Saturday, January 01, 2011

مصيبت فرزند بودن

بارها ديديم كه ما در محيط خونه مادر و پدري داريم كه وي وقتي براي چند روز هم كه از يك سفر طولاني پهلوي آنها مياييم ميبينيم كه چند روز با اين خانواده خوب و خوش هستيم ولي بعد از چند روز گاهي اوقات شرايط توي اعصاب ما ميرود بي ترديد ما بعد از چند روز كلا پشيمان ميشويم و جالبه اين پدر و مادر در نبود ما هميشه نگران زندگي من رفتارهاي من پول من و غذاي من نيز هستند ولي واقعا اصل داستان چطوريه؟ و چه جوري ؟اما داستان كاملا مشخصه و آنكه معمولا وجود يك پدر و مادر مضطرب اين دنياي رو براي ما خلق مي كند جالبه بعضي وقتها مثلا با خودمان و شايد با خودتان هم احساس گناه هم بكنيد كه خوب فردا شايد اگه زياد نيامدم كه مادرم رو ببينيم پدرم را ببينيم روزي ميميرندوعذاب وجدان خواهم گرفت خوب واقعا مطالعات و كارشناسان در رابطه با اين پدر و مادرها چه نظري دارند اين پدر و مادر كه معمولا خيلي نگران هم هر لحظه بچه ها هستند و شما بي ترديد فكر ميكنيد كه چقدر به فرزندان خود وابسته هستند

اولا به بچه ها بايد گفت اصلا براي چنين مادر يا پدري حرص نخوريد و ناراحت و عصباني هم نبايد شد چون اگر من خونه شما اومدم و گفتم پام شكسته و نميتونم برم چايي بريزم و كاري بكنم شما نبايد از من عصباني بشويد چون مادر من موجود مضطرب و افسرده كه هر روز يك بازي در مياره اين اهميت نداره مهم اينه افرادي كه در اطراف وي هستند كه ميدانند وي مضطرب و افسرده است به گونه اي اولا بايد كوشش كنند خودشون در اولين قدم اذيت نشوند. در قدم بعد اگر بتوانند براي اين مادر و پدر كاري بكنند بعنوان فرزندي و مقام فرزندي خودشان، ولي قرار نيست ما احساس بدي داشته باشيم البته درسته كه افسرده افسرده كند دل انجمني را و صحيح است كه اثر ميزاره اما ما اگر به ديد يك بيمار بهش نگاه كنيد ديگر نبايد ناراحت شد كه وي مريضه دو مهم اينه كه شما چه واكنشي را نشان ميدهيد

فراموش هم نكنيد نماندن پهلوي يك چنين مادري اصلا روي خودخواهي و بدي بچه نيست ما قرار نيست بر اثر درد و رنج بيهوده ديگران درد و رنج بيهوده بكشيم اين خيلي مهمه بارها هم گفتم .شايد كمي بايد رعايتشون را كرد ولي اگر اونها قرار نباشه قدمي بردارند ما نبايد براشون قدمها برداريم ولي واقعيت اينه كه اينها تنها بازي اكثر مادرهاست كه بلد هستند درست مانند اينكه من يك بوكسور خوب هستم بلند شم و اينو برخ ديگران بكشم و اگر ميگوئيد ورزش ميگيم بوكس يا زبان و فوتبال و بستكتبال نه

اينو بايد قبول كرد كه اين يك بازيه. واقعا يك بازي زندگيه و يك مكانيزم دفاعي هست و يك نوع سياه بازي و حقه بازيه و اينقدر اين بازي عادي ميشه كه شما بايد بدانيد اگر زياد به مادر نزديك بشويد تازه بايد منتظر غم و غصه خواهر يا خطري كه برادر شايد تهديد بكند را هم از وي شنيد و پيام ايشان اين است به من توجه كنيد ،بزاريد من همش تصميم بگيرم، كاري به كار من نداشته باشيد ،مسئوليتي هم انجام ندادم مهم نيست، خوشحال و شاد منو نميبينيد مهم نيست. رشدي هم نميكنم اصلا مهم نيست .شما هم بايد در خدمت من باشيد و كسي هم حرفي نزنه ،كسي زور نگه، به حريم من اصلا كسي تجاوز نكنه، اينها و اين پيامهاي اين بازيهايست در زندگي آدمهاي ضعيف چه زن چه مرد و اينها از كودكي ياد ميگيرند كه ديگران را خفه كنند براي همينه در كنار اين مادر بودن هر زمان نقشي در جهت مثبت و يا حتي يك ورزش و فعاليت و حتي توي جمعي اگر بخواي بري اين فرصتها رو به شما نميده

