Saturday, December 04, 2010

رابطه قديمي و دوستي

پدر عزيزي بعد از آخرين مطلب من براي سوخت و ساختن كلي چيزي نوشته بود از خودش و خواسته بود من نظر خودمو درست بيان كنم كه آدم توي رابطه بايد وقتي يك طرف خودشو توي مشكل مي اندازه طرف مثلا اعتياد داره طرف زن بازه طرف الكلي هست ودست بزن داره و ما مي گيم بسوزيم و بسازيم مشكل من با اين نوع باور و عقيده هست و سخنان من معناي آن دارد كه با هر مشكلي براي طرف پيش آمد و داشت شما بايد زندگي را نگه داشت و ميخواهد من جاي پسر ايشان  ببينند ميتوانم جواب درست بدهم يا نه

ببينيد ما وارد يك رابطه مي شيم و ازدواج ميكنيم خوب تا اينجا مشكلي نيست و يك تعهد براي خودمون بوجود مي آوريم  و ما قراره تا حد ممكن و تا جايي كه مقدوره و حتي هزينه كردن هر چه بيشتر زندگي رو نگه داريم و كلا يك تعهدي هست كه كمي هم جنبه سمبوليك هم داره كه در زمان سلامتي و بيماري و خوب  با هم هستيم

ولي من حرفم اينه ما توي رابطه و زندگي زناشويي مسئله اي بوجود مي آوريم و به جايي ميرسونيم كه هر چند طرف ديگر اصلا مقصر و مسئول و حتي گناهكار نيست ولي با سوختنش بايد ديگري رو هم بسوزونه بعضي وقتها نظر ديگران و خودمون و مسائلي دخيله .ولي خوب ما بايد قبول كنيم يك طرف مسئله من هستم كه انسان هستم و حق زندگي دارم و دليلي نداره من بخاطر يك سري شرايط كه ما مي پذيريم و قبول و توجيه ميكنيم هر چيزي را خراب كنيم و از بين ببريم

ببينيد ما نظام باورهايمان هميشه مشكل سازه اينكه بايدجدا بشم جرات نكنم حرفي از جدايي بزنم و بمونم تحمل كنم .نظام باورهاي بر اساس توقع و محيط ماست ولي اصلا دليل نمي شه و نميتونم من بگم قبول و خوبه، چون من قبول دارم خيلي چيزها هست جامعه قبول داره و جامعه مي پذيره و حتي ستايش مي كنه ولي درست نيست ببينيد من كسي كه پاي كسي مي سوزه و از بين ميره بهترين مثالي كه ميتونم هميشه بزنم مي گم به گذشته در هند بر گرديد و نگاه كنيد در هند اگر مردي ميمرد زنش را مي گذاشتند با شوهرش مي سوزوندند چون فرض بر اين بود بعد از اين جدايي قرار نيست اين زن زندگي داشته باشه باور اين بود اعتقاد هم اين بود و تصورات هپل هيپويي كه اين روزها حتي تو غرب هم رفته و افرادي مثل چاپرا اين روزها حتي تبليغ ميكنند ريشه در باورهاي غريب و عجيب داره توي مملكت ما حرف طلاق و جدايي از مردي كه عوضيه همينه من قبول دارم ودر هند هم همه قبول داشتند و دوست داشتند كه اون مرد با زنش به آتش كشيده بشه اما درست و خوب كه نيست .اخلاقي و انساني كه نيست.تنها پايه بر يك سنت بر جا و پوسيده بوده من با هيچ كار اخلاقي و انساني كاري ندارم و مشكل هم ندارم ميگيم بايد تحمل كرد مشكلي نيست ولي اگر ماندن بر اساس يك باور پوسيده و بدبختيه من مشكل دارم و ميگم بايد به جنگ اونها رفت

