Saturday, July 31, 2010

نظر به يك نامه و خواسته

من هميشه يك كاري كه توي زندگيم انجام ميدهم اين است كه اگر كاري اشتباه كردم بي ترديد حتما اينقدر مرد هستم و بودم بگم من اشتباه كردم و معذرت بخواهم تا به حال هيچ زمان نشده كه قبول كنم فردي هستم كامل و ميدانم و هميشه هم گفتم كه ناقص هستم پر خطا هستم و باز هم خطا خواهم كرتا امروز هميشه گول خوردم و گول خواهم خورد و من كلا شايد افتخارم اين است كه يك بزرگ گول خورم نه فردي كه گول ميزنم .
دوست عزيزي نظري و نامه اي در مورد من به دست من داد و من كمي با خودم فكر كردم و ديديم شايد توضيحي اينجا بدهم و اشاره اي داشته باشم و معذرت بخواهم از اشتباهي كه ميكردم كه فردي را با نظرات ديگران مي رنجاندم چون من هميشه فكر ميكردم من كه اهميتي نمي دهم بزار ديگران هر چرندي از من مي خواهند بنويسند اما من هميشه شايد در نظر نگرفته بودم كه فردي ديگري و افرادي رو چنان آزار دادم كه هم برايم عزيز بودند و هم هستند و اين عزيزان من روزها فكرشان درگير حرفهايي بود كه تنها برداشت افراد از زندگي روزمره ، آهنگي كه من گوش ميكردم بوده زندگي من هميشه در كليات يك جور بوده افراد چيزي ميدانند كه من بهشان گفتم و وقتي چيزي نگفتم خودشان با ذهن خلاق خودشان ميسازند اما مي خواستم به اين اشاره كنم كه خيلي گرفتار هستم ولي از اين به بعد قسمت نظرات رو طوري جلو ميبرم كه فيلترش بي نهايت بيشتر باشه ولي خوب پشت پرده تمام نظرات افراد را خودم ميخوانم ولي درست مانند ايميل شما هر حرفي كه بخواهيد به من ميتوانيد بزنيد من مي خوانم ولي ديگر نميزارم بالا بياييد كه ديگران بخوانند افراد قيمت اعصابشان براي من بيشتر از تمام وبلاگم است و كتابهايم است

شما ميتوانيد نظر خود را در مورد متن من بنويسيد ولي هر چه در مورد من حرفي خصوصي به من توهين ايميل و فحش داريد باز بزاريد من ميخونم اما نميزارم بالا بيايد كه ديگران نيز بخوانند من مطابق خواسته شما دلم خواست جواب ميدهم نخواستم جواب نميدهم خواستم به ايميل شما جواب ميدهم نخواستم نميدهم ولي ديگر متني كه من ببينيم در مورد افراد احساس آنها و اراجيف عده اي و خانم و آقاي كه مي آيد با كلام در مورد چيزي كه علم ندارد دهان خود را باز ميكند و مي خواهد مطابق و فرمت متن من عقده هاي خويش را خالي كنند يعني چي؟
اگر می خواهی بگویی این متن بد است بنویس بد است و استدلال کن که بد است تا از تو یاد بگیرم. تازه آیا تو بیشتر از من زندگی کرده‌ای که بخواهی به من درس زندگی بدهی؟ بیشتر از من جان کنده‌ای ؟.... دیگر چه بگویم؟ کدام جنبه از زندگی و کار نامه‌ات حجیم‌تر وپر بارتر از من بوده؟
من متني نوشته ام، به این چه ربطی دارد که اینطوری القا کنی که به فلان تصنيف و فرد دارد و منظورش تو بوده‌ای؟ ای بابا این تاسف برانگیز است. ممکن است زندگی من به قد نوشتهایم نباشد و نوشت‌هایم جلوتر اززندگی خصوصی‌ام باشد. امااین‌ها نباید باهم قاطی بشود ویک جاهایی مدال مطالعات من رااز سینه‌ام بکنی، تن من ودست‌های خودت را خونین کنی و منظره‌ای زشت بسازی
شما دنبال این می گردی که اسم هر كس در گذشته را کنار اسم من بگذاری تا شبهه خیانت را مطرح کنی. اینها کلک است ....شک ندارم این مطلب را نوشتی تا خودت را بزرگ کنی

عده اي مي آيند ميگويند با اين نوشته ها ما به زندگي خصوصي تو مشكوك مي شويم و ميخواهيم در مورد زندگي و موارد تو بدانيم اما عزيزان من این را با قطعیت می‌توان بگویم که دوست دختر و كسي كه من دوست دارم ، کسی که آن بالا دارد به من توهين ميكند نبوده است و نیست. عشق من كسي بوده و همان است که توی خانه و همه جا كنارم بوده نه فردي كه مينويسد به آن ادبيات من وي را نميشناسم

فردي اومده نظر داده كه (شما آقای شمس یک زندگی جنجالی داشته‌ای و این راباید بپذیری. شاید مثل خیلی‌ها زرنگ بودی که آب از آب تکان نخورد

به نظر اين بنده سر تا تقصيربه هر حال شما دچار عارضه دلتنگی شده‌ام. شايد شما قلب‌تان پوست پیازی شده و الا در زندگی روزمره‌ای که من می‌بینم، کسی تعابیری مثل «رفاقت» را تا این اندازه جدی نمی‌گیرد. سلام و احوالپرسی و احترام متقابل. راضی هم هستند. البته بدشان نمی‌آید اسم این رابطه را رفاقت خيلي نزدیک با من بگذارند، اما همه می‌دانند زیاد جدی نیست و کمبودی هم حس نمی‌کنند. انها هميشه در زندگي و رفاقت اجازه دارند از یکدیگر متوقع باشند. شما دچار این ضعف یا امتیاز هستید که به این عوالم خیلی حساس باشید، حساسیتی که تا امروز ابزارتان شده برای کارهایتان به هر حال شما تا پایان عمر به این حسرت خواری محکوم هستید
نه عزيز من اگر من آرش هستم ميدانم همه چیز ما بیرون خانه و با هم بود. پس هر آنچه بود در همان کوچه و اطراف بود. حالا اینجاست که رفاقت می‌شود بزرگترین حکم. یعنی وقتی زندگی می‌رود تو کوچه، اصل و زندگی تبدیل می‌شود به رابطه. رابطه با رفقا .رفقاي كه هر كس جور ديگر برداشتي از ما زندگي ما ميخواهد داشته باشد و از شنيده هاي ما و حتي سي دي و علاقه هاي ما
از من خنداندن ديگري بر نمي ايد طوري نيست خودم هم زياد نميخندم من ميدانم چه ميگويم و چه مي  نويسم و اينقدر در مورد تيراندازي به افراد با سخن مهارت كسب كرده ام كه كنون مي توانم در ميان توده اي از پرندگان كه آسمون رو سياه كردند طوري تيراندازي كنم كه به هيچ كدامشان نخورد دليل عدم مهارت من نيست ولي مي توانم طوري هم بنويسم كه اگر شليك كردم به هدف بنشيند و فقط پرنده من از سخن من احساس تير كند
این حرف‌ها نمی‌تواند به من کمک کند و متاسفانه گاه نظرات حالت عصبی و بی‌ادبانه پیدا می‌کند که ناشی از بی‌منطقی نویسندگانش است اما من سال‌هاست که بی‌ادبی‌ها را فراموش کرده‌ام. برخی از این منتقدهاي نظرات، در تاریکی ایستاده‌اند و در شرایطی که من در روشنایی‌ام، دارند با من حرف می‌زنند. همه چیز من را هم می‌دانند، گویی بغل من هستند اما من آنها را نمی‌شناسم پس اين چه بازي است كه من دارم با قسمت نظرات براي ديگران و نه خود پياده ميكنم
کسانی که من را دوست دارند، دوستم داشتند و پایم ایستاده‌اند ومن هم می‌فهمم که چه کسانی دوستم دارند و پایشان می‌ایستم. می‌دانید به نظرم من نمره 20 خودم را در زندگي گرفته ام بيشتر از اين سهم من نيست و نبوده من قدري كه ديگران خوشبخت بوده اند خوشبخت بوده ام و قدري كه ديگران درمانده من هم بوده ام واز هيچ كارم پشيمان نيستم و نبودم منت وقت و عمرم و پول هم به سر كسي ندارم من از دادن همين چيزها خوشبختي رو به دست آوردم ادمي كه منت اين چيزها رو توي رابطه ميگذارد هميشه درمانده تنها مي ماند

