بعضي ها مي آيند در رابطه با كارهايي كه در گذشته يا امروز كردند شبها دادگاه دروني را تشكيل ميدهند و همش خود را سرزنش ميكنند و همش وقتي يادشان مي آيد يا به خود ميگويند اون بد بود من خر بودم من خريت ميكردم و هزار داستان كه كم و بيش ما با آنها در تماس بوديم
زماني شبها در رابطه با مسابقه اي كه بر حسب اشتباه خود واگذار كرده بودم خود را ملامت ميكردم چون يك شب وقتي رفتم باشگاه يكي از رفقا ديديم عكس منو زده اند به ديواركه دست من پايين هستش و طرف سر پا بلند شده روزها و شبها از اينكه بازي رو واگذار كرده بودم حرص ميخوردم و همش در حال اين حس و و حال بودم كه مردم چي ميگويند روزي هزار بار داور رو مقصر دونستم و پدرم و شرايط رو سالهاي سال اين قاضي دروني دنبال من مي اومد ولي خوب كاري كه من كردم خوندم و شنيدم كه بايد چطوري اين مشكل رو حل كنم و از زنجير قضاوت به ديگري و خود كمي خلاص شم تا نفس بكشم
ولي كلا بسیاری از ما دائما در حال قضاوتیم. وقتی که پشت فرمون نشستم دائما داريم اوضاع رو ارزیابی و قضاوت میکنم. مقصود از قضاوت این است که من تصمیم بگیرم شما خوبید یا بد و کار شما درست است یا غلط و بعد از اینکه به این نتیجه رسیدم که کار شما درسته یا غلطه یا شما بده به این نتیجه برسم که شما آدم بدی هستید و کار بدی کردید و احتمالا مستحق مجازات هستی بعضي اين فكر رو دارن كه ملاك خلقت بشريت هستند و ميتوانند در مورد ديگران و حتي خودشان بدي و خوبي را تشخيص دهند همش هم وقتي گوش كني ميبيني تمام حرفهايشان يك مشت چرند و پرنده
روزيكه مسابقه رو باختم داور و پدرم رو مقصر اين خرد شدن اجتماعي ميدونستم ولي زماني راحتتر شدم اين كه قبول كردم مسئول و مقصر بودم و تمام كه اگر هزار بار یک نفر یک جمله رو به بگه روزی که من این کار رو میکنم˛ فقط و فقط ˛ تنها و تنها مسئول منم. بنابراین دست از این بازی برميدارد . به دنبال این نباشید که تقصیر تو بود. یا مسئولیتش با تو و ديگري بود
و يك بدي كه ما در حق ديگران و خودمان ميكنيم قاضي درون خودمان را فعال ميكنيم اينجا مي آئيم محكمه اي هر شب موقع خواب تشكيل ميدهيم كه واي فلاني چقدر بد بود من چقدر خر بودم من چرا تحمل كردم گول خوردم و غيره يا همسرم چقدر بد بود
در حالیکه وقتی که حرف میزنید آن هم با فردي كه حاليشه می بینید یه خل و چل و دیوونه ای بیشتر شما نیستید. ما به راحتی توانایی شستشوي مغزي خودمون رو داریم البته اگر مغزي باشه كه بندرت يافت ميشود.
شما به راحتی میتوانید خودتون رو گول بزنید. من همیشه عرض کردم . بزرگترین دشمن ما و بزرگترین کسی که ما رو گول میزنه خود ماییم تنها و تنها خود ما هستيم چون هيچ زمان قبول نميكنيم و بفهميم واقعيت چيست و حالا ميتونم باهش چه كنم و چطور باهش زندگي كنم قاضي دروني ما و تنهاي ما يكي از خطرناك ترين قاضي هاي دنياست كه هيچ حكمي جز اعدام افراد نميدهد آنهم دادگاهي كه هيچ زمان نه وكيل دارد و نه وصي و نه دادستان و نه قاتل و مقتول و معترض همشون يكي هستند وعين جنايت است و بايد اين محكمه بهم بخورد
شما حق ندارید با خودتون درباره کار بد دیگران صحبت کنید. هر کی میخواهد باشه. با اون آدم میتونید صحبت کنید من خودم هميشه يا اين كا روو ميكنم يا اصلا ديگه بي تفاوت ميشم واقعا بي تفاوت
شما مطمئن باشید که صد درصد شما مغزتون رو میشویید به گونه ای که در اون شرایط حس میکنید ˛ احساس میکنید ˛ دوست دارید و هدف دارید. یعنی شما درست مثل دادگاهی هستید
که قاضی و وکیل مدافع و دادستان و حتی برخی از اوقات قاتل و مقتول یکیه. از توش هیچی در نمیاد جز بيماري و مريضي
با خود بگوئيد اين كار اشتباه است غلطه و خطاست و من وارد اين گونه دادگا ههاي فردي و دروني خودم هيچ زمان نه ميشوم و نه حوصله دارم
شما میخواید خودتون رو گول بزنید . خودتون رو قانع کنید. خودتون رو به صورتی حالا دوست یا دشمن در بیارید و ماجرا و يك بازي سر تا سرفریبه. ماتوانایی همچین کاری رو نداریم و داريم نشون ميدهيم عملا جز ذهنيات بيمار چيزي نداريم . ما میتوانیم واقعیت رو بریم چک کنیم و بعدا ببینیم باهاش میخواهیم چه کنیم ولی دادگاه نمیتوانیم تشکیل بدیم. این کار همون تنها به قاضی رفتن و برگشتن است.بيشتر ما در تمام عمر همين فيلمهاي نخ نما و پوسيده و خط دار را در شب با كيفيت و صداهاي خوب و با كيفيت نشان ميدهيم و خودمان ميشويم بازيگر زندگي خودمان و مجرم و سفاك و مظلوم خودمان و جالبه هميشه فقط و فقط اگر اين فيلمها رو امشب بنويسيد بعدش سه ماه بعد بنويسيد ميبينيد همه نظرها عوض شده و گناهكار و بي گناه جرمش كمترو بيشتر شده خنده داره و بازيه