Friday, July 23, 2010

قند عسلم

ببينيد هميشه آدمي مهربون هست كه اول با خودش مهربون باشه ما وقتي مردم رو دوست داريم كه خودمون را دوست بداريم و تازه مردم را خوب بدونيم وقتي ما توي زندگي مردم را خوب بدونيم ترسي از بيان نظر و عقيده و صحبت كردن نخواهيم داشت وقتي من احساسم را از شما پنهان مي كنم و احساسم را نمي گم اصلا دليل اين نيست من شما رو دوست ندارم علتش اينه كه من از شما مي ترسم چرا يك فرد از كس ديگه مي ترسه چون شما بدي
اگر روزي هم كسي به شما اومد گفت من خواهر و مادرم و پدرم را دوست ندارم اينجا ما بايد بدانيم منظور فرد كار آنهاست نه خودشون چون وقتي به كسي ميگي دوستش ندارم يعني اونها نيستند ولي وقتي هستند منظور همونه كه من ميگم
من توي گفتن نظرم در جاش نگراني ندارم چون فردي كه در بيان احساسات و حرف در مورد خودش مشكل و پته پته ميكنه علتش اينه كه از بس خودش رو كنترل مي كنه كه اينو بايد گفت اينو نبايد گفت و تازه مادرها لبخند ميزنند و مي گن خجالتي كه همين كنترل همون مادره و پدره كه هي مي گن آن جوري بايد گفت اينجوري نبايد گفت مردم اينجوري مي فهمند و غيره
در حاليكه ما هميشه لازم نيست همه چي حدشو واسه ديگران بگيم توضيح بدهيم مثلا براي اينكه مي گم پول بگم منظور از پول چيه يا چه حد منظورمه ما بايد يك كلياتي رو در نظر بگيريم و فرض هم بر اين باشه كه تمام مردم هم ميفهمند و حالا قضاوت مسئله ديگريست به عهده ديگران