چون هنوز الفباي دوست داشتن را ياد نگرفته اند و اعتياد دو معتاد را سالها به هم و ترك اعتياد يكي در زماني با مواد فروش ديگر را به حساب شناخت خود از عشق و علاقه نزاريد عشق و دوست داشتن با اعتياد و داستان مواد فروش و معتاد چه 8 ساله و چه 10 ساله رابطه اش منت گذاشتن نيست ما كي ميخواهيم يكبار آب به صورتمان بزنيم و ببينيم از اين طرز زندگي آخه اگر چيزي در مي امد خوب يك طوري ميشد

اصلا نياز به تن و لوندي هم نيست اينقدر انسان موفق و و خانم ديديم كه بدون رفاقت در محيط كار به همه جا رسيدند كه حاضرم ليستشان كنم اراجيف رو هر بچه اي ميتواند بزند
خلاصه :نظر ميزاريد منت به سر من ميزاريد من ميخوانم از خط اول تا اخر ولي ديگر جنبه عمومي به آن نميدهم و كسي نميتونه نظر كس ديگر را بخواند جز من و تنها زماني چاپ مي شود كه تنها و تنها در مورد متن باشد ولو اينكه 3 تا نظر باشد مرا بس بقيه را تنها من ميخوانم تا عزيزم آزرده  نشود

Monday, July 26, 2010

You are always on my mind

 نميدونم چراكمي روي مود خوب نيستم ولي نميدونم چيزي مينويسم شايد حرفهايي باشه و جوابي
من در رابطه با محبت و جبران و توقع باشد و اينكه حتي خودم سالهاست واقعا چطور عمل كردم
من اگر كسي بهم محبت ميكنه هميشه در صدصد جبران بودم و هستم
ولي اگر كسي روزي محبتي ميكنه و انتظار جبران داره ديگه اسمش محبت نيست و اسمش معامله هست
من اگر كسي به من محبتي كرده هميشه وظيفه اخلاقي و انساني من اينه كه جبران كنم آن را بياموزم محبت ديگران رو شما رو به ديگران بگم و اين محبت را بعنوان كار خوبي كه انجام شده در مورد ديگران اعمال كنم
ولي اينكه من به كسي محبتي كردم يا ميكنيد و منتظر باشيد كه براي شما يك كاري بكنند اسمش هست معامله و باز كردن حساب هيچ عيب و ايرادي هم نداره كه انتظار جبران داشته باشم من 5 تومن ميدهم و ميگم فردا اين 5 تومن رو به من پس بدهيد خوب البته اسمش معامله است ولي اگر من 5 تومن به شما كمك كردم كه هميشه ميكنم من ديگر توي عمرم تا كنون انتظار جبران نه از كسي و نه شما نه حتي خداي جهان و جهانيان ميتونم داشته باشم
ما اگر انتظار محبت و جبران داشتيم اسمش ديگه محبت نيست اسمش هست نان قرض دادن معامله و بايد بدانيد كه ديگه دوستانه برخورد كردن نيست خصمانه هم البته نيست ولي معامله هست با مشخصات معامله  ما نند خريد از مغازه اگر شما 100 تومن بدهيد ولي 50 تومن جنس برداشته باشيد خوب ميدانيد كه چي ميشود 50 تومن بر ميگردانند و در مقابل 50 تومن هم كالا ميگيريم
براي همين كساني كه در زندگي چه در ارتباط با دوست دخترشان و حتي بچه هايشان و خانواده انتظار بازگشت و برگشت دارند هر چه كه باشه  اسمش معامله هست
براي من هميشه و هميشه معني دوستي و كار خوب اگر براي دوستم كردم تنها بخاطر اينكه خوبه ميكنم چون تنها به خودم نشون بدهم كه خدا رو شكر توان و قدرت اين رو دارم كه يك كار خوب براي فردي كه دوستش دارم بكنم و كردم و خريديم هيچ زمان هم توقع تشكر هم نداشتم و كسي نديده حتي به زبان بيارم كردم ولو اينكه درش رنج باشه
چون معني عشق و دوستي و ايثار همينه تنها همينه
چون از طريق يك كار خوب كه تو رو خوشحال كرده اين من بودم كه بهره بردم يعني روزي كه من عضله و ماهيچه هاي بدنم را حركت بدهم اين من هستم كه قوي ميشوم
روزي كه چيزي كه جنبه خوب داره آگاهي و علمم را به كسي ميدهم محبت و عشقم را به كسي ميدهم نظر و راهنمايي خودمون را به كسي ميدهيم اين ما هستيم كه قويتر ميشويم اصلا بهترين طريقه ياد گيري ياد دادن هست
بيشترين زماني كه محبت داشتم زماني بود كه محبت بيشتري خرج كردم دقيقا همانند شرط داشتن عضله قوي كار با اون عضله است
براي من اين واقعيت خلقت است من هميشه سپاسگزار افرادي هستم كه گذاشتند بهشون محبت كنم و به من فرصت دادند
هيچ زمان به ياد ندارم از اين وسيله به عنوان بازي و دون پاشيدن و دام گستردن استفاده كرده باشم چون وقتي كسي اينطور ما رو دعوت ميكنه بي ترديد مشخصا انتظاري داره و خوب وقتي هم انتظاراتم بر آورده نشد بگم به من نامهرباني كردي
توي ايران ميبينم شخص رنج ميبره دو سه روز حالش بده بعدش يكي رو دعوت ميكنه خونه اش كه نميخواد
بعدش شب تمام مدتي كه وي اونجاست احساس خوبي نداره كه مبادا چيزي خراب بشه و تازه فردا همش منتظر تلفن هستن كه ببينيد چي گفتيد اين رابطه معلومه كه من اگر اينطوري هستم فردي گرفتار و بيمار هستم كه مبتني بر عادت كاري رو ميكنم يا آدمي هستم كه برنامه هاي ديگري دارم يا از سر بيكاري و بيچارگي كه كسي بايد خونه ام بياد و بره اين كارو رو ميكنم
ولي اگر ما كسي رو دوست داريم و ميخواهيم با اون آدم باشيم و ايام خوب و خوشي داشته باشيم آدم با اشتياق ميخره و ميپزه و آن ايام خوبه و اميد دارم كه اون احساس خوبي داشته باشه چون من چنين حسي رو دوست دارم اما اين ديدي و بازديدهايي كه به زور مخصوصا در زمان عيد مياد و ميره ابدا نميدونم برام جالب نيست توي ايران برام جالبه محبت و مهموني اينه مي نشينند ميبينند اگر به ما دو تا خورشت دادند ما هم دفعه ديگه دو تا ميديم رفتيم به ما اعتنا نكردند ما هم اعتنا نميكنيم  بدانيم كه اسم اينها نه دوستي هست و نه عشق اسمش معامله هست توي بازار هم هست ببينيد هيچ عيب و ايرادي هم نداره من اينو بارها تكرار ميكنم اما اسمش محبت نيست
ببينيد اين مشكل نيست كه كسي رو روي حساب دعوت كنيد به هواي انتظار مخصوص خودش موردي نيست اما مثل تبليغه بايد قبول كنيد شايد جواب نده
صد بار گفتم من در دوستي و عشق هميشه ورشكسته هستم داستان انسان ورشكسته بايد گربه زبونش رو بخوره طلبكار كه نبايد باشه چون هر چي داره ميده و حاضره بده و انتظاري هم نداره چيزي بگيره و تصور من اين بود كه اين چيزها است كه زندگي رو ميسازه
من براي كساني كه دوست داشتم كاري نكردم ولي هر كار كمي كه توانستم انجام دادم ولي هرگز از هيچ كدامشان توقع نداشتم كلمه اي به خوبي به من بگويند من اينطور زندگي كردم اينطوري است كه مي بينيد ميشنوم و سكوت ميكنم هيچ انتظاري ندارم و نداشتم آدمي كه انتظار نداره زبون نداره كه چيزي بگه
باز هم ميگم هيچ انتظاري ندارم هيچ اينقدر هم اين جمله رو روز به روز ميگم كه ديگه توش بازي هم نباشه
حتي اگربگم من از بچه ام مراقبت ميكنم كه من پير شدم از من مراقبت كنه اسمش چيه اسمش هست سرمايه گذاري مگه توي بانك چه كار ميكنيم اسمش محبت نيست.
چون من از كسي توقع ندارم وقتي ميبينم چه ميگويند وچه در مورد من فكر ميكنند هرگز اذيت نشدم هرگز ناراحت هم نشدم
ولي كجا و كدوم محيطها اين انتظارت زياده باور كنيد از جهانگردي به خاطر خوش شانسي كردن ديديم در جوامعي كه مردم كم دارند و نگران هستند و در جاهايي و كشورهاي كه بنا به دلايلي كه مردم نميتوانند متكي به خودشان باشند و انچه كه مي خواستند بنا بر سيستم بوده روابط هميشه  بر پايه معامله بود
همش توي ايران روابط حتي دوست دختر پسري بقدر بچه گانه در مورد ان سخن گفته ميشه كه فردي از زماني كه با يكي هست ميبيند حساب وا كرده ميگه من چقدر وقت گذاشتم من چقدر نشستم من چه كار كردم من چقدر عمرم رو براش هدر كردم و ظاهرا اسمش دوستي است ولي وقتي حرف از گذاشتن و وقت هدر كردن گرانقدر مي آيد كه صرف اين شد كه صيف چه پوشم و شتا چه ميبيند كه همه چيز از اون شكل رمانتيك خودش به ما اين پيام رو ميده كه پشتش حساب و كتاب بوده و اين ديگر نه زمان خودش چه اگاهانه چه نا اگاهانه محبت نبوده بلكه نشون ميدهد اصل بر پايه حساب و كتاب بوده
من توي دوستيم منت وقت  هيچ زمان ندارم من از تمام وجودم هميشه مايه ميزارم و گذاشتم و انتظاري غير از اين نداشتم و هميشه هم  همينطوربودم شما چرا منت كارهاي مرا به سر ديگران ميگذاريد
اين خوبه كه بشنوم دوستانم به من فرصت دادند وقت دادند بدون منت كه من محبتم را ابراز كنم چه اشكالي دارد من هميشه ميتوان هميشه سپاسگزار باشم كه به من كسي فرصت دوست داشتن داد لياقتش را داشتن و نداشتن بزاريد به وجدانمان ولي فرصتي كه به ما ميدهند خدمتي نيز بود كه ما به ديگران ميكنيم دقيقا مانند يك مادر در ارتباط با فرزند چه ميكند همه چيز رو در اختيار بچه ميزارد وقت نيرو فكر و انرژي رواني حالا اين محبت رو از طريق مادري ميكند خودش نيز باهش رشد ميكند و فرزند سالم نيز بار مي آورد كه به همه محبت ميكند و نه  حتي جبران دارد
ولي من روزي اگر فرزندي داشتم يا دوست پسري داشتم كه حسابي براش باز كردم و همش به صورت طلبكار باهش صحبت ميكردم و گفتم حيف وقتي كه براي وي گذاشتم را دائم مطرح بكنم خوب اونهم حساب كتاب ميكنه كه به من بايد پاسخ بده يا نده و خوب دلش نخواد پاسخ نميده زبونش رو كي برده نميدونم ولي آن كه دوست پسر من با من چه ميكنه موضوع منه ولي انكه من بعنوا ن دوست دختر چه كردم جاي سوال ومسئله فرد است كه بايد بماند
بنابراين شما اگر من مدعي دوستي با كسي بودم و هستم به وي مهر و محبت كردم اون ،اون مهر و محبت را جواب داد داد، هر دو بهرمند مي شويم و اين لذتي هست كه خودمون ميبريم
جدا اين امروز آدم سالم از لحاظ علمي آدمي هست كه نياز ديگري را بر آورده ميكنه البته نه به معناي خاص
من بر اساس نيازم به كسي  ابدا محبت و علاقه نشون ندادم و نميدهم
توي جوامعي كه مردم تا يكي مرد همه ميريزند تا يكي افتاد همه يورش ميبرند و ابراز علاقه و گريه ميكنند از مهربونيه؟نه  جان شما از وحشته از هراس اينكه به سر خودشون بياد روزي كه عزيزي رو ما از دست ميدهيم من ميايم سراغ شما يا شما مي ايئد يعني چي در اين جوامع؟يعني روزي كه من اين مسئله برايم پيش اومد بيا سراغم اينها بهش ميگويند همانند سازي يا فرافكني
زندگي در اينجا ايران گاهي ناراحتم ميكنه وقتي ميبينيم  زندگي هول مرده ها ميچرخه نه زنده ها
من كسي كه با من رابطه معامله اي داشته باشه اصلا مشكل هم ندارم و ناراحتم هم نميكنه  و كسي كه ادعاي محبت و دوستي با من داره من تنها و تنها ازش يكطرفه ميخوام
تفاوته محبت بدون انتظار و قبول محبت با انتظار
من هيچ زمان نميايم اينجا به كسي باد به گردنم بيا ندازم بگم براي كسي زندگي پول وقت گذاشتم چون من مدعي هستم من مهرباني كردم و ميدانم چه كردم و منتي نيست من پاداشم را همانجا هم گرفتم و بهش رسيدم ديگه تمام
اما فردي كه دانه مي پاشه رنج برده و با كسي بوده  كه دوست نداشته ،ميگه گذشت كردم و فداكاري كردم وقت دادم و فرصت دادم منظورش به شما اين است جايي كه درماندتر هستم و ناتوانتر كسي به كمكم بياد يا باور كرده كه در اين دنيا و ان دنيا خدا به چنين فردي پاداش ميدهد و غير مستقيم به ما اين پيام رو ميدهند كه من فردي طماع هستم كه يك دلار خرج كرده بودم و يا وقت صرف كردم كه قيمت فراواني داشت كه بعدا 100 دلار فرد در اين دنيا يا اون دنيا خدا بهم بده من متعجبم از بعضي سخنها و براي همينه كه اين افراد هيچ زمان ارزش مهرباني ندارند و فايده اي هم نداره و متاسفانه اين آدمها زود متوجه مي شوند نه كسي اونها رو دوست داره نه واقعا كسي با اونها كار داره
مهم اينه كه من كاري كه دوست داشتم انجام دادم و كاري كه درست بوده انجام دادم و كاري كه خوب بود كردم
روزي كه كسي بدي كرد من كاري با وي ندارم چون چرا بايد من، بدي رو تشويق كنم و پرو بال بدم ما در ايران مردماني مهرباني نيستيم ما داد و ستادهامون حساب شده است و چون رنج ميبريم بخاطر ديگران فكر ميكنيم خوبيم



