Wednesday, October 06, 2010

رابطه دختر 24 ساله

تو روابط ما هميشه همه چيز جالبه و هميشه درد آور من هميشه در رابطه ميگم با 3 چيز تحت تاثير قرار مي گيرم و بي ترديد به اون اعترف ميكنيم 1.زماني كه از مادرم مي گم و صحبت ميكنم 2.زمانيكه از مدتي كه در ايران نبودم حسم و اهنگها و شرايطم صحبت ميكنم و سوم وقتي كسي كه توي زندگيم از فردي كه دوستش دارم در رابطه با مشكلاتش و خودش صحبت ميكنه من هميشه در اين سه مورد بي ترديد به احساسات مي افتم شايد افراد قيافه من را نميبينند يا من در شرايطي قرار نميگيرم صورتمو ببينند ولي خوب يك چيزي هم منو هميشه عصباني ميكنه برخوردهاي پدر و به حساب مادرهايي كه من نميدونم چي اسمشونو بزارم امروز من يك امار سايت در عرض يكساعت گذاشتم يكي از دوستانم كنارم بود در عرض يكساعت 48 نفر از وبلاگ من بازديد كرده بودند كه 15 نفر انها كساني بودند كه براي اولين بار بازديد داشتند برام جالب بود و سنگيني باري كه بروي شانه ام است و اين سرگرمي من رو به كجا رسونده

يكي براي من تو قسمت نظر خواهيها نوشته كه

خانمي هستم كه از سن 17 سالگي به مدت 7 سال با يك آقايي دوستم و معتقدم كه تا امروز براي شناخت با هم بوده ايم

عذر ميخوام خانم شما ميخواهيد منو گول بزنيد؟دوستي بدون نتيجه براي شناخت ازدواج هم نكرديد؟

البته شما معتقديد شرايط مالي نداشتيد و هر دو دانشجو بوديد درست شكي نيست؟

ولي شما همچنين معتقد هستيد كه پدر شما تنها زود مي خواهد شما به هم محرم و رسمي شويد از همون سن 20 سالگي تا رابطه شما را قبول كند باشه و جالبه كه شما پدر خود را فردي سنتي و دوگم مي خوانيد

آخه عزيز من تو خودت وقتي مي گي پسره شرايط مالي نداره و ما هنوز با شرايط اين آقا خرج منو نداره بده يعني منم مثل پدرم هستم و هنوز معتقدم مرد بايد خرج منو بده!! خوب شايد تا حدي اينو بشه منطقي فرض كرد شما اينو قبول داريد كه مرد من شرايط مالي نداره خوب اين فكر خوب يك فكر سنتي هست اما شما كه به اين اصل معتقدي و قبول داري كه اين شكل شكل سنتي رابطه ازدواج مرد و زنه، اگر اعتقاد داري دختر جان چرا اومدي با يك پسر از اون سن دوست شدي؟؟شما ميگيد 7 سال طول كشيده و شما دوست داشتيد هم رو بشناسيد چه حرف درستي موافقم اما بازم بايد با كمال تاكيد بهت بگم براي شناخت 6 ما و 9 ماه و يكسال كفايت ميكنه شما در سني نبودي دختر جان كه بتوني كسي رو بشناسي يا نشناسي چون شما توي اون سن امكان شناخت از هم رو نداشتيد اونهم با سن كم يك دختر 17 ساله هيچ زمان امكان شناخت نميتونه داشته باشه اينها هست كه بهش ميگن تضاد ذهني در اون سن حرف از شناخت از فرد و پسر اونهم در سن 17 سالگي

يك رابطه قبل از 6 ماه براي ازدواج احتمال خطاش زياده و بعد از 18 ماه بي ترديد طبق آنچه من خواندم بايد ببينيد كجاش اشكاله و بعد از 2 سال شما به همون پدر بد و دگم ديگه نميتوني بگي ما هم رو مي خواهيم بشناسيم حالا مگر بگي من شناخت و ابزار شناخت نداشتم

