Friday, October 21, 2011

من هيچ زمان چنين مردي نبودم


مردهايي كه از اول شرايط براي كار و زندگي و زنشان ميگذارند و از آنها توقع دارند در آمد من اين است تو هم بايد با اين در آمد چشمت كور زندگي كني و كار حق نداري بكني ولو در امد داري اين مرد چه پيامي به شما ميدهد؟ بزاريد بگم.

يعني تو پايين تر از من هستي تو كمتر از مني، من هستم كه مهم هستم.

ما در ازدواج بايد بفهميم كه آيا جدا و واقعا با اين حرفها و شروط واقعا من كمترم؟ و كم ارزش ترم؟ و سوال اين است چرا بايد دختري خود را با مردي هم دم كند كه وي را اينگونه و پايينتر نگاه ميكند؟آن هم از روز اول و شرط كار و حقوق؟

و پيام ديگر از چنين مردي اين است كه تو مطيع من بايد باشي؟ و صادر كننده حكم منم و آيا در دنياي امروز چنين چيزي درسته؟ و اسم اين زندگي يك زندگي سالم و خوشبخته؟نه متاسفم نيست

من هميشه چيزي رو ميگم مردم ما در ايران ياد گرفتند در زندگي مشترك يا كاري يا زنداني باشند يا زندانبان براي زندگي بي دردسر مردها هم به اين نتيجه رسيدند كه بهتر است زندانبان باشند تا زنداني.

و من ميام كسي رو ميزارم تو زندان و خوشحالم كه من زندانبانم. ولي هميشه ميگم و ديديم و باور دارم زندانبان از زنداني زنداني تره و اين برداشتي هست كه سالها مردها سر زنها آوردند و همه يك مشت بچه هم توي اين زندانها متولد شدند و ياد گرفتند برند يا زنداني بشوند و يا زندانبان بشوند .

خارج از اين مملكت چنين نبود من ديديم قرار بين زن و مرد هميشه بر اين بود زن و شوهر با هم سر مسائل با هم صحبت كنند و ببينيد صلاح و مصلحت هر كدامشان چيست؟

زن و مرد مانند دو دست بدن هستند و بايد هماهنگ باشند ما هر دو دستمان مهمه و اگر برام دست چپم مهم نباشه بدني ندارم يعني زن و شوهر مانند دو تا دست يك عضو هستند كه براي بدن كه اسمش زندگي هست بايد با هم كار كنند مثلا موقع رانندگي فرمان بگيرند فكر كنيم كه دست چپ زياد حركت نكن!

روزي كه زن به مرد و بالعكس قراره از اول بگه كه يكي تصميم بگيره ،شما وارد يك رابطه شديد كه فرد ازاول گفته در سطح من نيستي و كوچكتر از مني و كلا يعني اسمش ازدواج نيست اسمش استخدامه با همون شروط.

به چنين آدمي هم به من نگيد دكتر هست و فهميده هست فهم هيچ وقت عبارت از زورگويي در

آن نيست بلكه پذيرفتن برابريست توي دنيا امروز فهم يعني عزيزم همسرم ما مشكل داريم با هم صحبت كرديم به نتيجه برسيم با هم به نتيجه ميرسيم نرسيديم كمك ميگيرم و فكر و مشورت ميگيريم ولي دليل پزشك بودن و دكتر بودن دليل حسن نيست ما قرار نيست از شونه كسي بالا بريم كه قدمون بلندتر بشه.

البته بي ترديد ما در مملكتمان وقتي به دخترهايي ميرسيم كه ميگويند سنم داره بالا ميره ديگه دير شد بايد ازدواج كنم ترشيده شدم مردم ميگن چه شده؟ پس ميگرديم يكي را پيدا كنيم ظاهرش و كارش موجه باشه باطنش هم اصلا زياد مهم نيست

ولي خوب خطرناكه. ما توي دنيايي هستيم كه آدمها قرار نيست بدون عشق ازدواج كنند اگر اينكارو بكنيم توي اين ازدواج مانند بدني هستيم كه استخون نداريم.

زن و پسري كه ميگه من بايد ازدواج كنم داره دير ميشه من كاملا قبول ميكنم كه اطلاعات علمي و منطقيش به خطا رفته يعني فردي هست كه چيزي رو ميخواد كه در دراز مدت باعث درد و رنج و پشيمانيش ميشه ترديد هم ندارم.

