Saturday, August 10, 2013

گفته ها و نكرده ها


بيشتر وقتها با افراد صحبت ميكنم ميبينم شلوار پاچه گشاد قبل دهه پنجاه خودشونو حاضر نيستند پاشون كنند ولي افكار مسخره و خرافات چند صد ساله رو هر روز برام تكرار ميكنن و روش هم پافشاري ميكنند افرادي كه هنوز ياد نگرفتند ديگران بد نيستند ولي كار بد ميكنند افرادي كه بارها ديديم فارسي حرف ميزنند اما صحبت كردن را بلند نيستند فارسي گفتن را براي بيان مطلبشان بيان ميكنند ولي چه بياني

همين انسانها به جاي پدر و مادري تنها دچار عشق و محبت كه نيستند بلكه دچاري بيماري به نام شك و ترديد دچار هستند كه شايد مادر و پدرشان هم دچار بود امروز نگاه كردم 140 پست نوشتم يكي ميگفت تو خودت چرا اينطوري يكي ميگفت تو در گذشته اين بودي تو كمكي نميتواني بكني بله درست بود چون شما اگر نخواهيد كمك و حرف حسابي از من يا هر كسي قبول كنيد عملا من بايد بيام به حقوق شما تجاوز كنم كه شما خوب باشيد و من اين كاره نيستم

در جواب عزيزي بايد بگم من خودم قبول دارم كه  بايد ما گذشته هم را بدانیدم در حالی که کلیاتش مهم است اما جزییاتش را نخواهید بدانید
مبادا بنشینید  و به طرف بگوئيد حالا قصه های قبلی ات را بگو.. چون هر کدام از این ها شما را گیر می اندازد و گرفتار می کند..
بنابراین مطلبی که اهمیت دارد این هست که در حالی که از گذشته باخبریم و به نوعی گذشته می تواند آیینه ی آینده باشد در زمینه هایی ، اما درگیر جزییات نشوید و ضمنا بدانید بیشتر مردم دنیا کاری را که در گذشته کرده اند ،اگر تغییر نکنند می توانند تکرار کنند

ميگوييد من در گذشته مسئوليت پذير نبودم آخه قربون شما برم با چه دماسنجي درجه مسئوليت پذيري من را ميسنجيد؟مسئوليت مانند درجه حرارت بدنه بايد درجه اش مشخص باشه بيشتر و كمترش بيماري و حتي مرگ به دنبال داره اينو كي حاليشه نميدونم فقط درجه حرارت دست كيست و كي خدا ميدونه

توقع چه داريد دي اين نظام تربيتي كه ما رشد كرديم چطور بود نظام تربيتي ما بايد دگرگون بشود ، نظام اموزشي بايد دگرگون بشود ، ما  و شايد شما هنوز در مدارسي هستيم يا دانشگاهي درس ميخونيم و يا درسمون ميدهند  كه اساس ان بر تحقير ، تنبيه شديد و تحقير است ، معلم  و استاد جنبه ي خدايي دارد ، ان چه به  ما وبچه ها مي دهند يك مفاهيم كلي و نظري است ، غالبا جنبه اي عملي ندارد ، با تكرار بي دليل همراه است ، با حفظ مطالب همراه است و نه با درك مطالب ، با نكته سنجي ويژه اي همراه است و نه وسعتي كه به دنبال خودش عمقي داشته باشد .پس توقع داريد من و تو و بچه چي از كار در بياييم نگاهي به خودتان بياندازيد ببينيد در سيستم ديگري رشد كرديد كه اينگونه كلام ميگوئيد

ولي شما نگران نباشيد آينده هميشه نيرومندتر از امروز است. در حقيقت، اين آينده است كه درباره ي ما به داوري خواهد نشست و بي شك بدون هيچ گونه شايستگي ولي مطالب اينجا ميماند و افرادي ميتوانند بفهمند لا اقل خواندم نوشتم و گفتم

چرا چون هيچ كس اجازه نخواهد داد تا از او بلندتر شويم اين فرهنگ ماست همون لباس كثيفي كه بعد از دوسال دور مياندازيم ولي اين فرهنگ را نگه ميداريم كه كسي از من بلندتر نشود درستتر نگويد واي بر ما

بي نهايت خرسندم كه امروز حقيقت يك كالا نيست كه دست تو و من در اختيار تو بگذارم باشد چون اگر بود ارزشش را از دست خيلي از دست ميداد

شما مينشينيد در مورد نوشته من و مردم سالها قضاوت ميكني سوال من اينه آيا واقعا فرصت ميكني دوستشون داشته باشي با اين همه گرفتاري؟فكر نكنم ولي فكر ميكنيد خودتان هستيد نه عزيزان من بدترين حرفي كه كسي به شما ميزند اينه كه سعي كن خودت باشي اين را فراموش نكنيد

 

 

12 comments:

Anonymous said...