ببينيد ما بايد سعي كنيم و قراره ازدواج درست داشته باشيم و خوب اگر با فردي كه دوست داريم و اون مار رو دوست داره بايد كمي با هم تعامل داشته باشيم چون به بهانه يك ازدواج ايده ال هم خود را شرر شرر نكنيد كه بي فايده است براي مثال اين داستان مثالي ميزنم در يكي از سفرهايم لباسي را خيلي پسنديدم و دوست داشتم براي خودم آوردم ولي بعلت خريد يك ساعت فهميدم توي شلوغ پلوغي من فراموش كردم كه سايز خودم اون لباس رو بگيرم وقتي به ايران رسيدم ديديم لباس سايز من نيست خوب چه كار بايد ميكردم خودم رو تيكه و پاره پوره كنم كه به لباسي كه دوست دارم برسم ما براي دوست داشتن و سايز اندازه را پيدا كردن قرار نيست خودمونو پاره و تيكه كنيم كه سايزمون بشه لباس رو به كسي دادم كه چون سايزش بود 100 برابر من بهش بيشتر مي اومد يعني ميام لباسمو عوض مي كنم و قرا نيست بدنم رو ببرم كه سايزم بشه و اون لباش توش بره

شروع از اون سن براي شناخت و كل رابطه اشتباه بوده اونهم با شرايط كشور ما و فرهنگ كه شايد درست نباشه كه دو نفر 20 ساله ازدواج كنن و بعدش هم پنهان كاري و دروغهاي شما كه اصلا درست نيست چون ببينيد دروغ و پنهان كاري تو رابطه من هميشه ديديم يك رابطه خوب رو خراب ميكنه و يك رابطه بسيار بد رو خوب جلوه ميده

خانواده ها با عرض تاسف ما رو هميشه در شرايطي قرار ميدهند كه نبايد بدهند يعني سن ما رو قبل از 25 سالگي نميفهمند و توي شرايطي قرار ميدهند كه يا ا... ازدواج كن اونهم ازدواجي كه ميدونند نميتونم بكنم و هميشه هم بي انصافيه چون من نميتونم در عرض نيمساعت خودمو به تهران از مشهد برسونم و مگن سريع لباسو تنت كن يا ببرو تيكه كن .يعني به دخترم و پسرم بگم ازدواج كن در حاليكه شرايط ازدواج و زمان ازدواج ندارند خانواده ها بايد يا بپذيرند كه پسر و دختر كم كم باهم باشيد و در يك فرصت مناسبتر اين كارو بكنيد يا اينكه همون پولي كه داريم خرجشون تو خونه ميكنيم بديم دستشون برند زندگي كنند تا كمي انصاف داشته باشيم

ميديدم هميشه پدر و مادرها ما رو تو شرايطي ميزارند كه دقيقا اين شرطه مخصوصا واسه دخترها كاش روزي بايد كه پدر و مادري اين كار را نكند كه با اجبار براي ازدواج و فشار بياري به شكلي كه وي ميگي يا اين كفش رو انتخاب كن يا پاتو مي برم اين انصاف نيست

شما نوشتيد ما اگه عقد كنيم بايد من 4 سال توي عقد بمونم و قرار نيست اينطوري زندگي كنيم و عقيده داريد كه خوب نيست دوره عقد طولاني بشه و دليل براي من هم مياوريد

به جرات من هم ميگم درسته دوره عقد نبايد طولاني بشه ولي دختر هم از 17 سالگي قرار نيست دنبال شوهر بگرده دختر 17 ساله هم قرار نيستش 7 سال توي يك رابطه با كسي باشه و دختر 17 ساله قرار نيستش كه به خانوادش بگه من با كسي رابطه ندارم عزيز من منو لطفا منوگول نزنيد به من بگو من توي خيابون راه ميرم من اصلا توقع ندارم شما خيس شويد اما نوكرتم وقتي توي استخر و دريا ميري كه من نميتوتنم به تو بگم چرا لباست خيسه.