Friday, July 23, 2010

قند عسلم

ببينيد هميشه آدمي مهربون هست كه اول با خودش مهربون باشه ما وقتي مردم رو دوست داريم كه خودمون را دوست بداريم و تازه مردم را خوب بدونيم وقتي ما توي زندگي مردم را خوب بدونيم ترسي از بيان نظر و عقيده و صحبت كردن نخواهيم داشت وقتي من احساسم را از شما پنهان مي كنم و احساسم را نمي گم اصلا دليل اين نيست من شما رو دوست ندارم علتش اينه كه من از شما مي ترسم چرا يك فرد از كس ديگه مي ترسه چون شما بدي
اگر روزي هم كسي به شما اومد گفت من خواهر و مادرم و پدرم را دوست ندارم اينجا ما بايد بدانيم منظور فرد كار آنهاست نه خودشون چون وقتي به كسي ميگي دوستش ندارم يعني اونها نيستند ولي وقتي هستند منظور همونه كه من ميگم
من توي گفتن نظرم در جاش نگراني ندارم چون فردي كه در بيان احساسات و حرف در مورد خودش مشكل و پته پته ميكنه علتش اينه كه از بس خودش رو كنترل مي كنه كه اينو بايد گفت اينو نبايد گفت و تازه مادرها لبخند ميزنند و مي گن خجالتي كه همين كنترل همون مادره و پدره كه هي مي گن آن جوري بايد گفت اينجوري نبايد گفت مردم اينجوري مي فهمند و غيره
در حاليكه ما هميشه لازم نيست همه چي حدشو واسه ديگران بگيم توضيح بدهيم مثلا براي اينكه مي گم پول بگم منظور از پول چيه يا چه حد منظورمه ما بايد يك كلياتي رو در نظر بگيريم و فرض هم بر اين باشه كه تمام مردم هم ميفهمند و حالا قضاوت مسئله ديگريست به عهده ديگران