اينگونه مادرها طبق مطالعات از اين طريق دوست دارند موجودي باشند بتوانند توجه را بگيرند و به ياد داشته باشيد بدين طريق مي خواهند از آسيب ديگران در امان باشند. يعني مادر كاري ميكنه كه از نظر خودش براي خودش فايده داره و در نتيجه باعث ميشه درد و رنج كمتري ببره چون اين بازي يك كاركرد و فايده داره .دقيقا اينطوره كه شما سالها ميري سر كار يا مغازه خودتو باز ميكني چون فايده و نون توش داره مادر نيز با جملاتي مانند من دلم براي بچه هايم تنگ شده من نگرانشون هستم كي ميايد و كجا هستيد در حقيقت داره خودشو از مسئوليتهاي متاسفانه انساني و حتي مادرانه خودش دور ميكنه و حالا ما بايد چكار كنيم؟

ما اگر ميتوانيم و تاثير داريم ميتوانيم وي را به يك دكتر تحويل بدهيم كه وي بقيه راه را كمكش كنه مانند آدم كه آدرس ميده ولي فراموش نكنيد در همين حد غصه بخوريد چون بقيه راه را نميتوانيد وي را كول كنيد به ان آدرس ببريد ولي اگر ما چنين مادري كنارش نميمونيم اصلا نشانه خودخواهي ما نيست چون ما قرار نيست اگر كسي رنج ميبره باستيم كه من هم رنج ببرم چون متاسفانه بعضي وقتها با موندن و بيشتر بليط اين افراد را خريدن فرد عادت ميكنه و كار رو خرابتر ميكنه چون پدر و مادر وقتي توقع و انتظارشون رو كم ميكنند هم خودشون راحتترند و هم اطرافيان و وقتي توقع و انتظارشون رو بالا ميبرند هم كار رو براي خودشون مشكل ميكنند هم براي ما بنابراين توازن رعايت آن خيلي مهمه. بعنوان يك مادر و يك انسان ميشه به وي توجه و نظري داشت و كوتاهي هم نكرد ولي نه اينكه خودمو فدا كنم چون نميشه كسي بگه مثلا من سردمه خوتو آتيش بزن من گرم بشم بعضي وقتها نظرات و گوش فرا دادن به مادر و افراد متصل به وي دقيقا آتش زدن خودمونه آخه بعضي وقتها ميبينيد علت سرماي طرف اينه كه لباس نپوشيده. خوب لباس بپوش چرا من خودمو آتيش بزنم من اگر بگم من سردمه لباش يا خودتو آتيش بزن ميتوانيد محكم بگيد به همه و اطرافيان نخير من اصلا اين كارو نميكنم تو برو لباستو بپوش چون تو لباستو اگر بپوشي سردت نخواهد بود و راه حل درست اينه ما كه نبايد بازيچه دست ديگران باشيم براي اين بايد حد و حدود را بايد دانست منو ببخشيد توي ايران اينه حتي من خودم ديشب جدا با اين مسئله مشكل پيدا كردم اينكه اگر كسي جلوي من دست به بازي يا سياه بازي و حقه بازي زد حالا اطرافيان بايد از من توقع داشته باشند و قراره تنها بر اساس ظاهر مسئله رفتاري داشته باشم كه ديگران صلاح ميدانند هر چند اين رفتار بد باشه مضر و غلط باشه و حتي دردآور و رنج آور باشه و حتي اجازه اين بازي به خود فرد ميبيني آسيب زده و شما هم حس خوبي نداريد نه عزيزان من خودم تحمل چنين سياه بازيهاي ندارم چون من مانند ديشب در اين موارد مانند يك مريض كه پهلوي دكتر ميره وقتي نظرمو سوال ميكنند من ميگم عزيز اين مشكل و بيماري شماست و اين كار رو نبايد بكني و بايد اين كار رو بكني ولي توقع كه حالا تو يك جور و يك كارهاي ديگه و شكل ديگه رو بگو و انجام بده من قرار نيست به درخواست وي توجه كنم و پاسخي بدم ابدا چون من قرار نيست و با كسي نميشينم كه بزارم كار بد حرف غلط بزنه ومنو طفل فرض كنه وديگران رو كودن فرض كنه ومن بعلت اينكه پدر و مادر و قوم و خويش هست و قراره باهشون زندگي كنم و دوست و حتي انسان هستند رنج بكشم من با كسي نميشينم و به دنيا نيومدم كه از رنج ديگران رنج بكشم بلكه من تصورم اينه ما به اين دنيا اومديم كه با توجه به اينكه انسان يك موجود نيازمند هست و براي نبودن اين نيازهاي خودش كه درد ميكشه كمك كنيم هم به خودمون و هم به ديگران كه درد نكشيم و نميريم ولي كسي كه حاضر نيست قدمي براي خودش برداره منم بر نميدارم .