و در انتها ما شايد با رفتار مادرمون و پدرمون مشكل داشته باشيم من ترديد نداريم كه هرروز ما با اين حس برخورد داريم و هر روز شايد توي دل هر چي به دهنمون مياد دوست داريم بگيم و من خودم برخورد دارم و مي رنجم ولي تازه عده اي ازشما حتي ميترسيد رفتار پدر و مادر شما حتي توي زندگي شما تاثير بزارد پدر معتاد و برادر معتاد ،مي ترسيد مشكل ساز شود بزاريد من آب پاكي روي دست همه بريزم ما پدر و مادرمون همينه كه داريم ، آياما مي توانيم با قدمون كاري بكنيم؟اگر جواب شما اينه كه نه. پس پدر و مادر ما همينه كه هست اگر كسي، كسي رو دوست داره ابدا اين مسائل مشكل ساز نميشه ولي باعث ميشه اين دو نفر اين مشكلات رو كه توي خانواده هست راحتتر پشت سر بزارند و دو نفر ابدا از ايرادات پدر و مادر يكي ديگر ناراحت كه نميشه بلكه باعث ميشه با هم نزديكتر بشن، البته اگر همو دوست داريد ولي مي بينيد پدر ومادر دخالت ميكنند و اشتباه و چرند خوب بله قبول دارم اما من اگر يك 700 بگم دارم و يك 100 و 700 از 100 بيشتره شما ميتونيد به من بگيد مي شه كاري كنم با گريه و زاري كه يك 5 درست كنم كه از همه اينا بيشتر باشه. نه، نمي شه از اين رفتارهاي پدر و مادر بده قبول ولي كارش نمي شه كرد همينه

8 comments:

Anonymous said...

سلام آرش جان. خیلی مطلب خوبی بود. بخصوص اون جملات در مورد پدرومادر. به جرات میتونم بگم تو تنها کسی هستی که چنین حرفایی ازش شنیدم . تو به دیگران یاد دادی که وقتی دونفرهمدیگرو دوست دارند دیگه مهم نیست پدرومادرشون کی هستند و با اونا کنار میان. قبلا هم نوشتی که هیچوقت از طرفت نمیپرسی پدرت کیه. همیشه اون جمله ات یادمه که گفتی مهم نیست پدرو مادر آدم چیکاره هستند، مهم اینه که آدم رو به کجا رسوندن. اینم یکی از عقاید با ارزش تو بود که همیشه یادم می مونه. مرسی

جادو

Anonymous said...

آرش نازنين
چقدر انسانيت و چقدر مهرباني در كلامت هميشه به چشم ميخوره اين ديدگاهت ما رو اينقدر شيفته كلامت كرده كه انتهاي نداره
و با شبنم موافقم كه تو واقعا لنگه اي توي دنيا برايت آفريده نشده
من هميشه ارزوم بود روزي بتونم تو رو از نزديك ببينيم و دستانت رو ببوسم تو اگر ثانيه اي 200 نفر هم نوشته هايت را بخوانند تو هنوز مطلب داري

شبنم said...

بهتون ثابت شد خدا نظير اين مرد رو در سخن و صحبت در مورد مسائل را هرگز نيافريده
آرش به تمام افرادي كه به تو نزديك بودند و حتي دوست دخترات واقعا هميشه حسوديم شده و ميشه خوشا به حالشون كه هر زمان اراده كنند تو رو ميتونند ببينند

Anonymous said...

سلام
آرش مدتي هست كه از همه بريدي و تنهاي تنها براي خودت نشسته اي و انگار كه ديگر از دنياي زنده ها دور شده اي صميمي ترين دوستانت هم تو رو ديگر نه مي بينند نه رابطه اي داريد مشكل چيست؟
ما هميشه نگرانت هستيم

Anonymous said...