روزي چندين نامه چندين نظر مي آيد كه بيا در رابطه با قسمت نظر خواهي جواب خانم و آقا رو بده بيا بزن تو دهنش بيا بگو تو با مني بيا بهشون بگو تو كي رو دوست داري يا نداري بيا يك چيزي بگو
من قصد توهين به هيچ كدوم ندارم افرادي كه نظراتشون را ميگذارند تنها و تنها نظر شخصي و عقيده خودشون هست و من صد بار گفتم دوست ندارم دخالتي بكنم و خودم رو قاطي بكنم هيچ تمايلي هم ندارم بيام خودم حتي يك نصف خط و حتي يك نقطه بزارم البته ايمان داشته باشيد تمام قسمت نظرات و نوشته ها حتي اين اطمينان رو دارم و به شما ميدهم كه ترجمه ميشه و در اختيار ديگران هم قرار ميگيره ولي بزاريد من به شما علت دخالت نكردن خودم رو از عقيده خودم بگم
من ابدا دچار اين توهم نيستم و نبودم كه ديگران خيلي مهم هستند و من فرد مهمي نيستم
من دليلي نميبينم خودم را براي ديگران احساسم و حسم را براي ديگران توضيح و توجيح كنم نه من در حد ضرورت اين كار را دلم بخواد ميكنم شايد به من اصلا اعتنا هم نكنند فهميدند فهميدند نفهميدند هم كه نمي فهمند اين مشكل من نيست
حالا دوستداران من اومد كسي يك نظر تند و بد در مورد من داشت دارند كه دارند
من كه صبح تا غروب نمي تونم دنبال همه بيافتم ديگران رو تصيح كنم كه بگم منظورم چيه و منظور تو چي بود
من ميام يك چيزي مي نويسم دهها نفر دوست دارند موضوع اينطور طرح بشه و مطرح بشه اينجوري گفته بشه اينو اشاره كنم آخه اينطوري كه نميشه من نميتونم ببينيم هر كسي چي رو درست و غلط ميدونه و چي رو دوست داره بشنوه
ببينيد به اين نكته من كاملا توجه كنيد "روزي كه آدمها دنبال بهانه ميگردند حرف و بهانه رو شك نداشته باشيد پيدا ميكنند ولي اين مربوط به نقطه نظرات اونهاست و شكل خاص زندگي هست كه آنها ميكنند كه به ما اينجور نگاه ميكنند بايد اين داستانها رو رها كرد و ببينيد درست و خوبش چيه من اگر چيز درست مي نويسم و كار اشتباهي نكردم فردي فكر ميكنه من گنهي كردم بزاريد فكر كنه ابدا من اصراري ندارم صحبتي بكنم علتش را دليلش را هم به عهده گربه بزاريد "
فراموش نكنيد فردي اومد گفت و بارها تكرار كرد من انسان باهوشي هستم در صورتيكه همه ايمان دارند من خودم اصلا به اين مسئله معتقد نيستم و شما هم اگر مرا ميشناسيد ميدانيد كه بارها گفتم  ولي عزيز من بزاريد به شما بگويم آدم باهوش اگر شما به آن معتقد هستيد كه من هستم اين است و بايد قبول كنيم هوش به من ميگويد "از ديگران انتظاري داشته باش متناسب با آنچه هستند " يك فرد باهوش كه اگر من هستم بيشتر نبايد از افراد كه انتظار مهر و محبت داشته باشم
من توي زندگيم كمال پرست و بي نقص پرستي نداشتم كه هميشه اينقدر نگران باشم كه كارهايم و حرفهايم را درست انجام دهم  كه هيچ كس به كار من اعترض نتونه بكنه كي به شما توي مغز شما كرده من بايد همنشين فلان دكتر يا فلان دختر كارخانه دار بايد باشم و وقتي من ميگويم آدم درست حسابي ميگوئيد چي پسر فلان كارخانه فلاني هم اونجا هست يا بود برم همنشين كي بشم  كه همه بگن چيه و شناخت اونها ازمن چيه و من و كارم سطح بالاست؟ نه جايگاه من مال منه.حرفت حسرته جونم من با كسي بايد باشم و قراره باشم كه خودم دوست دارم نه شما متناسب براي من ميدانستيد وقتي اينجوري با كمال گرايي و نگاه ديگران با اون مقياس انتخاب كنم هر وقت انتخابي دارم توش ناراحتم و احساس بدي خواهم داشت و هيچ زمان هم آنطور كه بايد نميتونم باشم و چون تمام انرژي و كارم را روي يك مسئله ميزارم به هيچ كار ديگه نميرسم  چون ميخواهم كمال رو داشته باشم ،بزاريد براتون همانند سازي بكنم من نميتونم خونه ام و اتاقم را خوب و خيلي خوب تميز كنم چون اگر اين كار روبكنم ميشه روزي 6 ساعت بعدش بيام درسهايم رو هم خيلي خيلي خوب بخونم بشه 10 ساعت ميشه بگيد چي موند؟من دقت كنم كه همش كمال پرست باشم چي ميمونه همش بيام ببينيم و تلاش كنم ببينيم چي مينويسم و دقت كنم چي بنويسم به حسن و حسين بر نخوره  ميشه زندگي كه هيچيش نموند من قراره خونه ام رو تميز كنم درسم رو بخونم و سر كار هم برم كتاب بخونم تلويزيون نگاه كنم و پستم رو هم بنويسم خوب عزيز دانشمند من بايد همه اين كارها رو ناقص بكنم نه كامل كامل و هيچ عيبي هم نداره افرادي كه بيش از اندازه توي اين موارد وسواس داريد به هيچ كارشون كامل نميرسند و در انتها هميشه ناراحت و نگران هستند و از پا در مي آيند از من قبول كنيد ما و من ناقص هستيم و همه كارهامون هم ناقص هست و از قديم ميگويند كار كامل رو كي كرده ؟هيچكس نكرده(من اينطوري ميگم)
من تنها كوشش ميكنم با واقعيت بيني و تقسيم كار و انرژي بيشترين سود را ببريم و كمترين هزينه رو بكنم
هدف ما بهترين را داشتن ميتواند باشد ولي خوب چيزي كه بايد 30 دقيقه باشه من بايد 15 دقيقه انجام بدهم چون وقت ندارم من غذايم را ميتونم 20 دقيقه بخورم ولي مجبورم 10 دقيقه بخورم وقت ندارم درسي كه بايد 6 ساعت وقت براش بزارم وقت ندارم 4 ساعته ميخونم  خونه اي كه بايد 1 ساعت وقت جمع و جورش بزارم من 15 دقيقه ميكنم عزيز من زندگي هميشه اينه چون هميشه من اينو توي زندگيم ميدونم رسيدگي به يك كار منو محروم ميكنه از يك كار ديگه و تا زماني كه اينها رو توي ذهنمون تصيح نكنيم و اين پيام را بخودمون نديم كه مثل من هر روز به خودم ميگم من موجودي ناقص هستم كه انتخابهايم ناقص و كارهايم ناقص انجام خواهم داد و متاسفانه اين ناقص هميشه سر جاشه حالا چه گربه زبونش رو بخوره چه ديگران وي را بي عرضه خطاب كنند من تنها كوشش ميكنم هر دفعه از دفعه قبل يك كمي كاملتر كارم را بكنم و در عين حال توازون و بالانس رو توي زندگيم داشته باشم
به خوابم برسم به تغذيه ام برسم به مطالعه ام برسم به دوستانم برسم پستم را بنويسم و تلويزيونم رو هم نگاه كنم
وقتي من همه اين كارها رو ميخواهم بكنم امكان نداره همش رو تا حدي بكنم كه مطلوب و مناسب باشه ما نميتوانيم همه كار را به صورت كامل انجام دهيم
وآدمي كه خودش رو خوب نميشناسه و نميدونه چطوري به خودش اجازه بايد بده بره دنبال نظر و فكر ديگران كه حالشون خوبه يا بده؟
ما چرا از ديگران گله ميكنيم كه ما رو نمي فهمند؟چرا گله ميكنيد بي عرضه هستند و جواب فلاني را نميدهي؟آيا شما خودتان حرف خودتان را ميفهميد؟من اگر به شما بگم من اصلا حتي نظرات شما رو نمي فهمم و بايد از راه و طرق نجومي فهميد باور ميكنيد؟ چطور توقع داريدمن حرف شما را بفهمم و عمل كنم اين مسائل همش شعاره يعني چي من منظور ديگران را نميفهمم يعني امروز جمعه هست من نميفهمم؟ يعني چي نميفهمم؟مثال بزنيد برام. يعني من اون ته بدجنسي و احساس ديگران رو نمي فهمم؟ از طرف من ايمان داشته باشيد هيچ كس و هيچ كس احساس فرد ديگر را آنچه كه هست نمي فهمه چرا ميخواهيد اگر فردي در شبي احساسي داشت شما بگيد بد بود
من بايد احساس خودم رو بدونم ولي ما هم از خودمون  نميدونيم
وقتي از ايران ميرم و وقتي ازخارج بر ميگردم يا از اين كشور وارد اون كشور ميشم ناگهان به خودم ميگم واي چه احساسي در رابطه با اينجا داشتم ما اشتياق داريم به كسي برسيم و ببينيمش وقتي دو دقيقه ميرسيم ميگيم بيخودي من بهش رسيدم .احساس ما رو درك نميكنند و نميفهمند همش همينه ما خودمون احساس خودمون را نميدانيم 