روزي چندين نامه چندين نظر مي آيد كه بيا در رابطه با قسمت نظر خواهي جواب خانم و آقا رو بده بيا بزن تو دهنش بيا بگو تو با مني بيا بهشون بگو تو كي رو دوست داري يا نداري بيا يك چيزي بگو
من قصد توهين به هيچ كدوم ندارم افرادي كه نظراتشون را ميگذارند تنها و تنها نظر شخصي و عقيده خودشون هست و من صد بار گفتم دوست ندارم دخالتي بكنم و خودم رو قاطي بكنم هيچ تمايلي هم ندارم بيام خودم حتي يك نصف خط و حتي يك نقطه بزارم البته ايمان داشته باشيد تمام قسمت نظرات و نوشته ها حتي اين اطمينان رو دارم و به شما ميدهم كه ترجمه ميشه و در اختيار ديگران هم قرار ميگيره ولي بزاريد من به شما علت دخالت نكردن خودم رو از عقيده خودم بگم
من ابدا دچار اين توهم نيستم و نبودم كه ديگران خيلي مهم هستند و من فرد مهمي نيستم
من دليلي نميبينم خودم را براي ديگران احساسم و حسم را براي ديگران توضيح و توجيح كنم نه من در حد ضرورت اين كار را دلم بخواد ميكنم شايد به من اصلا اعتنا هم نكنند فهميدند فهميدند نفهميدند هم كه نمي فهمند اين مشكل من نيست
حالا دوستداران من اومد كسي يك نظر تند و بد در مورد من داشت دارند كه دارند
من كه صبح تا غروب نمي تونم دنبال همه بيافتم ديگران رو تصيح كنم كه بگم منظورم چيه و منظور تو چي بود
من ميام يك چيزي مي نويسم دهها نفر دوست دارند موضوع اينطور طرح بشه و مطرح بشه اينجوري گفته بشه اينو اشاره كنم آخه اينطوري كه نميشه من نميتونم ببينيم هر كسي چي رو درست و غلط ميدونه و چي رو دوست داره بشنوه
ببينيد به اين نكته من كاملا توجه كنيد "روزي كه آدمها دنبال بهانه ميگردند حرف و بهانه رو شك نداشته باشيد پيدا ميكنند ولي اين مربوط به نقطه نظرات اونهاست و شكل خاص زندگي هست كه آنها ميكنند كه به ما اينجور نگاه ميكنند بايد اين داستانها رو رها كرد و ببينيد درست و خوبش چيه من اگر چيز درست مي نويسم و كار اشتباهي نكردم فردي فكر ميكنه من گنهي كردم بزاريد فكر كنه ابدا من اصراري ندارم صحبتي بكنم علتش را دليلش را هم به عهده گربه بزاريد "
فراموش نكنيد فردي اومد گفت و بارها تكرار كرد من انسان باهوشي هستم در صورتيكه همه ايمان دارند من خودم اصلا به اين مسئله معتقد نيستم و شما هم اگر مرا ميشناسيد ميدانيد كه بارها گفتم  ولي عزيز من بزاريد به شما بگويم آدم باهوش اگر شما به آن معتقد هستيد كه من هستم اين است و بايد قبول كنيم هوش به من ميگويد "از ديگران انتظاري داشته باش متناسب با آنچه هستند " يك فرد باهوش كه اگر من هستم بيشتر نبايد از افراد كه انتظار مهر و محبت داشته باشم
من توي زندگيم كمال پرست و بي نقص پرستي نداشتم كه هميشه اينقدر نگران باشم كه كارهايم و حرفهايم را درست انجام دهم  كه هيچ كس به كار من اعترض نتونه بكنه كي به شما توي مغز شما كرده من بايد همنشين فلان دكتر يا فلان دختر كارخانه دار بايد باشم و وقتي من ميگويم آدم درست حسابي ميگوئيد چي پسر فلان كارخانه فلاني هم اونجا هست يا بود برم همنشين كي بشم  كه همه بگن چيه و شناخت اونها ازمن چيه و من و كارم سطح بالاست؟ نه جايگاه من مال منه.حرفت حسرته جونم من با كسي بايد باشم و قراره باشم كه خودم دوست دارم نه شما متناسب براي من ميدانستيد وقتي اينجوري با كمال گرايي و نگاه ديگران با اون مقياس انتخاب كنم هر وقت انتخابي دارم توش ناراحتم و احساس بدي خواهم داشت و هيچ زمان هم آنطور كه بايد نميتونم باشم و چون تمام انرژي و كارم را روي يك مسئله ميزارم به هيچ كار ديگه نميرسم  چون ميخواهم كمال رو داشته باشم ،بزاريد براتون همانند سازي بكنم من نميتونم خونه ام و اتاقم را خوب و خيلي خوب تميز كنم چون اگر اين كار روبكنم ميشه روزي 6 ساعت بعدش بيام درسهايم رو هم خيلي خيلي خوب بخونم بشه 10 ساعت ميشه بگيد چي موند؟