من اگر روزي به اين نتيجه برسم كسي رو دوست دارم كه هم تحصيلكرده هست و هم فهميده زماني وصف فهميده را دارد كه من اينقدر ايمان دارم كه فهميده هست كه انتخابي ميكنه كه در جهت راحتي و اطمينان من خواهد بود و هيچ زمان صدمه اي به من نميزند مثلا وقتي من بدونم شما به من ميگويئد بيا بريم اين رستوران اينو بخور و بعدش فلان جا و من قبول ميكنيم چون به اين نتيجه ميرسم وقتي اين علم را داشتم حتما چنين ميكردم كه تو الان مي گويي. تا اينكه من بگم طرف پزشكه و فلانه ولي ميزنه توي سر من كه بشين نكن و نرو تا من بهت نونتو بدم پس من بايد قبول كنم با فردي در تماس هستم كه كه تا روزي كه بهش نياز دارم اوضاع مرتبه غير اين مشكل داريم كه يك فرد فقط بايد تصميم و انتخاب كنم يعني من روي مهرباني وي نميتونم جز نياز خودمو مرتبط كنم

مسئله اينه كه بعضي وقتها ما فكر ميكنيم زندگي خوب يعني كار و مدرك داشتنه

نه عزيز اين توي انتخاب ربطي نداره در حاليكه ما درس و كار را براي زندگي مي خواهيم نه بيشتر.

اون چيزي كه اهميت داره و من باور دارم در اصلي هميشه عشقه و بعد از آن ارتباطه و چهارچوب رابطه و ارتباط كه جدا مهمه نه رابطه رئيس و مرئوس و بعدش هم توافقات با هم مثل محل زندگي ياتعداد بچه و نوع زندگي و در انتها هدف مشتركه و فراموش نكنيد يكي هم اين وسط كه نبايد فراموش شود حرمت است كه يعني همو دوست داريم و نه بالا پايين هستيم و يك بدن هستيم و يك آدم بهتر و برتر ميسازيم و نه چهارچوبي كه من بهترم افرادي كه ميگويند من تصميم گيرنده هستم فقط مزايا ي براي خودشون فكر ميكنند دارند و يا ترسو هستند فقط همين


 

Sunday, October 16, 2011

تلافی و بد دهنی

آیا ما باید واقعا با افراد و دیگران مقابله به مثل کنیم در جواب بدی یا توهین؟آیا واقعا اگر مثلا پدر شوهر من اومد خونه من بهش

بی احترامی کنم چون به پدرم بی احترامی شد یا مادرم؟افرادی که حرفهای یک من غاز می زنند باید جواب آنها را من یا دیگران به همان تندی بدهیم؟

افرادی هستند که بیایند به اطرافیان ما توهین کنندو حرفهایی بزنند که تنها و تنها از گرفتاری خودشان می آید

افرادی که اینقدر معلوم است درگیر افکار بچه بازیهای خویش هستند که متوجه نیستند کلامی را که شما بیان میکنید من دارم

می خوانم و بارها هم گفتم به من ربطی ندارد دیگران از وجودشان چی بیرون می آید و چه میگویند من تنها و تنها مسئول زندگی خودم و عمل به چیزیهایی درسته فکر میکنم هست که تنها امیدورارم به ده درصد اون که درست است عمل کنم

البته من گذشتی در مورد افرادی که بد و توهین میکنند ندارم. من فقط قرار نیست کار بد و اشتباه بکنم و ربطی هم به گذشت من یا عمل زیبای گذشت ندارد من قراره وقتی باور دارم که یک کاری خوب و درسته رفتار درست رو داشته باشم من که قرار نیست که چون کسی کار زشت میکنه آزادی حرف و کار زشت داشته باشم یا فردی حرف زشت میزنه من هم بزنم.

من قرار نیست اگر کسی کامنتی زشت و بد و حتی سراسر توهین میزنه ابدا قرار نیست من نظر خودمو در مورد کسی عوض کنم

من اگر کسی اومد به من توهین کرد و تهمت زد تلافی کردن کارش توسط من را میدانید چطور باید تعبیر کنید اگر من تلافی کنم؟

بزارید بگم اگر تلافی کردم یعنی من همون آدمی هستم با افکار بد٫ عقده ای و سر تا سر درونم کثافت و بی خانواده بدون هیچگونه سواد و زندگی آروم که میام می شوم مانند وی فقط با یک فاصله زمانی .

مثلا تو یک روز قبل به من گفتی من روز بعدش به تو میگم ولی شبیه و همانند تو عمل میکنم.

من عقیده دارم جواب های رو نباید با هوی داد

حرف بد کسی بزنه اولا چه اهمیتی داره؟

دوما :من قرار نیست بیام در مسیر اونا حرکت کنم یا حتی بدتر و علت بدیش اینه فردی که میاد حرف زشت و بد میزنه و توهین به هر فردی در زندگی من میکنه علت کارش ده دلیل دارد شامل مشکل روحی٫ روانی٫ زندگی بهم ریخته ٫بیکاری٫خانواده نا همگون٫بچگی بد٫ و هزار دلیل داره که مثلا میاد به من یا کسی توهین میکنه اما اگر من بیایم جواب فرد را بدهم از اون بدتر عمل کردم چون من تنها به ده دلیل وی این کار نادرست رو انجام نمیدهم من تنها به دلیل یک کار بد وی این کارو میکنم