Tuesday, July 20, 2010

ما بلديم

هميشه دلم ميخواد در مورد روابط و كاري كه پدر مادر ما در ايران با ما ميكنند بنويسم هميشه واقعا در اين مورد چون من دو سيستم خارج از ايران و داخل رو ميبينم دلم ميخواهد بنويسم واقعا مهم نيست در اين موارد چه ميگويند فقط و فقط خواسته من اينه شايد يك جمله  به يك مادر و پدري كه همه كارهايشان كوركورانه است و هيچ زمان نميخوانند شايد بفهمند كه كارشان چه بوده كمك كند.
ما معمولا در رابطمون با آدمها چند نوع ديد به دنيا نگاه ميكنيم اولين نگاه اينكه من ميبينم عده اي دنيا رو يك دروغ و يك فريب بزرگ ميبينند و تنها دنياي ميبينند كه همه چه در سر كار و چه عاطفي وي عشقي تنهاهمه دارند كلاه سر هم ميگذارند و دورغ بهم ميگوين همه از هم سواستفاده مي خواهند بكنند تاخير كني زرنگ نباشي كلاه كه سرت گذاشتند هيچ سرت و گردنتو هم ور ميدارند ميبرند پس من بايد در برابر همه زرنگ باشم.حتي فرزندم و جون خودم همه كلكها رو به مادرم زدم سرم ديگه كلاه نميره و دخترم امكان نداره به من دروغ و كلك بزنه چون من تمام كلكهاي ممكن رو زدم به مادرم

نگاه دوم : نگاه بعدي كه خوب من خيلي ديديم مرسوم هست دنيا محل تجارت هست من چند تومن ميدهم شما يك چيزي به من ميدهيد و اگر زياد بدم شما چند تومني به من ميدهيد و حتي مثلا بعنوان مثال پدر و مادر فكر ميكنند فرزندشون درسش سرمايه گذاري هست و سرمايه هست درس نخونه خوب پول نميديم مثلا من ديديم بچه اي درس نميخونه دخترم كار نمي كنه ولي علت شايد من مادر و پدر باشم اما حالا ميايم بهش پول هم نميدهم مياد معتاد هم ميشه حالا در صورتيكه علت و مشكل من پدر يا مادر هستم يعني تجارت ميائيم ميكنم  حتي بروي درس بچه ام و معتقدم براي سيگار و قيليون و تفريحش ديگه پول نميدم اما  از مادر بايد بپرسم براي سرطانش چطور؟چرا ما پدر و مادرها فكر نميكنيم سيگار كشيدن افراد بخاطر مريضي انهاست كه ما مسبب هستيم و او بچه ما هست و جالبه ما پدر و مادر چرا فكر نميكنيم بعضي وقتها اين مريضي رو من مادر بوجود آوردم و من باعث شدم دخترم سيستم عصبيش از هم بپاشه نگاه پدر و مادرها منو ببخشيد خيلي نگاه بسته اي است يعني ما هيچ وقت نميتونيم با اين نگاهها به چشم پدر و مادري نگاه كنيم
مادري و پدري كه همش بايد و نبايد ميكنه همش حس مالكيت رو داره و از بس اين پدر و مادرها نكني اينطور ميشه واونطور ميشه ميكنند صد هزار بار گفتم اينكارها مانند اينه يك بچه و دختر سالم بوده اما مادر پدر چشماش رو در آوردن حالا اين بچه به در و ديوار ميخوره اينها ميگن حالا كه به در و ديوار ميخوره پول اين خسارتها و زخمها رو من نميدهم؟اگر چيزي رو شكست من پولش رو نميدهم؟

عجيبه پدري كه كار آزاد ميكنه و حقوقش رو هم داره به دخترش بگه من پول چسان فسان نميدهم؟پدر خوبم بزار بهت بگم منو بايد ببخشي كي گفته اين پولها مال توست؟ شما توي تجارت وقتي پولي در مياري از بازار در مياري و اين پول اصلا مال تو نيست مال خانواده توست جالب بود توي خارج خودتو ميكشتي بعدش نصف پولو ميگرفتند ميدادند زنت . تازه خودتو كشتي در آوردي
 بدبختي پدر و مادرهاي ما اين بود ميگفتند چون اين پول رو من در آوردم من مالكم و من تصميم ميگيرم پدر و مادرم منو ببخش ميدونم كلمات من اصلا جالب نيست و تلخه اما تو اين بچه رو بدنيا آوردي پس پول مال اون هم هست مادر خوبم تو نميتوني حتي توي يك دنياي آزاد بگي من پول اينو ميدم پول اينو نميدم.

دوستي داشتم سيگار ميكشيد و تنها شخصي بود كه توي دنيا مي توانست توي اتاق من و توي ماشين من سيگار بكشه همه به من ميگفتند تو چرا ميزاري توي ماشينت سيگار بكشه من ميگفتم چون اينقدر اعصابش داغون و خرد وخميره كه اين سالم ترين و كمترين كاري هست كه اين بشر ميتونه بكنه هميشه اينو ميگفتم هميشه بعضي وقتها سيگارش رو من خودم ميخريديم وقتي سيگارنداشت ومي خواست اما واقعا اين كمترين كاري و سالمترين كاري بود كه ميكرد و الا توي اون شرايط بايد خيلي بدتر عمل ميكرد

بعضي وقتها دنيا و مادر پدر چنين به سر بچه ميارن كاري نداره بياييد بررسي كنيم كه سالمترين كار براي اون فرد همين سيگار كشيدنه من ابدا اصلا تائيد نميكنم هيچ نوعي الكلي و دودي رو، همه ميگن من همه كار ميكنم اما نديدي بگويند ما شنيديم دور رو بر الكل و دود رفت اين ديدگاه منه.

فردي من ميشناختم وقتي ناراحت بود الكل ميخورد خيلي هم ميخورد چندين بار من با حالت بسيار بد بعلت درگيري زندگي از يك مكان درش آوردم چون هميشه در حالت بد مستي دوستانش وي را سيخ ميكردند كه بگو بياد وي هميشه پاتيل بود و مادرش وقتي ميرسوندمش خونه نفرين ميكردش من يك بار گفتم ببين اين نتيجه پرورش توست و بهش ياد آوري كردم و مادر و امثال اين مادر بايد بدونند مانند اينه كه زده پاي بچه رو شكسته حالا چوب زده زير بغلش  راه ميره و بهش ميگيد خجالت بكش مردم ميخندند و چي مي گويند بزارش زمين من نميگم اون كار بدي كرد همه بگيد تقصير من مادره اصلا.اظهار بيگناهي كردن اينجا اوج بي مسئوليتي ماست

من ميگم ما قراره بعنوان فقط ميتوانيم مادري و پدري خودمون رو داشته باشيم نه بعنوان يك نيروتنبيه كننده حركت و نقش آفريني كنيم من نمي گم  فرزندي كه الكل خورد پدرش نبايد چيزي بگه و كاري بكنه اما ما بعنوان يك پدر و مادر نبايد درون اون استدلالهاي بشويم كه پول بهش نميدم سيگار و قيليون نره چون اون رابطه معامله هست نه پدري و نه مادري اون اين پيام رو توي خانواده هاي ايراني ميده كه من براي بچه ام اين كارها رو ميكنم اون بايد اينكارها رو بكنه اين مادري يا پدري نيست كه من 10 تومن ميدم يك ساعت اينطوري خوب باش و برام كار كن و اگر بگي نيمساعت ميتونم بگم نميدم