من دقت كنم كه همش كمال پرست باشم چي ميمونه همش بيام ببينيم و تلاش كنم ببينيم چي مينويسم و دقت كنم چي بنويسم به حسن و حسين بر نخوره  ميشه زندگي كه هيچيش نموند من قراره خونه ام رو تميز كنم درسم رو بخونم و سر كار هم برم كتاب بخونم تلويزيون نگاه كنم و پستم رو هم بنويسم خوب عزيز دانشمند من بايد همه اين كارها رو ناقص بكنم نه كامل كامل و هيچ عيبي هم نداره افرادي كه بيش از اندازه توي اين موارد وسواس داريد به هيچ كارشون كامل نميرسند و در انتها هميشه ناراحت و نگران هستند و از پا در مي آيند از من قبول كنيد ما و من ناقص هستيم و همه كارهامون هم ناقص هست و از قديم ميگويند كار كامل رو كي كرده ؟هيچكس نكرده(من اينطوري ميگم)
من تنها كوشش ميكنم با واقعيت بيني و تقسيم كار و انرژي بيشترين سود را ببريم و كمترين هزينه رو بكنم
هدف ما بهترين را داشتن ميتواند باشد ولي خوب چيزي كه بايد 30 دقيقه باشه من بايد 15 دقيقه انجام بدهم چون وقت ندارم من غذايم را ميتونم 20 دقيقه بخورم ولي مجبورم 10 دقيقه بخورم وقت ندارم درسي كه بايد 6 ساعت وقت براش بزارم وقت ندارم 4 ساعته ميخونم  خونه اي كه بايد 1 ساعت وقت جمع و جورش بزارم من 15 دقيقه ميكنم عزيز من زندگي هميشه اينه چون هميشه من اينو توي زندگيم ميدونم رسيدگي به يك كار منو محروم ميكنه از يك كار ديگه و تا زماني كه اينها رو توي ذهنمون تصيح نكنيم و اين پيام را بخودمون نديم كه مثل من هر روز به خودم ميگم من موجودي ناقص هستم كه انتخابهايم ناقص و كارهايم ناقص انجام خواهم داد و متاسفانه اين ناقص هميشه سر جاشه حالا چه گربه زبونش رو بخوره چه ديگران وي را بي عرضه خطاب كنند من تنها كوشش ميكنم هر دفعه از دفعه قبل يك كمي كاملتر كارم را بكنم و در عين حال توازون و بالانس رو توي زندگيم داشته باشم
به خوابم برسم به تغذيه ام برسم به مطالعه ام برسم به دوستانم برسم پستم را بنويسم و تلويزيونم رو هم نگاه كنم
وقتي من همه اين كارها رو ميخواهم بكنم امكان نداره همش رو تا حدي بكنم كه مطلوب و مناسب باشه ما نميتوانيم همه كار را به صورت كامل انجام دهيم
وآدمي كه خودش رو خوب نميشناسه و نميدونه چطوري به خودش اجازه بايد بده بره دنبال نظر و فكر ديگران كه حالشون خوبه يا بده؟
ما چرا از ديگران گله ميكنيم كه ما رو نمي فهمند؟چرا گله ميكنيد بي عرضه هستند و جواب فلاني را نميدهي؟آيا شما خودتان حرف خودتان را ميفهميد؟من اگر به شما بگم من اصلا حتي نظرات شما رو نمي فهمم و بايد از راه و طرق نجومي فهميد باور ميكنيد؟ چطور توقع داريدمن حرف شما را بفهمم و عمل كنم اين مسائل همش شعاره يعني چي من منظور ديگران را نميفهمم يعني امروز جمعه هست من نميفهمم؟ يعني چي نميفهمم؟مثال بزنيد برام. يعني من اون ته بدجنسي و احساس ديگران رو نمي فهمم؟ از طرف من ايمان داشته باشيد هيچ كس و هيچ كس احساس فرد ديگر را آنچه كه هست نمي فهمه چرا ميخواهيد اگر فردي در شبي احساسي داشت شما بگيد بد بود
من بايد احساس خودم رو بدونم ولي ما هم از خودمون  نميدونيم
وقتي از ايران ميرم و وقتي ازخارج بر ميگردم يا از اين كشور وارد اون كشور ميشم ناگهان به خودم ميگم واي چه احساسي در رابطه با اينجا داشتم ما اشتياق داريم به كسي برسيم و ببينيمش وقتي دو دقيقه ميرسيم ميگيم بيخودي من بهش رسيدم .احساس ما رو درك نميكنند و نميفهمند همش همينه ما خودمون احساس خودمون را نميدانيم 