  وقتي معمولا از افراد سوال ميكنم كه چرا ايستادي و تحمل كردي؟ جوابهاي اراجيف زياد مي شنوم ببينيد من اينطور به شما ميگويم شما فردي را داريد يا داشتيد به خودتان پاسخ بدهيد كتك ميخوري و ظلم ميديد و پايش مي سوزي آيابخاطر اينكه داره فرد يك كار   اخلاقي و انساني انجام ميده؟اگر كاري كه فرد يا شوهر ميكنه كاري اخلاقي و انسانيه خوب شما توي اين رابطه و زندگي بمان تحمل كنيد من اصلا مشكل ندارم و جدايي و بيخيالي را هم تبليغ نمي كنم اگر هم نيست بلكه بر اساس خودخواهي و تصورات پوسيده و الكي بي جا و نابجا هست كه اينجاست من مشكل دارم و ميگم بايد به جنگ اونها ميرفتي نه مدارا ميكردي و بكني

ببينيد شما فرض كنيد يك آدمي رفته به دعوا و يك بار بردنش دعوا يا با يك سري باورهاي غير اخلاقي و غير انساني رفته و بعد هم آسيب ديده حالا با اين آسيب مي خواد زندگي ده نفر ديگر رو هم خراب كنه حالا جواب منو منتقدين پست من بدهند آيا بقيه بايد بايستند كه وي زندگي اونها رو خراب كنه؟؟من بعنوان يك شوهر يا هر چي وقتي برم درگير يك سري روابط و فعاليت يا مسئله اي بشم كه فايده اي نداشت و تنها براي خودخواهي خودم اين كار رو كردم حالا بر گردم سراغ تعهد عادي و دوست داشتن يك انسان كه بگم ديگران بخاطر مني كه با حماقتم خودمو از پاي در آوردم بايد به پايم بسوزند و بسازند اينجا خانم و آقا گرفتاري شما ،موندن شما توي رابطه و زندگي هستش

بي نهايت من توي صحبت با ديگران ديديم مردي و زني توي زندگيش دست به يك كاري زده يك كار احمقانه و ابلهانه كه خودشو از پا در آورده و حالا كه خودش با دست خودش خودشو از پا در آورده توقع داره ديگران هم به پاي وي بسوزند و از پا در بيايند

كجاي اين كار خانم عادي هست و طبيعي كه تعهد شما در مراقبت و سوختن و ساختن شما عادي هست؟

پدري كه به نوشته من معترض بودي. ببين، من كسي رو دوست دارم وارد يك رابطه هستم براي وي ما دو تا اگر با هم هستيم و همو دوست داريم بلايي به سر اون يكي ديگه ميايد من پاش واي مي ايستم شايد قدري هم كه از درد وي من چشام خيس بشه كه توي عمرم نشده باشه اما اينو مي شه فهميد اين خيلي فرق داره من به كسي تعهد داشته   باشم كه اسمش هر كه هست من بخاطر بيماري وي كه بخاطر سيگار هستش گريه و زاري بكنم چرا؟چون اين دفعه من درون اين ماشين نبودم كه با هم تصادف كرده باشيم و مسئله سر خودخواهي من و گنه من نبوده ولي اگر كسي ميره بلا يي سر خودش مياره اون وقت من چه بايد بكنم اگر مردي رفته زندگيشو توي قمار توي الكل و دود و توي روابط جنسي با بيماريها گرفتار كرد همه بايد بسوزند و بسازند؟؟چون ما تعهد ازدواج و يا عشقي داريم؟ پدر من جاي پدرم هستي ولي مردي كه بعنوان دوست پسر و دختر هر چي اسمش مي خواد باشه وقتي اساسي ترين اصل رابطه و ازدواج رو بهم ريخته توقع تعهد چيه؟؟بايد به بچه ها و دخترها من ياد بدم كه بياييد بسازيد چي رو بسازند؟چيزي نداشتند

شما مي گيد من بعنوان يك فردي تحصيل كرده و خوش صحبت و ظاهرا بسيار خوش فكر بيام اين تضادها رو حل كنم نه آسون نيست بنا بر اين شما خودتان به زندگي خودتان و دخترتان نگاه كنيد شايد مشكل حل بشه چون شايد بعضي وقتها پايان اين زندگيها به نفع دو نفر باشه افراد برند به جايگاهي كه هستند من رياضي خوبي ندارم پس معادلات چند مجهولي رو نميتوانيم حل كنم