عرض من اينه مجازات بچه بد با قطع مسائل مالي و مادي تنها  توي بازار درسته توي بازار من ميفهمم درسته حتي توي ازدواج بگيد من آدم معامله اي هستم و 5 تومن بدم 5 تومن ميگيرم اگر يك روز به مادرت احترام
 گذ اشتم بايد به مادرم احترام بزاري مهموني مادرت اومدم تو هم ميايي كاري كه من ديديم همه دختر پسرها و زن و شوهرها ميكنند

بچه هم كه مياريم همينطوريه البته متاسفانه بايد بگم بچه چون خودش نمي خواهد بياد و درخواست نداده و قراردادي هم نداره متاسفانه شما نميتواند مانند ازدواج بگيد عزيز من پدر و مادري هستيم قراردادي چون امضا و قراردادي نيست ولي اين انتخاب من و شماست كه اين بچه بياد

براي من هميشه و هميشه مشكل فرزند من مشكل چشم و دست منه اينو توجه كنيد ما هيچوقت نميتوانيم نسبت به چشم و دستمان بي تفاوت باشيم من ميبينيم پدر و مادر دخترشون رو غير خودشون ميگيرند در حاليكه پسر و دختر شما پاي شماست حالا فرض كن پايت درد ميكنه ،پا زخمه،پا كثيفه،چيكارش ميكني مادرم و پدرم؟

تنبيه ميكني؟مشت بهش ميزني؟فحشش ميدي؟بهش ميگي از اين بدن برو تهران هر كار ميخواي بكن؟

شما قراره كمكش كني كي به بچه شما از شما نزديكتر بايد باشه؟

ما هميشه تنها باتنبيه و كنترل و تشر فقط و فقط بيمار پرورانديم نگاه كنيد 900 سال قبل 90% مردم خل و چل و ديوانه بودند معذرت ميخواهم تاريخ رو عقب بردم به كسي بر نخوره

كتابهاي كه من ميبينم بعضيها او زمان نوشتند من وقتي با ديدي تحليلي نگاه ميكنم ميبينم چقدر اشكال دارند

من البته براي زمان خودش نميگم براي دنياي امروز ميگم.پس از ترس و تنبيه و كنترل فقط بيمار تربيت ميكنيم

ما بايد بگيم من بچه اي رو بدنيا اوردم خوب اين انتخاب من بوده بزاريد از همون مثالهاي ساده بزنم شما نميتوانيد يك ماشين رو سوار شويد وسط راه بگيد اي بابا من خسته شدم پشت فرمون ميخوام بخوابم ول ميكنم دراز ميكشم نه عزيز اين مسئوليتي هست كه ما شروع كرديم نه ماشين

و بعدش ما بايد بدونيم اين موجود كه اسمش بچه هست چطور رشد ميكنه و چگونه ميتونه موجود سالمي شود

ما بايد درست حركت كنيم نه بر اساس اعتقادات و باور خودمون در مورد بچه خودمون

مادر نبايد بگه من اينجوري فكر ميكنم اين درسته اون غلطه ما نند اينكه من برم تو داروخونه بگم اين دوا رو بخور اگر مريضي نظر من اينه، اين كوچيكه مال تو ،اين قرصه مال من، كوچيكه مال من و يا جعبه قرمزه رو بخور من سبزه رو ميخورم معلومه همه رو ميكشيم پدر و مادري ما توي ايران اين بوده با همين نسخه ها

ولي مادر و پدر بايد حالا بچه ام داره كج ميره چه كار كنم ساده است من پام درد ميكنه برم دكتر متخصص و بپرسم چرا؟ضربه خورده بيماريه؟چيه؟

اولين وظيفه شما مادر من اينه در رابطه با دختر يا پسرت حالا بايد چكار كنيم؟دقيقا كاري كه من در مورد كساني كه دوست داشتم هميشه كردم اينكه سعي كردم اونها رو بشناسم نه اينكه اونها رو بشكافم ببينيم چي توشه شما هم بايد اولين قدم فرزندتونو بشناسيد نه عربده بكشيد و نه نفرين و فحش.

شما و پدر اينقدر از بچه ور و ور سوال ميكنيد و سين جين ميكنيد كه چه كردي؟ كجايي ؟تا اون  روهميشه بكشي به جايي كه بهش بگي اشكال كارت كجاست؟و بگي كارت ايراد داه و سر كوفت

مادر من و پدر من همش از من توي دانشگاه سوال ميكرد چند واحد برداشتي؟جان شما از روي مهرباني پدرانه و مادرانه نبود تنها سر نگراني بود كه ببينيد اگر اشتباه ميكنم مچم رو بگيرند شما  همش ميخواهيد بدانيد كه بهش بفهمانيد كجاي كارش اشتباه هست مادري كه اين نيست و پدري اين نبوده من اين حال رو ميفهمم و تعجب هم نداره دقيقا درك ميكنيم اين حال رو نيمي از مردمان دنيا دارند ولي عزيزان اصول تعليم و تربيت اصلش اين نبوده و نيست
ما بايد يك چيزي بفهميم، كي فهميده، بچه من حالش بده، كارش بده ،كدوم مادر ايراني ميگه مشكل منه و كار بد منه؟
مشكل من مادرم خوب حالا بايد چه كار كني بايد بچه ات رو بشناسي
شغل پدر و مادري شغلي نيست كه از اون استعفا بدهيم ولي كدون مادر يا پدر مياد به دخترش ميگه ببين من از پدر تو بودن بعلت سن بالام و حوصله ام استعفا دادم و فقط ميخواهم منبعد دوست تو باشم بيا با هم حرف بزنيم و راحت باشيم و واقعا ببينيد مشكل دخترشون چيه؟تر رو خدا كوشش در جهت اينكه به دخترتون چيزي بفهمونيد نكنيد، تنها كوشش در جهت فهم دختر خود تون برداريد مخصوصا بچه اي كه حس ميكنه واقعا كسي نمي فهمش و حتي چه حس و احساسي داره اين بچه كه تحت فشار ميزاريد بسا بگه به خودش كه مردم كه مردم
براي همينه وقتي به دخترمون ميگيم و يا پسرمون سيگار نكش ميگه چيه ميكشم ميمريم به درك !
اين فرد پسر من اگر كه بود هيچ و مال شما هم كه اگر روزي بياد دفتر پهلوي من سعي من بر اين خواهد بود كه چطوري ميتونم كمكش كنم و خدا ميداند براي من هيچ زمان مهم نبوده كه درجه بدي شخص 1 هست يا 100
چه فرقي ميكنه مهم اينه من كجا برم و مسئله رو حل كنم ولي با حسن نيت ميتونم درستش كنم
من آرزو و حسن نيت و نگراني يك مادر رو كاملا چون روزي خودم مادر داشتم كاملا ميفهمم و ميدونم ولي مهم اينه كه اين راهش نيست مثل اينكه من بخوام از بالاي ساختمان 100 طبقه بيام پايين  به طبقه اول با عجله  اما انتخاب راه اشتباه منو ميكشه و پريدنه كه پريدنش درست نيست راه درست اينه قبول كنم از آسانسور يا از پله برم طول ميكشه اما درست براي پدري و مادري اينه اين چيزي هست كه جهان علم به ما ميگه
من اگر پدر باشم روزي وقتي به پسر خودم نگاه ميكنم بارها شده كاري خطا و حركتي اشتباه انجام داده من ابدا فكر نميكنم كار وي خطاست  تنها فكر ميكنم كجاي كار من خطا و اشتباه بوده و خيلي زود مطمئن هستم پيداش ميكنم و اينه باعث ميشه من فكر نكنم با بيمار ميجنگم بلكه دارم با بيماري ميجنگم
چه فرقي ميكنه سرطان توي كدوم طرف بدنه بايد ببينم چه كار كنم خوب بشه
فردي به من ميگفت هر وقت تو اينها رو ميگي همش بچه ام نشونم ميده ميگه مقصر شما هستيد ببينيد
درسته مادر و پدر من شما هميشه ديد منفي خودتون را داريد و ميترسيد
بخدا قسم پدر و مادري كه در روزي يكبار به فرزندشون نميگويند من نميدونم و نمي فهمم و هفته اي يكبار جلوي بچه اش نميشيند و نميگه بخاطر اشتباه هفته قبل منو ببخش اصلا كار تربيتي نميدانند و نميكنند
چرا پدر و مادر ما هميشه ميخواهند توي برج عاج بشيند و ادعاي خدايي داشته باشند
امروز بچه سالم مطالعات نشون داده كه بچه اي هست كه فكر ميكنه پدر مادرش افرادي ناقص هستند با هزار مشكل. روزي كه پدر و مادر نقش خدايي دارند بچه رو از پا در مي آورند
اين گرفتاري ايراني بودن ماست بچه من بايد با ناداني و نفهمي و ندانم كاري من آشنا بشه تا مثل من بشه نه من خدا بشم كه بچم بگه نه بابا من امكان نداره بابام بشم ولش كن مي شوم مثل دوستم يا الگوي خانواده ميشه مادر و پدر دوستم
بزاريد يك حقيقت رو به شما بگم بزرگترين دشمن ما ميدونيد كيه؟خود ما هستيم هيچ كس توي دنيا توي زندگي و عمرم 5% آسيبي كه من به خودم زدم هيچكس نزده و نه ميزنه حالا وقتي شما بچه اي رو برديد به سوي ضد زندگي پس چه بايد گفت، اينكه، سيگار نكش؟
پدر و مادر ما بچه را يك مجرم قلمداد ميكنند كه بايد تحت امنيت شديد باشه و آب هم ميخواد بخوره بايد تو صف واسته براي پدر و مادر ما بچه بده و اين بچه بايد از طريق تنبه و كنترل آدم بشه
دلم بدرد مي آيد ما توي روابطمون حتي دختر پسري و دوست دختر و پسر اينجوريه وقتي ميگي 10 تومن به من بده نميده ولي يكي مياد 100 هزار تومن ميگيره با جون و دل ميدهيم و دستش رو هم ميبوسيم چرا چون اسلحه دستشه دنياي ما اين كليشه هاست كه داد خود را بر سر افرادي كه ميدانيم با شخصيت ترند ميزنيم نه آنكه دستش را بلند ميكند و توي گوش ما ميزند 