14 comments:

Anonymous said...

سلام آرش جان . مطلب خوب و قشنگی نوشتی ولی بعید میدونم این تاثیری
روی دوستات بذاره و دست بردارند
ممنون از نوشته ات

"گاه سکوت يک دوست معجزه ميکنه و
تو مي آموزي که هميشه ، بودن در فرياد نيست"

جادو

شبنم said...

من به كسي توي عمرم توهين نكردم و نميكنم من متعجبم من چون از لحظه اي كه عزيز من اومدي توي زندگيش از فرداش من بودم و من تنها شاهدم شايد دو نفر ديگه هم بدونند وي چي ميگفت و چكار مي كرد برات شق القمر نميكرد يعني در مقابل بقيه دوست پسرات كاري نميكرد ما در مقايسه با آرشي كه ميشناختيم و علاقه اش و تلاشي كه ميكرد بتونه بورسيه بشه شايد تنها چيزي بود كه خوشحالش كنه ميگيم والا بيترديد كسي كه قدر موهاي سرش دوست پسر داره آرش اصلا محوشده و شايد هم افتاده
تر رو خدا منو تهديد به اين نكن دهنتو باز ميكني همه تو رو ميشناسند من واقعا كم ميارم بخدا جدي ميگم دكتر ناظم توي عمرش كسي بهش توهين نكرده بود تو كردي تو بابا اصلا ما غلط بكنيم با تو همكلام بشيم تو به مادر آرش و خواهرش كه نديدي رحم نكردي به من نوكرتم
توي اين دنيا تنها كسي كه واقعا تو رو و اين كارتو هنوز تحمل ميكنه و چيزي نميگه آرشه و اونهم ما هنوز نفهميديم بيماريش چيه كه بقول تو زبونش رو گربه خورده
تو ميتوني به ده دقيقه آرش رو برگردوني؟شما غلط بيجا ميفرمائيد زنگ بزني. تو توي اونجا كه من بودم گفتي از آرش متنفري و بدت مي آيد چون فراموش نكن يك طرف معامله آدمي مثل آرشه كه تو تنها كسي بودي توي عمرش به مادرش فحش داده و دندوناش رو توي دهنش نريخته و تو بحساب چي گذاشتي ؟ شهامت داشته باش بگو
آرش اينقدر بي غيرت نيست كسي به مادرش فحش بده حتي بهش فكر كنه تو هم كه ميگي آرشو براي من گذاشتي پس ممنون تمام از اينكه وقتي اومد تموم شقيقه هاش موهاش سفيد بود اين چيزي بود كه براي من گذاشتي؟
من آويزون آرش نيستم من كمبودي ندارم من از همه چيز آرش رو تو جيب ساعتيم ميزارم اما من ديونه آرشم بخاطر شخصيتي كه داره بخاطر غرور و پرنسيبي كه توي زندگيش داره بخاطر اينكه يا با كسي نيست يا هست و امكان نداره به كسي فكر كنه حتي اگر ديگران خودشون رو بكشند

فرزاد said...

به به خانم دكتر بابا ولوله كردي والا
شما كه اين هفته بر ميگرديد گوشت رو دست گربه ها ميدهيد جان شما گوشته هم مثل اينكه رفته بود توي پستو شمت دستتون بهش نرسيد و اگر اشتباه نكنم بو هم ميداد نه؟
بزاريد من يك واقعيتي رو بگم شبنم جون خوشش نمياد از قديم شبنم جون از جناب عمر و عاص خوشش مي آمد ولي جناب عمرو عاص هميشه يك قطام داشت كه شبنم جان ميدونست دستش به وي نميرسه و بدبختي جناب عمرو عاص چنين جاهايي بهش راه ميدادند مي نشست كه ما ميگفتيم به چه چيزش؟ولي خوب وي الحق بچه با معرفت و با حساب كتابي بود يكدفعه هم وضع ماليش زيرو رو شد خونه اينجا خريد خونه اونجا خريد شبنم جون ديد نه بابا پسره جر بزه داره كمي خرهم كه هست چون وقتي با قديمي ترين نژاد ايراني كه روزي سه بار فحشش ميداده و سرش داد ميزده و قدر موهاي سرش دوست پسر داشته و داره وقتي رابطه خراب شد گفت حالا وقتشه از شانس بد ولي آقا افسرده كرتاهي و شبنم هر چي دور خود و وي چرخيدن كرتاهي فايده نداشتن كرتاهي وي نزديك به 10 ميليون خرج كرتاهي تا كادو خريد براي همه فك و فاميل و پول بليط كرتاهي مخ دوست دختر قبلي رو زدن كرتاهي كه بهش خاطر جمعي از تنفر دادن كرتاهي و هر روز به آرش ياد اوري كرتاهي چطوري به مادر تو فحش دادن كرتاهي و اينجانب فرمودن كرتاهي كه كردها كلا ديوانه كرتاهي لجش رو در نيار كرتاهي چون اگر زنگ زدن كرتاهي باهش صحبت كرتاهي و ارش وا دادن كرتاهي چون هنوز لاو تركوندن كرتاهي از صحبتهايشان پيدا كرتاهي و كرده اگر مصمم كرتاهي مياد اينجا كرتاهي و ما رو از خونه بيرون كرتاهي و فك و فاميلاش رو مياره اينجا كرتاهي و راه پاي تو رو قطع كردن كرتاهه

Anonymous said...

in dokhtareye oghdei ta resid baz harfe birabt zad.akhe shabname divane ki az to aslan nazar khast ke inja veraji mikoni va jav ro mibare be samte dekhalat tu zendegiye in arashe badbakht.boro gureto gom kon balke inja kami arum beshe va hamintor ke bayad be neveshtehaye arash tavajoh beshe

Anonymous said...

