يك دانشگاه معتبر گرفته باشه و تازه به زبان انگليسي هم كاملا مسلط باشه من روزي كه چنين فكر كنم گرفتارم من و تو در حد خودمون يك صفاتي داريم قابل پرستش و يك خصوصياتي كه من و شما رو كنار هم گذاشته تمام
پس اگر من 7 هستم بايد برم كلاس اول دبستان و تويي كه 34 هستي بايد بري دنبال كار در نتيجه كسي كه منو دوست داره من 7 هستم و تو اوني. پس  با این سن شاید يك عروسك مي خواهند شايد به دردش بخوري يا نه  خوب شايد خوب نيستي يك كارمند مي خواهد من شايد  با سن34 خوب باشم يا نباشم فكر ازدواج دارم شايد به درد بخوريم يا نخوريم دوست مي خواهم به درد دوستي مي خوره يا نه اينها همه سوالاتي هست كه کاملا بازه مهم و مهم اينه كه من خودم بپذيرم خودمو آنگونه كه هستم همين.
اگر با چيزي يا كسي در برابر مردم من روزي خجالت بكشم نتیجه آسيب بين 14 تا 36 ماهگي و در دبستان بين 6 تا 12 سالگي که مهر قطعيت به فرد و اعصابش خورده و يك عقايد ثابت دارم كه غير واقعي است نسبت به افراد و نظر ديگران نسبت به من و اطرافيانم من اگر فردي كه با من در تماس نزديك واقعا نباشه و اين مشكل رو داشته باشه و من بتوانم هپنوتيزمش كنم دقيقا اين آسيب رو مي تونم براي شما با دليل و مدرك هم نشون بدهم و هم صداشو ضبط كنم براي خودش بزارم  چرا من هيچ زمان از شكل و قيافه پدرم از مادرم و از گذشته ام و افرادي كه با من راه مي روند توي عمرم خجالت نكشيدم؟چرا؟
من نه خودمو آزار مي دهم و نه ديگران رو ,و  مي دونم اين مسائل فايده هم نداره به نظر من راه مبارزه با اين مشكلات خوندن كمي كتابه كه ما با واقعيتها آشنا بشيم تا بتوانيد مثل من بقول خودتان سخنوري كنيد ولو به آن نه عمل كنيد ولی بزاريد 
لا اقل چيزي زيبا براي ادعا كردن داشته باشيم تا هر گفته ديگر
با یك روانشناس بگيم كمكم كن تا من بدانم خودم خوبم و ديگران هم خوبند بلكه هر كس سر جاي خودش واقعا خوبه آرش توي سمينار خوبه قبول كنيم يعني جاي خودش اما شما مي توانيد خوب باشيد من حق ندارم كسي را بي سواد كتاب نخون و نديده بدانم بلكه براي من چيزي خوبه و براي شما اصلا خوب نيست
عزيزان كليد ماشين من به ماشين من مي خوره و كليد ماشين تو به ماشين خودت نه اين عيبه كه كليد تو آنطوريه نه كليد من مشكل داره و اين ايراد نه تو كليده نه تو ماشينه نه توي من
ما بايدكتاب در زمينه اضطراب و حرمت نفس بخوانيم براي من هيچي بد نيست من توي زندگيم دوستي دارم كه شاهده من حرف و روي قول ايستادن رو از يك زن روسپي ياد گرفتم كه سرش رفت ولي حرفش نرفت دنيا تفاوت بود بين من و وي.
ما قرار هم نيست چون يك نفر در حق من بدي كرد تمام اون افراد بد باشند قرار نيست اگر يك ژاپني به من بد كرده من از همه ژاپنيهاي متنفر باشم من قرار نيست اگر يك اتومبيل تصادف كرد ديگر سوار  اتومبيل نشم و اينو تعميم بدم به ديگران آخر بايد ببينيم اين علماي كه به من بد كرده اند همانهايي نبودند من با تصوراتي كه مو لاي درزش امروز نمي ره من گره توي فكرم خورده بودم؟حتما خورده بودم من قرار نيست حتي اگر بشنوم رستوراني غذاش بد بوده تا ابد پس رستوران نرم؟يعني توي 40 ميليون دختر من بايد بگم همش بدند؟
ما نبايد حكم بديم  که همه همان هستند كه من مي شناسم و فكر ميكنم اين مشكل منو مي تونه از پا دربياره كه اسمش مي شه افسردگي و مقصر خودم هستم من نمي تونم قانون بسازم. شما مي گوئيد مردها  عادلانه برخورد نمي كنند قبول دارم اما من هر چيزي كه ازش متنفر و ناراحت باشم دقيقا آسيب به خودم مي زنم و اين دردو به خودم مي زنم من اگر از افرادي كه به من در گذشته به هر علت بد كردند وقتي ديگه نيستند اين خشم و مقايسه چيزي است كه منو مي خوره نه كس ديگر رو من زندگي نكردم اومدم بيرون ديگه من نبايد اگر هواي اطاقم خفه هست بيام بيرون همش از هواي داخل اتاق و مقايسه اون با اطاقم صحبت كنم
اين بيماريه كه من بهانه اي براي خشمگين بودن مي گردم اين طلبكار بودنه ضمنا ما كه ديگر با ان افراد برخوردي نداريم پس مشكل چيه شايد  بهانه است به ملا گفتند ملا طنابتو بده گفت روش ارزن خشك كردم گفتند كه روي طناب كي ارزن خشك ميكنه گفت اگر بهانه باشه چرا.
اگرديروز دل درد بوديم من رنجيديم نبايد با خودم كاري بكنم كه دعوا و حس دل درد ديروزو با خودم داشته باشم