Friday, July 16, 2010

به من آنكه بدي آموخت

براي اولين بار قبل از نوشتن اين پست نشستم و قسمت نظرخواهيها پست قبل را با دقت خواندم واقعا همانند جامعه 
مي مونه كه ميتوني كاملا از روي كلام و نوشتار افراد به فرقشان پي ببري بداني كه شخصيت افراد وزنش چقدره بداني يك فرد با شخصيت چگونه مراقب كلمه كلمه گفتارش هست چون مسئول كلامش است جالب بود
در محل كارم بودم مهندس جواني كه خوب مهندس آي تي بود و مرحمت زيادي به اين حقير داشت از بچه ها شنيده بود كه گاهي چيزهايي مي نويسم يا شنيده بود كه چيزهاي ميگويم بدون مقدمه گفت :شما فيلم سكرت را ديديد؟نگاهي به وي كردم و گفتم كي بازي ميكنه؟گفت نه جناب فيلم اونطوري نيست يك فيلمي علمي و واقعا توي زندگي من به من كمك كرد و من توانستم در عرض 4 ماه خواسته ام اين بود مونيتور ال سي دي بخرم و خريدم باور كردني نبود گفتم چي ميگه :گفت اينكه تو هر چيزي كه بخواي تصور كني و هي بخودت بگي بوجود مي آيد
من گفتم من اين فيلم را نديديم ولي اين امكان وجود داره هر روز من تصور كنم تو يك دختر آروم و كنجكاو نيستي و فقط كار خودتو ميكني اين كار بشه؟خنديد گفت آقاي مهندس بچه ها به من گفته بودند با شما نميشه راحت صحبت كرد شما يه جوري آدم را لوچ و خنك ميكنيد من باور نميكردم اما حالا فهميدم ولي قبل از اينكه از اتاقم بيرون بره گفتم ولي مهندس جوان خارج از اينكه ديگران در مورد من چه گفتند من روزي نگاه ميكنم و آنچه دانستم و توانستم در مورد اين فيلم بهت ميگم
و اين فيلم را ديديم البته به زبان اصلي ولي نميدانم در ايران همينطوره يا ترجمه شده؟
ببينيد من يك چيزي رو شديد بهش معتقدم و شايد دليل حياتم اينه و اينكه اين دنيا بروي نظم و قوانين ثابت براي همگانه ابدا نه در رابطه با قوانين مخصوص خودش پير ميشناسه و نه جوان و گناهم هم هميشه اين بوده كه سعي ميكنم روي زمين راه برم و ارزشي براي شعارهاي ديگران قائل نباشم
من با يك چيز زياد رابطه خوبي ندارم و اينكه شعار خواستن توانستن است كه ابدا اين نيست اگر بود تعداد افرادي عالم كم نبود كه تنها انها در قسمت كامنتها يك چيزهايي كشف ميكنند نبود
من اين فيلم را نشستم توسط يكي از دوستانم ديديم به نظر من اين فيلم تمام قوانين طبيعت رو ناديده گرفته و يك قانون من درآوردي عجيب و غريب درست كرده و جمله هايي كه من باهش در بعضي موارد كه خواستن توانستنه اومده تبديلش كرده به خواستن داشتنه!!!
.يعني مثل دوست مهندس جوان من بخواهيد خواهيد داشت و همون افرادي كه در اين فيلم داشتند صحبت ميكردند كه اتفاقا موهاي سرشون هم كم بود به خودشون بگويند خوب حالا شما بخواهيد موهاتون در بيايد ايمان دارم قبول نميكنند اين اتفاق مي افتد و اينكه من دماغم عجيبه اگر بخوام كوچيك ميشه؟ ابدا اينطور نيست يا قدم و
من ميگم افرادي كه اينطور فكر ميكنند بهتره به آينه نگاه كنند ببينيد تازه آنهايي كه دارند كارش نمي شه كرد
اساس اين فيلم آن است بخواهي ميتواني داشته باشي فيزيكدانها در فيلم حرفهايي كه ميزندند در چهارچوب كار من  كه دقت كردم درست بود اما نتيجه متاسفانه غلط بود
ببينيد استدلالها اينطور ميتوانم مثال بزنم  مثلا شما اگر يك كبريت بزنيد هواي در آن اتاق كمي گرم ميشه ترديد نيست، اما كسي متوجه اين درجه حرارت نميشه و تازه آنهايي كه مي شوند بايد خيلي نزديك باشند و اينطور فيزيكي و علمي توصيف كردن كه روشن كردن كبريت باعث نشر گرما ميشه  از نظرعلمي درسته ولي وقتي بگيد اين كبريت مساوي خورشيد هستش، اشتباه هست و متاسفانه تمام اين فيلم و يا سياه بازيش اين بود چيزي كه ميدانند درسته آنرا تبديل ميكنند به يك مسئله عجيب غريب
تمام حرفهايي كه اين افراد ميزدند به يك اعتبار درسته اما اندازش نادرست بود يعني در اندازه كوچك ميتونه درست باشه مثلا بگم اگر خوشبين باشي حال بهتر و احساس بهتر داري اين درسته ولي فكر كني حال خوبي داشته باشي همه دنيا هم آروم و خوب ميشه اينجا با عرض تاسف گرفتاريست و بدبختي.
و داستان انرژي منفي و مثبت اينها اراجيفه و البته خوب خنده خنده مياره علتش انرژي مثبت ارسالي نيست چون ما از بچگي اينطوري شرطي شديم و خوب يكي هم گريه ميكنه شما رو غمگين ميكنه ولي انرژي منفي نميفرسته .
پس چرا دونفر كه دشمن من هستند شايد دارند ميخندند  و خوشحال هستند من عصباني هم ميشم و اگر گريه ميكنيد و دشمن من هستيد چرا من خوشحال ميشم پس اي علماي بزرگ كجاست اون داستان انرژي مثبت و منفي و ارسال آن پس اگر منفي و مثبت بود بايد روي من هم يك گونه اثر ميگذاشت و منتقل مي شد.
و صحبت در فيلم اينكه علف بي كوشش مي رويد بله درسته اما ،اينكه من هواپيما ببينيم توي هواي بگم بي كوشش داره ميره  و يا ماشين در خيابان همينطور درسته ولي يك نيرو و قاعده پشت اون هواپيماست و اصول قوانين طبيعت است اونو جلو ميبره  خنده داره ما فكر كنيم ما بي كوشش داره ميره جالب بود من جمله اي شنيدم كه به انگليسي مي گفت:
Don’t say how it’s happened?