دست مريزاد بابا
دمت گرم و واقعا تو چنته ات خالي نميشه
خدا پشت و پناهت واقعا به هر جا رسيدي واقعا زائيده اين قدرت كلام و هوشياريت بود
تو چقدر روان و زيبا مطالب رو بازگو ميكني كه من حتي به يك بچه 10 ساله هم ميتوانم بدهم بخونه و واقعا مسير زندگيش عوض بشه
آرش به خدا شبنم حق داره هلاكت بشه بابا خيلي جالب مينويسي
فرزين 

Anonymous said...

من اين آقايي كه اينجا مينويسه خوب ميشناسم

مثل سياها انگليسي صحبت ميكنه
مثل لاتهاي دعوا ميكنه
مثل رمئو عاشق ميشه
مثل طلبكارها با خانمها برخورد ميكنه
مثل فرمانده ها درس ميده
مثل عمروعاص دشمنانش رو از ميان بر ميداره
مثل هيتلر قطع رابطه ميكنه
مثل چرچيل كار ميكنه
مثل بورژواها لباس مي پوشه
مثل فرعون دستوراتش رو جلو ميبره
مثل گربه معشوقه اش را نوازش ميكنه
مثل پدر خوانده طرفدار جمع ميكنه
مثل حاتم طائي دست به جيب ميشه
مثل برنامه نود بهش اس ام اس مياد
مثل بهلول خودشو نشون ميده
مثل جنتلمنها با خانمهاي سن بالا برخورد ميكند

استاد خوب بيد.
مگوري

Anonymous said...

