Tuesday, January 04, 2011

شغل به هر قيمتي

ديشب در رابطه با عالمي صحبت ميكرديم كه مدعي بود آدم ميتونه با مزاياي زن بودن و همسر بودن امتيازاتي را بخرد در هر جايي كه باشد ديديم موضوع جالبه گفتم براش بنويسم.



يك معزل و يك مشكل هميشه شايد در همه جا ي دنيا ديده ام و خوب وجود داره و خيلي جالبه اينكه اين مسئله مرتبط با كارو شغل است و مسخره كه شايد به چشم شماهم بياد گاهي حتي از طرف بعضي افراد تبليغ هم مي شود كه فلاني سختي كشيد بعدش يكي را پيدا كرد و در فلان شركت رفت و استخدام فلان جا شد البته يكبار با طرف بود بعدش حالا تا آخر عمر تامين شده. و هميشه حيرون و انگشت به دهان مي مانم چرا و چطور؟ البته بعنوان يك خانم شايد براي شما پيش آمده باشد كه مثلا آقايي با سن بالا و موقعيت خوب پيشنهادي كار يا پولي را با كار ميدهد كه بي نهايت اغوا كننده است شايد هم تنها يك فرصت تا آخر عمر تلقي شود اما خوب كاردرست چيست؟ اشتباه كجاست؟ فراموش نميكنم زمانيكه دانشجو بودم يك خانم 50 ساله در اوجي كه من واقعا برايم يك دلار يك دلار بود به من پيشنهاد دادكه تمام هزينه تحصيل من را پرداخت ميكند و حتي به من قول داد و جلوي خودم نيزصحبت كرد كه در دانشگاهي كه من دوست داشتم كار به من بدهند ولي در عوض اين كار به قول اونطرفي ها اسكورت وي باشم يعني همه جا كنار اين خانم باشم البته معني سكس نداشت ولي عملا در انتها داشت چندين و چند بار شرايط خودم رو مرور كردم چون در خارج از كشور نه كسي خبردار مي شد و نه دليلي داشت به كسي بگم و براي ديگران هم تعجبي نداشت كه يك پسر 30 ساله با يك زن 50 ساله همنشين باشد و خونه اش رفت و آمد كند تازه از اينها  گذشته من مرد بودم براي مرد كه مطابق اعتقاد و باور ما بد نيست براي زنه خيلي بد بود اما تمام مدت به حرفهايش گوش ميكردم چون ميدانستم خودم معصوم كه نبودم و كلا وقتي ميديدم اكثر مردهاي عرب و پاكستاني هندي و حتي ايراني با مردهاي زن نما زندگي خود را به مراتب بهتر از وضعيت من مي گذرانند و هيچ اتفاقي هم نمي افتد سكوتم سنگينتر ميشد ولي من تا آخر عمر جمله اي به آن خانم گفتم كه باعث افتخارم هست افرادي هستند كه اينجا نظر ميگذارند در اونجا با من بودند و شاهد جمله من بودند مي توانند راي به درستي مطلب بدهند چون هر روز ميبينم توي قسمت نظر خواهيها مي نويسند چون همون خانم براي همين همكلاسيهايم نقل قول كرد و جمله اي كه تا ميميرم برايم باعث سربلنديه هنوز هم وقتي فكر ميكنم خوشم مي آيد و اون اينكه من پول هيج جاي بدنمو تا به حال نخوردم و نميخورم و من آدمي نيستم كه بيام تنمو بفروشم كه پيراهن بخرم و يا پامو بفروشم كه كفش داشته باشم و جالبه خيلي افراد كه از اون واقعه خبردار مي شوند ميگويند اي خر هم يك حال بود هم پول، كي ميخواست بفهمه؟.جالبه!!ولي نظر من در اين موارد واقعا چه اونروز و امروز ؟


ما در زندگي و كار و درس و عشق قرار نيست مسائل را با هم قاطي كنيم هر چيزي جاي خودش را داره چون من ميتونم هدفها و آرزوهايي داشته باشم ولي هميشه هزينه اينها مطرح هست يعني براي هر چيزي هزينه اي است ولي از همه مهمتر بعضي مواقع موضوع انساني من نيز مطرح است كه يك هزينه اي داره كه نبايد اصلا به اون فكر كرد و نزديكش شد و حتي از اون گذشت.