يعني نپرسيدچرا اينگونه اتفاق مي افته؟ يعني چي!!!؟تمام علم داره خودشو شبانه روز وقف ميكنه كه بگه چگونه؟بعد بيائيد نگيد علت ايدزچيه فكر كنيد ايدز نميگيريد برويد با هر كه همخوابه شويد
اينها سعي ميكنند ما رو هل بدهند به طرف چرايي كه ميشه فلسفه گراي و اصلا بحث غلمي ندارند و اينطور ميخواهند به ما حالي كنند كه طبيعت نشسته تا و مانند روزنامه يا مجله ما سفارش بدهيم مي ايد
و در اين زمينه اگرشما فكر كنيد من ميخواهم فيل داشته باشم فيل مي آيد تو اتاقتون حالا همه تصور فيل بكنيد از كجا و چطور جالبه شما تصور و فكر چك كنيد چكها مي آيد نشون هم ميدهد و چكها مي آيد و اگر فكر صورتحساب بكنيد مي آيد نوكرتم من اصلا واضح هست كه چه چكهايي بارم بايد بياد و چه صورتحسابهايي
با فكر من كه قبضهايم و صورتحسابهايم متوقف نمي شوند
مي شه بگيد كي فكر كرده پول قبض موبايل نياد نمي آيد و پول آب و برق نياد نمي آيد
اين كدوم موسسه هست كه به يك نفر چك ميفرسته اونهم مطابق فيلم و فرمان چيه كه من فرمان بدهم بشه بابا جان مگه ميشه من تصور پاركينگ خالي بكنم جايي كه تنها براي 200 ماشين جاي پاركه 220 تا ماشين باركه 10 تا هم دارند ميگردند من فكر بكنم و بعد جا خالي بشه نوكرتم كو غول چراغ جادو ؟
يعني توي پاركينگي كه م خلوته بخوام  من بخواهم شلوغ بشه كسي مياد ماشينها رو مطابق ميل من ميزاره؟يا بر ميداره؟
و اگر من فكر كنم پليس جريمه ام ميكنه ميكنه يا نكنم نميكنه؟
تصورات و توهمات كه من تصور كنم دوچرخه ام را ميدوزدند اين دزد درست ميشه و مياد ميدوزده؟
كاري نداره توي مكانهاي ناامن بزاريد قفل كنيد ميدزدند توي مكان امن قفل هم نكنيد هست .
هيچ ارتباطي به درست كردن دزد نيست . پدران ما در طول تاريخ چقدر آدم به آسمون و كفترها نگاه كرد و عشق پرواز داشت اما نتونست فكر پرواز داشت امانتونست
تنها اوني كه قوانين طبيعت را در نظر گرفت تونست پرواز كنه علم هم كمكش كرد و اين توسعه پيدا كرد . ديگه اراجيف چيه ؟
چند نفر در گذشته پريد و كسي كه بخواهد مي تونه بپره. توي مسابقه بوكس من برم بگم من فكر ميكنم مشت نميخورم بعد نخورم گاردم هم پائين اون حريف هم هر چي ميزنه به هوا ميره
اگر قرار بود توي هر مسابقه من هرچي مشت دلم بخواد يا هر چي دلم بخواد توي فوتبال گل بزنم بايد 80 گل ميزدم نه همش دو تا و سه تا و فاصله امتيازها با دو و سه گل تموم بشه.
و اين فوتباليستها كه همه زنگيش گله؟ودروازبان گل نخوردنه همه چي با تصور من و فكر من تو خونه گل مي شه و من فوتباليست ميشم و يك توپ هم با امضاي مارادونا و عكس ساعتش دم خونه مياد؟واقعا حيرت آوره
ومثلا دزد فكر كنه صاحبخونه و پليسها خوابند و همهشون ميخوابند و تكون نمي خورند و مرد هوسبازي بخواد زني رو داشته باشه اون زن مال اون ميشه بابا اصول اخلاقي و انساني چي ميشه؟

حيرت آوره جسارت اين حرفها من توي گرما توي دفترم نشستم هوا گرمه مي خوام برف بايد و همش تصور برف دارم خوب عده اي ميخواهند هوا كمي خنك بشه برند پارك بابا تكليف طبيعت چيه اين وسط؟
از شهر 5 ميليوني نصفي برف نصفي خنك يعني خونه من ميشه برفي خونه تو خنك و اگر كسي هم گرم ديگه واويلا
و فيلم راز هيچ رازي را كشف نكرد اما ما تا حدي كه بايد باور كنيم و ببينيم طبيعت نشسته و مطابق سليقه من عمل ميكنه روزي ميخواستم زبان ياد بگيرم هميشه ميخواستم ولي نمي شد ولي روزي اومد من خواستن توانستن نبود بلكه خواست آفريدن بود من آفريدم طبق اصول خودش نه طبق خواست و تونستم
كدوم پدر و مادري بچه بد تصور كردند و نخواستند و شد يا نشد؟
كدوم زن و شوهري ميخواهند تمام عمرشون خوشبخت باشند و نشه يا بشه؟
و كدام مادر نخواسته بچه اش زنده باشه و من بگم اگر پول ميخواهم همينطور چك و پول ميرسه ولي فقط نياز به تصور من داره
از كجا و اگر فكر كنم تحقير و بي پول ميشوم همش حساب و قرض مي آيد؟از كجا با چه قانوني؟
ترديد نيست كه فكر خوب و تصور خوب تاثير توي محيط اطراف من ميزاره و وقتي شادم و مي خندم بي ترديد حس خوبي دارم و مغز من قسمتيش داره تحت تاثير اين مسئله است
خوشبيني منو به سوي دوستي رهبري ميكنه و اينها قوانين همكاري و دوستي و ارتباطيه ولي در اين فيلم ميبينيد
خانم سرطان ميگيره و تصميم ميگيره سرطانش رو انكار كنه و خوب ميكنه سه ماه بعد خوب ميشه
فكرشو بكنيد ما اينچنين زندگي ميكنيم ما افرادي رو ميبينم بيماري كشنده دارند كه خودشان نميدانند چرا يك دفعه ميميرند و خوب نمي شوند ولي تومور مغزي و ميدانند كه طوري نبوده استرس بله استرس زاست اما نه در قوانين بي جهت
آقاي ميگه من خانه ساختم و بعدش جعبه رو وا كردم و ديديم خونه رو داشتم تو ذهنم من مثلا الان دارم خونه ميسازم خوب معلومه خونه اي كه توي تصورمه دارم ميسازم و اين اصلا خارج از اون نيست معلومه
يك سنگ من دارم همه رو شفا ميده ما بايد بدونيم اگر به چيزي اعتقاد داشته باشيم يك كمي اثرات داره ولي بسيار محدود ولي آدم بخواد زنده بمونه ميمونه و ديگر كلمه
No limit
در اين فيلم بود  يعني دنيا منتظر دستورات ما هست اما اين آدمهايي توي فيلم چرا محض رضاي خدا چيزي واسه موشون و قدشون و قيافشون نمي خواهند
محدوديت نيست يعني چي ؟ نه عزيز دلم دنيا محدوده تنها اراجيفه كه تو ميريزي بيرون اونهم تو قسمت نظر خواهي بعنوان مثال محدوديت نداره تازه همونم من جلوشو هر وقت حال كنم ميگيرم
و مثلا
آمريكايي همينطور خواست شد آفريقايي بدبخت ياد نداشت فكر كنه بخواد نشد؟ نه همين امريكايي تازه چيزي كه اون داشت گرفتند ودارا شدند
و بعد اوها ميخواهند بچه گرسنه آفريقايي جز غذا به چي فكر مي كنه نمي شه؟
نه شايد ميگيد به نداشتن غذا فكر ميكنه؟نه اراجيف بود همش حقه بازي و كلك
علم با اندازه كار داره ولي اراجيف اندازه نداره ولي بدانيد مثبت فكر كنيد به طرف مثبت كشيده ميشويد اما باز نه بخاطر سفارش ان بلكه بخاطر كار آن.