شما از من سوال كرديد كه چطوري بدونم دوست پسرم خودم چگونه مي توانم از يك رابطه اي كه در گذشته بي نهايت داغش رو داشته بيرون واقعا اومده و فراموش كرده و باور كنم تموم شده وبه قول من طلاق عاطفي گرفته و آيا امكان بازگشت براي بار ديگر وجود داره ؟و وي بيان ميكنيد كه دوست پسرش با اون خانم اين روزها تنها دوسته و رابطه دوستانه است و ديگر عاشقانه نيست و هر دو حسي به هم ندارند و حتي گفته بيا موبايل منو پرينتش را بگير چك كن.ولي آيا ترس به بازگشت مجدد اول در رابطه با فردي محكم و سپس بحث را با احتمالات بد و اشتباهاتش ادامه ميدهم

ادامه رابطه گذشته و سوال ازاين به من و شناخت من از هر فردي بستگي داره مثلا وقتي كه من مرد هستم ديگر سوال اينكه آيا حامله مي شه يا نه كه وجود نداره بهتره طرف خودتو بهتر بشناسي چه جور آدمي هست ميگم وقتي ميدوني مردهست كه ديگه سوال نميكني حامله هم ميشه؟نه نميشه.

بببيند شما ايشون رو شايد در اين مسئله شناخت ازش نداريد اين مسئله هست و روزي كه نشناسيش به عشق هم نميرسي سعي كنيد اين مسئله رو حل كنيد

جواب از من ميخواهي ميتونم بگم ميتونه اصلا اين خانم رو نبينه هرگز هم باهش كاري نداشته باشه ولي اگر يك مردي هست كه ويژگيهاي رواني خاص در ارتباط داره خوب ميتونه ارتباط برقرار كنه

چرا قبول نميكنيد شايد هم ارتباط خودش رو با اون خانم به اين علت قطع كرده كه ديگر دوست نداشته ودرست نميدونسته اين هم ميتونه باشه.

بايد طرف رو شناخت چرايي رفتار و چرايي احساس و چرايي همه اينها رو بايد فهميد شما شايد بايد با طرفتون در رابطه با حس و احساستون صحبت كنيد و بعضي وقتها شايد بگيد اي كاش طرف بميره اما نگران نشيد حتي اگر طرف بميره باز اون آدم فقط كنار رفته اين دوست پسر شماست كه با اون ويژگيهاي رواني هست كه سر جاي خودشه

شما ميگيد دوست پسر شما گفته به گذشته من كاري نداشته باش البته حرفي درستي ميزنه ولي افراد بر اساس گذشته ديگران تصميم ميگيرند شما اگر به ايشون بگيد من با 200 تا مرد همخوابه بودم ولي گذشتم به خودم مربوطه براي ايشون فرقي نميكنه؟ تا اينكه با يكي بودم يا دوتا .چرا فرق داره گذشته به كسي مربوط نيست ولي وسعتش و عمقش و چرايي اون به مسئله مرتبط هستش

و مردي كه ميگه من مي خواستم فلان رابطه رو سر فرصت به تو بگم معمولا وقتي بعد از مدتي طولاني كه با هم بوديد گذشت زمان ديگه معني نداره