براي مثال مانند اين ميماند من و شما از يك مهموني بيرون بيائيم و من بگم از ماشينم اصلا راضي نيستم پس بيا يك ماشين بدزديم و بريم ولي اصلا به ذهن ما نمي آيد كه ماشيني بدزدم چون از اتومبيلم راضي نيستم چرا؟چون كار من جواب


" نه "مشخص و قطعي داره


چه برسه به كارهايي كه هزينه فيزيكي و جنسي و جسمي داره اين موضوع و اينگونه كارهايي كه براي يك كار تن به يك كارهاي ديگر هم تن دادن موضوعي است كه ميتواند كاملا هر كسي را بهم بريزد و متاسفانه يك جمله خيلي دهشتناك هم وجود داره كه به كار هم گرفته مي شود كه آره "هدف وسيله را توجيه ميكند" يعني روزي كه هدفي دارم هر كاري بايد براي اون بكنم و هر كاري مجازه و موجه كه اصلا نخواهد بود و قابل توجيه نيست


روزي كه فردي بعلت سن و پول در سطحي كه نيست توقعي از كسي و خانمي داشته باشه واقعا يك آدم پررو و پر مدعي و طلبكاريست و يا مرحله اي از خودشيفتگي دارد و تصورشان به اين است كه من بهترينم و هر چيزي هم رو ميتونم داشته باشم و در ادبيات جهان هم نيز هم موجوده كه مثلا مردي هفتاد ساله وقتي عاشق دختري زيبا در شهر ديگر ميشه ميخواد بره جلو و حكايت عشق پيري دارد .ولي جز يك آدم ديوانه نيست كه فكر ميكنه من ملاك خلقتم و زيبايي رو و جواني رو ميتونم داشته باشم


نكته مهم اينه كه اگر كسي اينگونه هست اين آدمها خطرناك هم هست و اگر هم اين افراد شماحس ميكنيد قدرتمند هستند در حد همون محيط كاري هستند نه بيرون و جاي ديگر.


ما كلا در دنيا چيزي در ارتباطات به نام قدرت نداريم تنها چيزي كه داريم ضعف داريم پس همه اگر ضعف نداشته باشند ما آدم قدرتمند نداريم آدم قدرتمند دنيا اگر ما نگيم ضعيف نيستيم اونها هم قوي نيستند.


ولي وقتي من بعلت شرايط زندگيم و نيازم احساس ضعف ميكنم خوب اين احساس قدرت به آنها دست ميدهد كه ميتوانند هر پيشنهادي به من بدهند ولي روزي كه من از طرق قانوني و اخلاقي و درست نتونم به خواسته هايم برسم خوب با خودم ميام تن ميدهم به اين شرايط چون من قراره براي اين كار هزينه بدهم مي ايستم و قبول نميكنم چون در اكثر موارد اين كارها ميتونه خطرناك هم باشه چون اين نوع آدمها بعنوان كارفرما يا هر كسي خطري هستند چون دست به يك مانورهايي ميزنند از همه تا هيچ. يعني بعضي مواقع چنان حقير و كوچك و به پاي التماس ميرسند و گاهي توطئه ميكنند به همه چيز و هر جايي ميرسانند ولي در انتها و آخر داستان بعنوان يك دستمال كاغذي و كاغد مچاله با آدم برخورد ميكنند


براي من توي زندگيم يك چيز مهم بود اينكه به اينجا نرسم كه مانند دستمال كاغذي با من برخورد كنند دوم اينكه من زمانيكه جلوي اون خانم بودم براي خودم درسم هدف نبود بلكه براي من هزينه هاي رسيدن به درس بايد قابل توجيه مي بود و مخصوصا ما نميتونيم روي اصول اخلاقي و انساني پاي بگذاريم كه دكتر يا حقوق بگير شويم يا توي پر قو بخوابيم.


اطرافيان ما ديدند من هيچ زمان آرامشم را با وام و قسط نميفروشم كه سقفي بخرم و زير اون سقف هر شب بخاطر پول و وآرامش وخوابمو بفروشم


بسياري از مردم بدن را ميفروشند تا لباس بخرند و پا رو ميفروشند كه كفش داشته باشند كه چي من پامو بفروشم تنمو بفروشم كه باز بتونم با اون پول و لباس افراد ديگر رو جلب كنم كه بدنم رو به قيمت بالاتر بفروشم براي لباس بيشتر .


مردي در خارج از كشور من ديديم با دختر پولداري دوست بود براي نگهداري اون دختر شب و صبح پسره ميرفت با اين مرد و اون مرد ميخوابيد كه لباس بخره و خوش تيپ باشه تا بتونه اون دختر رو با شيك پوشي خويش نگه داره و من هميشه ميگفتم تو چه مرضي به اين دختر منتقل ميكني و مدعي هستي عاشقش هستي


چيزهايي هست كه ديگه خط قرمزه و نميشه از اونها گذشت من نميتونم يك بار با سرعت با جهت مخالف با سرعت توي خيابون شلوغ رانندگي كنم بگم دانشگاهم دير شده و اگه نرسم امروز زندگيم خراب ميشه نه هزينه پرداخت شده من قابل توجيه نيست و خطري درست نمي شود