آدمها حق دارند به من حرف بد بزنند تنها و تنها دهن خودشونو کثیف میکنند و آرزو آنها هم متاسفانه باز هم با هزار تاسفم میگویم توقع آنها این است که من اینقدر ابله و بیمار و گرفتار باشم که فکرمو و دهنمو و ذهنمو با دهن کثیف و افکار کثیف اونا کثیف کنم منو جدا ببخشید من این آدم نیستم شما بیایید به دختر من با هزار دلیل هر تهمت و هر حرفی بزنید من قرار نیست حتی فکرم درگیر بشه حتی به دخترم اطلاع بدهم چه برسه فکرمو مشغول کنم من به فکرم و گوشم و مغزم اجازه ورود اون کثافتها رو نمیدهم کاری که من میکنم بی اعتنایی است و از همه هم میخواهم در بیشتر موارد بهترین کار همین است دلیلی ندارد اگر سگی پارس کرد شما هم بیایید بیرون و بخواهید بیشتر از سگه پارس کنید من قرار نیست با سگانی که پارس میکنند درگیر شوم و اگر سگی گازی گرفت من بیایم دندانهایم را کثیف کنم و سگ را گاز بگیرم.

تمام بزرگی ما و انسانها به این است که کسی که رفتار بد دارد ما رفتار مناسب داشته باشیم و گرنه با کسی که با من مهربان است مهربان باشم شاهکاری نیست ابدا شاهکاری نیست تمام بزرگی ما به رفتار درست ماست شاهکار این نیست که اون حرف خوب بزنه شما هم حرف خوب بزنید ما باید برای خودمون یک اصول و حدود و استانداردی قائل باشیم

با گفتگوهای بچگانه و کودکانه توی دست و پای کسی بپیچیم که بیایم یک قسمت مسئله بیمارگونه خودمونو درست کنیم شاهکار اینه میخوای منو درست کنید بیائید یک چیز خوب بسازید نه اینکه من کاملا مطمئن شوم که شما یک فرد خوب را خراب میکنید چون من هیچ زمان نمی آیم انرژی خودم را صرف یک چیز خراب کنم پس امروز دارم نیرو و انرژیمو میزارم صرف چیز خوب بشه آزاد و خوشبخت باشید و آزادانه عمل کنید

آزادی یعنی من دیگر گرفتاری رفتار و کارهای کودکانه نیستم من بخاطر رفتاری که در جوانی و شوهرم یا اطرافیانم دارند بخیل و حسود و بد جنس نیستم و من بخاطر رفتار و حسهای دیگران تبدیل به یک موجود بدبخت و کینه توز و بدجنس نشدم و بلافاصله بخوام به همه چیزی بگم ما باید روحیه مهربان و با اصولی که قبول داریم باید زندگی کنیم نه با معیارها و اصولی که کسی فکر میکنه

من پای کار درست می ایستم تنها همین کار را میکنم اینکه هدف وسیله را توجیه میکند این جمله یک فاجعه است اگر شما هدف خوب دارید باید از راه خوب برید تا وقتی به خوب رسیدید همه توش خوب باشند ولی ما برای هدف خوب از راه بد بریم و خودمونو خراب کنیم گیرم به هدفم رسیدیم اون هدفو خراب کردیم اگر تازه هدف خوب باشد که جای حرف و حدیث دارد وقتی ما به کسی مانند گاندی و نهرو به جایی میرسیم میبینیم ما اساس را بر خوبی میزارم و فقط کار خودم می کنم

روزی که شما بخواهید کسی را خراب کنید اگر هم بتوانید تنها یک عده افراد مریض و بدبخت تحت تاثیر قرار میگیرند که نه حرفشون مهمه نه نظرشون .

ما توی زندگی راه درست میرم و اینکه به کسی جواب دهیم انتقام بگیرم ٫درستش کنیم٫ دهنشو سرویس کنیم٫ ادبش کنیم٫ توطئه کنیم اصلا کاری نمیکنه ما که اصلا چنین انرژی نداریم روزی که ما فکر بد میکنیم به خودمون آسیب میزنیم

هیچ کس تا به امروز نتونسته دیگری رو اذیت کنه بدون اینکه خودش اذیت بشه ما سر چاقویی که توی شکم هر کی بکنیم تهش که بدتره توی شکم خودمون بیشتر میره یک ادم سالم و موفق کسی است که دنبال زیبایی هست و کارش افشا کردن کار دیگری نیست چون وقت و بیماری نداره

توی زندگی اگر ما به 10% چیزی که دوست داریم و عمل کنیم برنده تر هستیم تا کسی رو آدم کنیم من قراره توی ماشین درها رو ببندم و از خودم محافظت کنم و دلخوشی من این نباشه که من 100 تومن ضرر خوردم اون 200 تومن ولی من کار درست روانی رو میکنم