سلام
ارش عزيز اين نوشته متعلق به توست كه هميشه با محبت براي ما نوشتي وما خوانديم
ايا ما مي توانيم بالهاي عشقمان را ببنديم واو را در قفسي بگذاريم طبق نيازهاي خود به او عشق بورزيم؟ايا اين زندگي مجردي نيست كه ما را به سمت بي نظمي و نداشتن ارامش وقرار دادن اولويت هاي در زندگي ميشوى كه هرگز ضروري نبوده ونيست
ببينيد كار ودرس خوب اين بخشي از
زندگي هر كدوم از ماست اما در عشق ورزيدن و دوست داشتن و توجه كردن و ارتباط برقرار كردن ورضايت خاطر هم را فراهم كردن اولين اولويت هاي زندگي ما چه كساني بايد باشند
اگر عزيز ترين افراد زندگي ما توي حاشيه زندگي ما قرار بگيرند چه افرادي جاي انها را در زندگي ما خواهند گرفت ما در هفته كلي تلفن ونامه جواب مي دهيم و خيلي كارهاي ديگر در حالي كه هفته ها ممكن است به عزيز ترين افراد زندگيمون زنگ نزنيم وسراغ نگيريم همه چيز را محدود ومحدودتر مي كنيم خوب ما كارهاي خودمان را داريم همه اينها يعني وقتي براي كسي كه دوست دايم نداريم تازه كسي كه دوست داريم بايد از گرفتن وقت ما خود داري كنه تا شايد 10 دقيقه وقت ما كمتر گرفته بشه بلكه ما بجاي 10 دقيقه توي 20 دقيقه غذامون رو بخوريم تا زخم معده نگيريم زيرا ما حتي به فكر سلامتي خودمون هم نيستيم
در نتيجه ما چگونه ممكن است يك تحول تازه در زندگي تجربه كنيم چون تمام راهها به سمت ما مسدود است
قبلا انقدر برنامه ريزي شده كه ما اغلب از استراحت خودمون هم بايد بزنيم
اما ترس
وقتي ترس بر ما غلبه مي كند ما دنبال راههاي فرار مي گرديم خوب هر كس به نوعي ممكن است اين كار را انجام دهد ممكن است خجالت را مطرح كنيم ممكن است بي اعتمادي را فعال كنيم در حالي كه هيج دليل منطقي براي ان وجود ندارد(نترسيد كه زندگيتان به اخر برسد بترسيد كه هر گز شروع نشود از هانس )ما هنوز ان جسارت را شايد ييدا نكرديم كه با واقعيت ها روبرو شويم مرز خيال را در هم شكسته و وارد مسير درستي از زندگي شويم كه براي ما ارامش به همراه داشته باشد
تمام اين نگرانيها و كارهاي ناتمام وناقص ما در زندگي فقط مال يك چيز است نداشتن ارامش واقعي در زندگي اگر ارامش وافعي در زندگي حاكم شودخيلي از اين نگرانيها وهمي بيش نيست و اين ارامش نه با ثروت نه با شهرت نه با مقام ونه با علم بدونه عمل بدست نمي ايد
اگر ما در جايي كه نبايد اعتماد كنيم اين كار را انجام دهيم ضربه مي خوريم وبعد به خاطر ان ضربه احتيا ط مي كنيم گا هي به شكل افراطي و جايي كه بايد اعتماد كنيم نمي كنيم زيرا مي ترسيم و باز هم ضربه مي خوريم
اعتماد مي تواند در زندگي نقطه عطفي را ايجاد كند شايدما نتوانيم تا مدتها اعتماد كاملي به طرف مقابل داشته باشيم زيرا امري تدريجي است اما بايد بتوانيم حداقل در مواردي به حسي كه خودمان داريم اعتماد كنيم ا گر حد اقل كمي به نداي قلبمان گوش فرا دهيم اماگاهي ما انقدر اسيب ديده هستيم كه به احساس خودمان هم شك داريم از خو دمان سوال ميكنيم اگر شرايط اين نبود ايا من باز هم همين اندازه او را مي خواستم من فكر مي كنم ما اينجا مي توانيم يك كار جالب انجام دهيم بياييم تمام مسايل ثروت وقدرت وشهرت و بگذاريم كنار ببينيم از شخصيت وشعور چه چير مي ماند و بعد به ان اعتماد كنيم
اما در نهايت امر بايد به خدا اعتماد كرد و بدانيم اگر ما در زندگي به كسي بدي نكرديم و خوبي همه ادمها را خواستيم شايد در مواردي ما به انچه مي خواستيم نرسيديم اما قرار نيست هميشه يك جور باشد و در نهايت ما شايسته هر انچه باشيم مي شويم و ان را بدست مي اوريم حتي خيلي بيشتر از ان چيزي كه ما بتوانيم تصور كنيم
گاهي ادم ممكن است حتي احساس درماندگي كند وقتي مي بيني كسي كه دوست داري دردي دارد ولي حتي به تو اجازه نمي دهد كه تو نزديك ان زخم شوي و تو هميشه بايد در يك شعاعي از او قرار داشته باشي نه نزديك او
و چه زخمها ودردهاي نهاني وجود دارد كه ما هر روز از كنار ان بي تفاوت مي گذريم
من دوست دارم اين احساس را به كسي كه دوست دارم بدهم كه من براي هر كسي كه وقت نداشته باشم براي تو هميشه وقت دارم تنها تو هستي كه من هميشه از ديدنش خوشحال مي شوم و تو كسي هستي كه اين باور را در من ايجاد كردي كه مي توان به ديگران اعتماد كردو من اين اعتماد را مديون تو هستم من با تمام نگرانيهام وقتي در كنار تو هستم با تمام وجود احساس ارامش مي كنم من تنها در كنار تو توانستم بر ترسهايم غلبه كنم
مهشيد

Anonymous said...

نه فرزاد جان خيلي خنك بود و خوب نبيد
فرزين

Anonymous said...

به به استاد باز قند عسلم. شما معمولا عنوانهاییکه میاری بنا به احساسته و ربط زیادی به متن نوشته نداره. واضحه که باز هنوز یه احساس قشنگ تو دلت هست استاد

Anonymous said...

شما كجا هستيد؟شما چرا جواب نميدهيد؟
شما چرا موبايلتون را همش خاموش ميكنيد؟

Anonymous said...