ما بايد يك كاري بكنيم كه خودمون بپذيريم و بتونيم به خودمون توضيح دهيم تن دادن براي گرفتن نمره يا كار به هر چيزي موارد توضيح نادادني هست و در اينجا خطر آدمهايي كه ميخواهند پيش بروند نميدانند فرق بين پيروزي هست و بردن وموفقيت


من بارها شده گفتم من كار ميكردم و درس ميخوندم و براي من ماهي پنجاه دلار خيلي مهم بود يا همه زندگيم بود چون من داشتم موفقيتي به دست مي اوردم كه بر طبق سلامت فيزيكي و روحي خودم جلو ميرم و براي همين من معده خودمو سوراخ نميكنم كه موفق بشم و خودمو بر باد نميدم كه عزيز رئيس بشم چون ابلهانه است تازه عزيز رئيس هم شدن ميبينيد دردو رنج فراون خريدم ولي هيچي هم در عمل نشدم .


من قراره موفق بشم نه برنده اونهم با هزينه و قيمت مربوطه


مسئله كار و تحصيل هزينه هاي كم و خاص خودش رو داره براي همين همه قبول ميكردند من شب و صبح كار كنم و درس بخوانم ولي كسي قبول نداشت من براي درس خوندن روي مسائل اخلاقي و خودم پا بزارم و خودمو مچاله كنم تا روي خودم واستم كه قدم بلندتر بشه و به ديگران بگم ببينيد من قدم از شما بلندتره بريد ببينيد زير پاي من چيست خودم مچاله شده و زخمي

4 comments:

شبنم said...

مسئله اون خانم به اين نويسنده كاملا درست و واقعي هست و ما خودمان نيز با ان خانم صحبت كرديم و حتي اين خانم بسيار اصرار داشت نگارنده را بر گرداند شايد هم حاضر بود بهاي بيشتر پرداخت كند ولي وي جواب خودشو داشت
آرش ما هم به جواب تو افتخار ميكنيم و خوب يادمونه

Anonymous said...

موضوع جالب و خاصی بود. متاسفانه این روزا این تن فروشی ها و یا تحمل حقارتها برای رسیدن به یک رفاه موقتی و جزئی زیاد دیده میشه. و جالبه که چنین اشخاصی به طرق مختلف کارخودشون رو توجیه میکنند تا خودشون از نظر روحی عذاب نکشند اما وقتی به خودشون میان که شدن یک برباد رفته.
آرش جان رفتار تو و عقایدت و نوشته هات واقعا جای تحسین داره. اینکه تو حتی در شرایط سخت هم همیشه سعی کردی کار درست رو انجام بدی همیشه برای من یک الگو خواهی بود
ممنون عزیزم

جادو

فرزاد said...

شما كارتون درسته ما در هر دادگاه و مكان علمي شهادت ميدهيم كه گفته شما عين حقيقت مي باشد

Anonymous said...

سلام
واقعا مطلب خیلی خوبی بود هم این موضوع هم نوشته قبلی به نام اضطراب
اینکه انسانها باید ارزش خودشون را بدانند و انسانهای متمدن معمولا از اصول اخلاقی پیروی می کنند و اصول اخلاقی و همین طور مذهبی خطه مشی زندگی را مشخص می کند همان خط قرمز که نویسنده محترم بهش اشاره کرده ونباید برای رسیدن به یک هدفهای کوچک از اصول خود گذشت اگر چه ممکن است مشکلات مقطعی ما را حل کند اما مشگلات بزرگتری را سر راه ما قرار خواهد داد و روزی می رسد که شاید ما بگوییم یاد مشگل قبلی مون بخیر . ادمهایی که شرایط براشون تعیین کننده است معمولا ادمهای سطحی نگر هستند این ادمها ادمهایی هسند که با یک طناب نازک از چاله در می ایند و می افتند توی چاه
اما نوشته اضطراب همه ما کما بیش با این موضوع سر و کار داریم هر کس به نوعی اما با هاش شاید کنار امدیم اما باید بدانیم پی امد های این مسئله انقدر وسیع است که کل زندگی ما و اطرافیانمان را تحت و الشعاع قرار می دهد و این یک زنگ خطر است تا ما بدانیم نباید با بعضی چیز ها کنار امد چون باعث می شه به خاطرش خیلی چیز ها را از دست بدهیم لحظه های خوب زندگی خودمان ودیگرانی که شاید مورد علاقه و توجه ما بودن اما برای ترس فقط باید باهاش رو برو شد تا کمر غول و شکست نترسید فقط اولش ترس داره ولی رنجی که همان اولش به شما می رسه تا ان و جمع جورش کنید و بهش غلبه کنید از زجری که هر روز از فکر کردن به ان می کشید کمتر است اما پشت ان یک موفقیت خوابیده یک تجربه ارزنده که به امتحان ان می ارزد
ممنون از زحمتی که کشیدی