سلام
یک چیزای هست در مورد انسانها که همیشه توجه من وبه خودش جلب می کنه احسا ساتشون و انصاف وعدالت شون احساسات ان بخشی از زندگی است که به زندگی تازه گی وشادابی و حلاوت می بخشه و انصاف و عدالت صفتی است که تنها انسانهایی سعی می کنند داشته باشند که می خواهند در محدوده یک انسان شرافتمند باقی بمانند و از خط کشی های ان عبور نکنند کار اسونی نیست اما باور کنید تنها انسانهای اگاه و با قلب های ایینه ای می فهمند اندازه ها رو و می توانند بفهمانند به دیگران
ارش عزیز من می خواستم برای تمام جملاتی که توی نوشته ات گذاشتی تمام انچه که از احساست بود و تمام انچه از عدالت و انصافت بود برای هر کلمه اش یک تشکر را تقدیم تو بکنم تا تو بدونی که برای من و خیلی از دوستان دیگه این نوشته ها با ارزش است من انجا که نوشته بودی برای شناخت یک سال تا 18 ماه کافی است برام قابل توجه بود چون معمولا بعضی ادمها که هدف مشخصی از اشنایی ندارند هیچ وقت این موضوع را مطرح نمی کنند برای انها بد نیست هر چه زمان اشنایی بیشتر بشه اما این جمله تو برای من انصاف و اگاهی تو رو می رسونه که حد رو نگه می داری و در مورد پدر و مادر باید بگم برای من همیشه این باور بوده که پدر و مادر ما اگر بد ترین پدر ومادر دنیا باشند بازم پدر و مادر ما هستند و تنها کاری که ما وظیفه داریم انجام بدهیم احترام گذاشتن به انهاست و محبت کردن به انهاست اما در مورد ان قسمت که نوشته بودی خودمون را شر شر نکنیم و لباس باید سایزمون باشه نه این لباس باید تنگ باشه که احساس خفگی کنیم نه اینقدر گشاد باشه که توی تنمون گریه کنه اما این و هم من اضافه کنم که ما باید سایز خودمون را بدانیم که اگر سایز خودمون را ندانیم خودمون و دیگران را دچار مشگل می کنیم اگر عجله کنیم هم همین طور میشه مثل لباسی که شما گرفتی با عجله و بعد بخشیدی اما من می خواهم به یک نکته ظریف اشاره کنم گاهی ما لباسی که می گیریم اندازمون است اما به مرور زمان ما چاق یا لاغر می شیم اما لباس ما نه......اینجا هم خنده دار است انوقت یکی تغییر می کنه و دیگری نه هر روز با هم می خوابند و بلند می شوند ولی تغیرات رو نمی بینند نگرانی های هم رو نمی بینند به نیاز های هم توجهی نمی کنند روز به روز می بینه شادابی طرفش داره کم می شه اما کاری نمی کنه گاهی درد را نمی بینیم گاهی می بینیم اما کاری نمی کنیم گاهی هم کاری نمی توانیم انجام بدهیم اما به هر طریق بازم باید در موردش نشست و صحبت کرد و باز کرد که ما نشون بدیم که توجه داریم.......
اما در اخر برای خنده شما سعی کنید چاق نشید و شکم نیارید که دنیا ظالمه زشتی های ما رو می بینه و برید داز نشست برید بگذارید سایزتون همیشه اندازه بمونه
مهشید

Anonymous said...

مرسي از نظرات خوبتنون لذت بردم راست ميگن ارش تو خوش تيپ بودي تا خارج بودي و خيلي جدي و اخمو
دخترها بهت مي گفتند غد و مغرور و پسرها ميگفتند بابا اين كيه ديگه همش با همه اخم داره
ولي خوب اگر چاق بشي كمي خوش اخلاقتر مي شي
بچه ها گفتند سنت بالاتر رفته جا افتاده تر شدي و خوشحالم ار نوشته هات واقعا ممنونم تو هميشه زيبا سخن ميگي و زيبايي و بديهاي رو نشون ميدي

Anonymous said...

حالم بد شد از بش تعريفهاي الكي شنيدم.
بابا يكي از اين دخترهارو انتخاب كن ديگه تا دست بردارن

Anonymous said...

ديونه اگه منو انتخاب كنه كه خوبه نميكنه