ولي خوب من ميترسم كه اگه امروز كاري از دستم براي مادرم و مادر بزرگم انجام ندم فردا ميميرند و من برام پشيموني داشته باشه و متاسف بشم كه چرا واسش فلان كار را نكردم . بزاريد جواب اين جمله رو من براي اكثر افراد به اين صورت بدم كاملا به عرضم توجه كنيد

من بعنوان فرزند و نوه و پدر بايد هميشه بهترين كارم را بكنم و بعدا هم اگر ديديم اشتباه بوده اشتباه بوده ولي نبايد خودمو اذيت كنم فرض كنيد من مادرم از اين بازيها در بياره و بعد من بهش توجه نكنم بعدش در يك حادثه از بين بره خوب منكه قرار نيست حالا پشيمون بشم چرا در اون موقع كار غلطي كردم ما اگر كار درست و خوب و مناسب رو انجام ميدهيم اينكه آدمها يك روز بعدش خوب بشوند يا بد بشوند زنده باشند و مرده باشند به ما و من اصلا مرتبط نيست. اين واقعا شايد صد ها هزار بار در برخورد با ديگران ديديم گرفتاري عمده ما ايرانيان است انهم توي اين معادلات است كه واقعا اشتباه ميكنيم و آن هم اين است كه پس آينده چي؟

بارها به من گفتند چرا واسه فلان فرد توي زندگيت فلان كار را انجام ميدي بيست سال ديگه بزرگ ميشه و فلا ن حرفو به تو ميزنه من هم ميگم جواب من به وي بيست سال بعد بعنوان پدر برادر كاملا مشخصه و جواب من به اون فرد اينه كه بيست سال قبل كه من اون كار رو كردم درستش اون بود و من فكر ميكردم درستش اون بود برو دنبال كارت.

پس يعني به طور درست اينه كه واقعيت امروز رو با احتمال نا مرتبط آينده نبايد مخلوط كرد و بعد بگيم خوب حالا كار درست رو نميكنم اين واقعا جواب سوال كساني هست كه همش درگير مرگ ديگران هستند كه روزي بميرند و خودشان و ديگرام بخاطر مرگ مادرش و خواهرش شماتت و سرزنش كنند.

جمله اينكه تو كه ادعاي روانكاوي يا روانشناسي ميكني بايد اينطور ميگفتي و ميكردي بي ترديد كمي درست نيست من هميشه امروز كار درست و مناسب خودم رو ميكنم و در حدي كه ممكنه و علم ،عقل و مشورتم رو هم به كار مي گيرم كه واقعيت داشته باشه و عاقلانه باشه و تا حد ممكن كاري بكنم كه درسته و مطمئن باشيد از 10 تا 9 تاي آنها غلط نيست.

و اگر هم كارم غلطه و غلط بوده بعلت اين است واسه چيزهايي بود كه من نميدونستم يا بعدا اتفاق افتاد و جواب چون ما امروز نمي توانيم ولي ميكنيم چون شايد در آينده يك مطلب تازه اي مطرح بشه يا در آينده در برابر اين سوال قرار بگيرم كه بعدش پشيمون بشم واز حالا بيام كار رو غلط بكنم.

من توي زندگيم براي روزم هيچ ملاكي جز كار درست ندارم من بايد با توجه به مريضيم دواي كه خوبه و دكتر با توجه به علمش داده بايد بخورم من هيچ زمان نميام دوايي كه فكر ميكنم پنجاه سال آينده امكان داره بگويند مضر بود نخورم كه داستان ديگري است هر كار ديگر و فكر ديگر متاسفانه اسمش بازي مغز منه كه دلش ميخواد با دنيا ذهن و خيال و تصورات و توهمات زندگي كنند من فقط كار درست خودم رو در مورد اطرافيانم انجام ميدم بيشتر از اين هم نه درسته و نه اخلاقي و نه انساني و بعد هم معلوم شد فلان و بهمان من نميتونم مثلا دوستم رو نميخوام خونم دعوت كنم و نكنم وبعد وي در تصادف بميره نمي شه كه من بگم واي عذاب وجدان كه اگر من چنين و چنان ميكردم چنين مي شد چون ما كه مسئول مرگ و تصادف كسي نيستيم در حاليكه اگر وي خونه ما اون ساعت بود شايد وي نميمرد اما خوب من كه علت و سبب مرگ وي نيستم و هيچ گناه و وجدان دردي هم نبايد داشته باشم و فراموش نبايد كرد كه مسائل نبايد با هم مخلوط شوند چون استدالات از اين قبيل مسائل درست امروز با احتمالات آينده چنان بر هم ريختگي در ذهن ما ايجاد ميكنه كه كسي نميتونه هيچ راه حلي براي آن پيدا كند
























2 comments:

Anonymous said...

اگر ما واقعا در هر زمان بجای اینکه به این فکر کنیم که دیگران چی میخوان و دیگران انتظار دارند ما چطور رفتار کنیم کاری رو انجام بدیم که بنا به عقل و منطق خودمون درست هست دیگه بعد از مرگ کسی دچار عذاب وجدان هم نخواهیم شد.
ممنون آرش جان

جادو

شبنم said...

در افشاني تو ما رو سرمست ميكنه و دلتنگت كه چرا پهلوي من نيستي
من متعجبم تو چگونه اين همه زيبايي رو بزبان و قلم جاري ميكني
ممنون