درستش خانم ،در اين صورته كه كارهاي از اين قبيل را ديگه نكنه و دوم من باورم اينه ابدا دوستي رو بعد از قطع رابطه قبلي رو هم به هر بهانه درست نميدونم چون افرادي كه در گذشتع رابطه عاطفي و جنسي داشتند ابدا قرار نيست بعد از جدايي بهيچ وجه به كار هم كاري داشته باشند و حتي دوست دور ادور هم نيز نميتوانند باشند و عرض من اينه حتي زن و شوهري كه از هم جدا ميشوند كه پنج تا بچه دارند دوستانه ميتوانند تنها رفتار كنند ولي دوستي و رابطه اونها براي بچه هايشان واقعا خطرناكه و وقتي دوتا آدم از هم جدا مي شوند ديگه فلان موفقيتشو تبريك ميگم و سالگرد فلانشو تبريك ميگم معني نداره اين بازيها ديگه مخصوص آدمهايي هست كه با تجاوز به حريم ديگران و اعتباري كه توي دنياي ذهني خودشون دارند دست به اين كارها ميزنند مثلا شما با يك آقا دوستيد شما با اون آقا اگراولين نفر باشيد بهش تبريك ميگيد توقع داريد دوست پسر و همسرتان خوشحال بشه؟پس تكليف اين موضوعها مشخص و روشن هست

بعلت خطراتي كه دوستي بعد از رابطه داره و واقعا خطرناكه من هميشه ميگم وقتي رابطه تمام شد بايد بعنوان مرده اون را تلقي كرد يعني طرف مرده رفته و با مرده بيرون نميشه رفت و بايد خلاص كنيم خودمونو، چون هم براي خود ما و هم براي او و هم براي كسي كه توي زندگي منه و هم براي كسي كه توي زندگي اونه چون توي زندگي من براي طرف من آزار دهند شك بر انگيزنده و موجب سو تفاهم و سوظن ميشه

و چرا وقتي چيزي تموم شده تموم شده. براي همين همچنان ايشون ميتونه تمام حرفهايي كه زده درست نباشه. امااگر هنوز با فرد قديمي رابطه داره كه خيلي هم بوداره

و البته استدلالها غير عادي هست و از همه مهمتر يك اصلي كه ايشون ار قدم اول دوستي با شما  زير پا گذاشته شده اول بايد مي گفت با اين خانم  به حساب دوست من رابطه داشتم و دوم رابطه رو بايد كاملا قطع ميكرد چون دليلي وجود نداره حتي بدون شما هم بايد قطع ميكرد چه برسه با بودن شما و حساسيت شما كه ديگر جايي نداره

و اينكه بگه بيا من تلفنهايم رو به شما ميدم پرينتشو رو هم توجه نكنيد يك سي تومان ميده يك خط ديگه ميخره و از اون استفاده ميكنه و تازه ردي نيست منو ببخشيد ما توي دنيايي هستيم كه قرار نيست به موضوعها ساده برخورد كنيم اگر مي خواهيم شك كنيم

و اگر مي خواهيم يك دقتي به كار ببريم ولي روزي كه من خودمو بخوام گول بزنم ميتونم ولي اين فرد ميتونه شما رو هم دوست داشته باشه ولي استدلالهاش با وجود فردي در گذشته و بودن با وي به شكل دوستانه استدلال درستي نيست

اما مطمئن هستم شما وي را نميشناسيد ولي با دقت به وي دقيق شويد و سعي كنيد وي را بشناسيد







3 comments:

Anonymous said...

ممنون آرش جان. نوشته ی عمیقی بود. درسته با بعضی از مسائل میشه کنار اومد اما وقتی طرف توی زندگی یا رابطه مشکل حادی ایجاد میکنه و مسبب اون مشکل هم فقط خودش هست دیگه نمیشه با بعضی مسائل کنار اومد. چه بسا زیاد دیدیم که گاهی جدایی خیلی بهتر از ادامه دادن رابطه هست. در مورد عدم ایجاد رابطه مجدد هم بعد از ترک رابطه باید بگم واقعا این جزء نوشته هاو توصیه های خیلی مفید توست
ممنون


جادو

شبنم said...

به به زيبا خوب نرم و قابل فهم
خوب جواب ميدي
مرسي

غزل said...

چه زر زرها من كه نظر ندادم تازگي ميگيد شبنم و غزل
بريد كمشيد شما واقعا كه شعور خوندن و درك اين مطالب را نداريد بيخود مي آيي و مطالب اين آقا رو مي خوانيد
ما ايشون رو ديديم و ميشناسيم شما كه هم حرفشو هم نمي فهميد يعني چي