آقاي شمس
من اگر بخواهم شما رو ببينيم و در مورد مشكلم صحبت كنم چگونه اينكا رو ميتونم بكنم من يك مشكل عمده دارم و اينه كه همش فكر ميكنم هر چقدر به ديگران محبت ميكنم هيچكش حاليش نيست نه پدرم نه مادرم نه خواهرم نه برادرم نه دختر خاله ام نه دوست پسرم
اين مسئله بي نهايت منو اذيت ميكنه مثلا من توي عمرم دهها بار به خواهرم خوبي كردم و همه چيزم رو ميدهم ولي وقتي من ازش حتي يك خودكار ساده مي خواهم ميگه ندارم و نميده
من اينجا چند وقته كه تمام نوشته هاي شما رو ميخونم واقعا من هميشه گفتم به جز قسمت نظرخواهي كه همش مثل اينكه تمام داستان فقط حسودي به خانمي هست كه شما قبلا باهش ارتباط داشتيد چيزي نميبينم در حاليكه به نظر شما اينجا واقعا دفتر يادداشت شما نيست شما مانند يك جادوگر واقعا بعضي وقتها چيزهايي رو براي من روشن ميكنيد كه من توي هيچ كتاب و شخصي نديدم شما واقعا در سخن و تحليل مسائل مانند يك ساحر عمل ميكنيد بقول خودتان همانند سازي و مثالهايتان بقدري منو به شوق مياره كه واقعا از اينكه بعضي وقتها ميبينم خانمي مثل شبنم با شماست حسوديم ميشه و خيلي تمايل دارم ببينم چه جور آدمي هستيد
شايسته 32 ساله
مشهد

Anonymous said...

ببخشيد اگر مردي با خانمي باشه كه قدر موهاي سرش دوست پسر داشته و به اين مسئله افتخار كنه اون مردي كه چنين زني رو ميخواسته با خودش به خارج كشو ببره چطور ميتونسته به اين زن اعتمادكنه؟
زني كه هنوز مدتي نشده از مردي جدا شده باز با كس ديگه همخوابه ميشود آيا به نظر شما اين شخص ديوانه جنسي از ديدي شما نيست؟آيا بيمادري به نام جنون سكس وجود دارد؟
چنين زني در محيط خارج از كشور آيا ميتوانست به همسرش وفادار باشه و مانند هزارها زن ديگر هم پايش به اينجا رسيد با ديگران نپره؟مد تحصيلكرده و به حساب كسي كه مشاور خوبي هست اگر چنين كاري مي كرد و چنين كسي رو باهش ازدواج ميكرد آيا ان مرد نيز ديوانه نبود؟

Anonymous said...

آرش جان جدي ميگه واقعا چرا در رابطه با خانمهايي كه به قول تو كه هميشه اين اصطلاح رو داري و تنها او ميگويي و شده ضرب المثل كه
She collects boy friends as some men collects ulcers
چرا نمي نويسي اقعا مشكل اين افراد روانيه؟بر اثر ضربه روحي اينطوري شدن؟هورمونهايشان بيش از اندازه ترشح ميكنه؟چون من يادمه يكبار تو به شوخي گفتي اگر ژن خوك توي فردي باشه اينطوريه درسته؟
خانمي من ميشناسم افتخارش اينه كه قدر موهاي سرش با مردها بوده دوست پسرش هم فكر كنم از ايم مسئله مطلع بوده ولي شايد دوست پسرش چون كمي ژن ماهي توش بوده فرقي براش نداشته
اين خانم چون دوست پسرش رو بي غيرت خطاب ميكنه و خائن و نجس و كثيف معتقده اين ادم بي غيرت 10 دقيقه باز خرميشه؟نظر شما استاد گرامي چيه چون من ميخواهم بدونم روزي روزگاري شما جاي دوست پسر چنين خانمي بوديد سرتون رو از خجالت كجا فرو ميكرديد؟خدا رو شكر تو آرش جان اينقدر با شعور و فهميده هستي و انتخابات روي حساب كتاب هست كه هيچ وقت چنين فردي رو انتخاب نكردي كه حرفي رو كه فاحشه هاي كوچه 4 نيويورك هم بزبون بيارن
Hey, you just had a trick ,babe
I think is more rep if you just keep away from hustlers

Anonymous said...

آقاي شمس چرا جواب منو نميدهيد
من گفتم خواهش ميكنم اگر ميشه بخاطر مشكلم يا شما رو ببينيم يا بنويسيد
شما نه خودتون رو آفتابي ميكنيد نه جواب ميدهيد
چرا همه توي اين مملكت توقع دارند خواسته اشون بر آورده بشه اما واسه ديگران اينطوري نيست چرا دست من نمك نداره
شايسته
مشهد