سلام
دلمون برای نوشته هات تنگ شده بود خوشحالم که بازم می نویسی گفته ها و نکردها یک زمانی ما دچار این اشتباه بودیم توقع می کردیم که چرا فلان نوشته با فلان رفتار تناسب نداره ولی همه اینها اشتباه بود ما توی جایگاهی نیستیم که افراد را بتوانیم قضاوت کنیم این نوشته ها همه با ارزش بود چه نویسنده اش عمل می کرد یا نه و مفید بود برای کسی که می خواست بدانه و می خواست اگاه باشه چون نویسنده یک هنرمند بودموضوعات زیبایی را انتخاب می کرد و با دانش و اگاهی انها را می نوشت و با عشق و علاقه ای که در وجودکمتر کسی هست به دیگران می اموخت ما باید یاد بگیریم حرف درست را باید پذیرفت
به خاطر تمام انچه نوشتی ازت ممنون هستیم برات همیشه سعادت و سلامت را از خدا می خواهم
مهشید

Anonymous said...

ایول ایوله استاد

Anonymous said...

من فکر میکنم برای نوشتن نباید عاشق بود و شما بنویسید بزارید انکه دوست داره بخونه اونی هم دوست نداره تخونه
اینقدر ننوشتید که سر زدن به این وبلاگ را فراموش کردم

Anonymous said...

آرش خودش بهتر از همه میدونه واسه چی اینقدر کم می نویسه. مطمئنا دلیلش حرف و سخن دیگران نیست چون خودشم گفته هیچوقت بهشون اهمیت نمیده.اون ازوقتی کسی رو که اینجا خیلی وقتابراش مینوشت از دست داد دیگه اینجا کمتر مینویسه.کسیکه من ایمان دارم آرش هنوز ته دلش با وجود تمام دردها بازم بهش وفاداره

Anonymous said...

آره خدا شفاش بده از دوری همین عشق هستش که پوست و استخون شده کم حرف میزنه و اصلا آدم دیگه ای شده اکثر وقتها میبینمش شاید کمی متواضع شده میدونم دیگه از اون آدم مغرور و محکم خبری نیست مرگو میشه تو چشاش دیدی براش فاتحه بخونید
خوب دیگه بقدر کافی تفریح کرده همه جا هم رفته وقت مردن هم هست دیگه شاید دل عده ای بعد از مرگش لا اقل خوشحال بشه
عزارئیل

Anonymous said...

گفتی ازدواج یک واقعیت بیرونیه و عشق یک احساس درونیه برای احساس درونت بنویس ان می خوانه قول داده

Anonymous said...

هرگز نمیرد ان کس که دلش زنده شد به عشق

Anonymous said...

خودت بميري عزرائيل ديوث

Anonymous said...

لبه تیغ
از این رویای طولانی از این کابوس بیزاریم
از این حسی که می دونی ومی دونم بهم داریم
از اینکه هر دو می دونیم نباید فکر هم باشیم
از اینکه تو کجا می ری اگر یک لحظه تنها شی
نه می توانم از این احساس رها شم تا تو تنها شی
نه ان اندازه دل دارم ببینم با کسی باشی نمی توانم
دارم می سوزم از وهمه تبی که هر دو می گیریم
از اینکه هردومون باهم لبه یک تیغ راه می ریم
لبه یک تیغ راه میریم
......
واسه یک روز این رویادارم هر روز می میرم
نه می توانم از این احساس رها شم تا تو تنها شی
.....
احسان خواجه امیری
تقدیم به استاد خوش قلب مریضم که این نوشته ها را باعشق نوشت زود خوب بشی عزیزم نشنوم لاغر شدی

Anonymous said...

رضا رویگری بغض

یه جوری بغضمو بشکن بذار راحت شم از این درد
دلم میخواد بیای اما نمیتونم بگم برگرد
صداتو میشونم اما تو رو اینجا نمی بینم
از اینکه عاشقم نیستی مثه هر روز غمگینم


خیال میکردم از چشمات به این زودی نمی افتم
وگر نه هرگز از عشقم بهت چیزی نمی گفتم
یه جوری بغضمو بشکن بذار راحت شم از این درد
دلم میخواد بیای اما نمیتونم بگم برگرد
صداتو میشونم اما تو رو اینجا نمی بینم
از اینکه عاشقم نیستی مثه هر روز غمگینم

Anonymous said...

تا دیروز فحش خواهر مادر بود تازگیها هم رنگ مرگ پاشیدن شعر و ترانه به هم تعارف میکنن
گوه خورد گفتن لاغر شده چاقتر شده فقط موهاش سفید شده که خوب تو سن پنجاه سالگی سفید هم نشه

Anonymous said...

تو عزیز منی هر جا که باشی فقط مواظب
خودت باش بازم بنویس همیشه به یادت هستم